به ادامۀ گذشته، قسمت سی دوم، مؤرخ: 20 نومبر 2017

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

  قسمت سی و دوم

 

اختلافات رهبری اتحادشوروی با محمد داوود

و اثـرات آن بـر کادر رهـبری نظـام جمهـوری

مداخلات پیهم مخفی و علنی رهبری شوروی و کارمندان سفارت آن کشور در امور داخلی افغانستان و در عین حال ایجاد تشکیلات مخفی سه گانۀ نظامی جناح های «خلق» و «پرچم» و «جبهۀ کمونیست های افغانستان» به هدف «یک کودتای دیگر» از جانب اتحادشوروی و مانورهای ماجراجویانۀ مسوولین این ساختارهای مخفی، توأم با تبلیغات و فعالیت های سیاسی و استخباراتی دول رقیب بخصوص ایالات متحدۀ امریکا، ایران و پاکستان، باعث ایجاد و به تدریج تشدید و تعمیق هرچه بیشتر اختلافات میان محمد داوود و اتحاد شوروی گردید. با توجه به همین انکشافات است که ولادمیر باسوف؛ کارشناس در کمیته مرکزی حزب کمونست اتحاد شوروی سابق، به رادیو بی .بی.سی میگویند: «زمانیکه داوود در جستجوی راه دیگری برآمد و خواست از اتحاد شوروی فاصله بگیرد. در آن زمان این حرکت او، ما را نگران ساخت. بخاطر دارم که الکساندر پوزانوف سفیر شوروی در افغانستان با عده یی دیگری از دپلومات ها ناراحت بودند. مخصوصاً زمانی که داوود به کشورهای عربی سفر کرد و قراردادهایی را با ایران در سال 1975 عقد نمود، این نگرانی را بیشتر ساخت. ... البته شواهد زیادی موجود است که سازمانهای امنیتی شوروی مخصوصاً کی . جی . بی در بارۀ اقدامات بعدی داوود نگران بود»(ظاهر طنین، افغانستان در قرن بیستم، صفحه 189). وضعیت بوجود آمده ناشی از «نگران» بودن «سازمانهای امنیتی شوروی، مخصوصاً کی. جی. بی» و طبعاً آرام نه نشستن شبکه های کشورهای رقیب، باعث آن گردیدند که  در کادر رهبری دولت جمهوری، دو گرایش مشهود ذیل پدید آیند:

            اول ـ جانبداری از حفظ، تحکیم و تقویت مناسبات کشور با اتحاد شوروی، با رجحان منافع این ابر قدرت بر منافع ملی افغانستان. بنابرین صرفنظر نمودن از نزدیکی با کشورهای مخالف اتحاد شوروی و در نتیجه صرفنظر کردن از کمک های اقتصادی آنان. حسن شرق طی دو کتاب خاطرات سیاسی خویش، نیروی متعهد به این گرایش را در حاکمیت، نه با علنیت به عنوان طرفداران اتحادشوروی؛ بلکه تحت پوشش «جمهوری خواهان» و «اکثریت پیروان کودتا» مشخص می سازد.

           دوم ـ جانبداری از انکشاف مناسبات با کشورهای مخالف اتحادشوری به محوریت ایالات متحدۀ امریکا و استفاده از کمکهای اقتصادی آنان جهت تضعیف مواضع و نفوذ شوروی در افغانستان. دوکتورشرق طرفداران این گرایش را نیز در خاطرات سیاسی خویش، نه به عنوان مخالفین اتحادشوروی؛ بلکه بخاطر پوشش فعالیت ها و موضعگیری خویش هم، بنام «هیئت رهبری حزب انقلاب ملی» و «طرفداران سلطنت» یاد مینماید.

سردار محمد داوود به مرور زمان و با درک هرچه بیشتری از ماهیت گرایش اول، بعد از تبارز نوسانات، در موضع رهبری گرایش دوم قرار گرفت، در حالیکه دوکتور محمد حسن شرق که شخصیت دوم نظام بود، بنابر عمق ارتباطات خویش با اتحادشوروی، نتوانست از تعهد به موضع اول بریده  و در کنار محمد داوود قرار گیرد. بدین ملحوظ در تقابل با محمد داوود، او گرایش اولی را رهبری کرد. به همین علت، علی الرغم تظاهر کنونی دروغین وفاداری خویش به محمد داوود و خویش را هم فکر و هم عقیده با ایشان جلوه دادن، در آن موقع، او عملاً در ضدیت با محمد داوود قرار گرفت و نتیجه نخست از صلاحیت های او کاست و سرانجام او را به عنوان سفیر از کشور بیرون راند. عملکرد شرق را در آینده ـ در همکاری با ح. د. خ. ا و فراتر از آن در خط منافع شوروی ـ  می باید در حقیقت تداوم همین موضع او نهفته دانست.

 این خود حسن شرق است که با نکوهش محمد داوود و توجیه موضعگیری خود در آن موقع، چنین مینویسند: «... این قابل درک بود که اتکای محمد داوود به حزب انقلاب ملی و نادیده گرفتن اکثریت پیروان کودتا، پایه های معنوی محمد داوود را از میان پیروان او برمیچیند و اعتماد مردم را از او میکاهد»(دوکتور محمد حسن شرق؛ کرباس پوشهای برهنه پا ؛ صفحه 133. تکیه بر برخی افاده ها از ماست). همچنان او در دفاع از گرایشی که آن را در درون حاکمیت و در تقابل با محمد داوود رهبری میکرد، چنین مینویسند: «محمد داوود در بارۀ آنهائیکه مورد اعتماد هیئت رهبری حزب انقلاب ملی نبودند با نظر موافق نمی نگریستند. از همین طرز دید محمد داوود، طرفداران و نزدیکان اعضای حزب انقلاب ملی استفادۀ اعظمی نموده و آن را تا سرحد مخالفت با اتحاد شوروی که نقض واضح سیاست بیطرفی افغانستان بود قرار میدادند»(دوکتور محمد حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 146. تکیه بر برخی جملات از ماست). او باز هم مینویسد که: «نفوذ وحید عبدالله در حزب [انقلاب ملی] و جهت دادن مبارزات شخصی را به ضد ابر قدرت شوروی وضع سیاسی را نارام و سیاست بیطرفی افغانستان را خدشه دار و آنچه را که مردم افغانستان هرگز آرزو نداشتند، به آن مواجه نموده بود» (دوکتور محمد حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 132. تکیه بر برخی جملات از ماست) .

نقل قول های فوق مؤید آن اند که حسن شرق انحصار برتری وابستگی اقتصادی و نظامی افغانستان به اتحاد شوروی، که نفوذ گسترده تر این ابر قدرت جهانی را در ساختار های سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور زمینه میداد، با ملمع فریب و دروغ، «سیاست بیطرفی افغانستان» خوانده و آنرا «آرزوی مردم افغانستان» جامیزند.

بنابر قرار داشتنِ دوکتور محمد حسن شرق در خط دفاع از منافع اتحاد شوروی، او در تداوم انکشافات فوق، بخاطر بدنام ساختن تاریخی محمد داود، از یک طرف میخواهد «جمهوریت خواهی» را از او بدزدد و ازطرف دیگر ایشان را در بُعد داخلی به طرفداری از«شاه» و تلاش برای «استـقـرار مجدد رژیـم پادشاهی» و در بُعد خارجی به طرفداری از «جانب داران خارجی شاه» متهم سازد و بر عکس خویش را نه مدافع منافع اتحاد شوروی؛ بلکه «جمهوری خواه» جابزند. او مینویسد: «جمهوری خواهان ... که از کشاله شدن و بی ثمر بودن سلطنت و عقب نگهداشتن کشور شان بجان رسیده بودند کودتا کردند، ولی دو عنصر مؤثر و توانمند دیگر؛ یکی تجدید روابط و عواطف بین خاندان شاهی و رهبر کودتا و دوم طرفداران خارجی سلطنت را نا دیده میگیرند»(داکتر شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت، صفحه 207).او بارها رئیس جمهور محمد داود را در استقامت های فوق مورد نکوهش قرار داده و مواضع مخالف خویش را در تقابل با او توجیه مینماید. اینک چند نمونۀ دیگر آن را نیز مرور مینمائیم:

 ـ « تجرید محمد داوود از مؤسسین و بنیان گذاران جمهوریت و پیوند شان به افسران و مامورین عالی رتبۀ دوران شاهی، بسیاری را به بقای جمهوریت به شک و تردید انداخته بود»(داکتر شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت، صفحه 193). 

  ـ  «متأسفانه توجه و اعتماد محمد داوود هم درین موقع به دوست داران شاه معطوف شده بود تا به کمیته مرکزی جمهوریت»(داکتر حسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت در افغانستان، صفحه 181).

ـ «رهبر کودتا ... درخواست رفقای خود را در طرد مامورین عالیرتبۀ نظام گذشته خصوصاً در اردو برای کسب رضایت محمد ظاهرشاه نادیده میگیرند»(داکتر حسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت در افغانستان، صفحات 207 و 208).

   ـ «بدون اینکه [محمد داوود] رفقای خود را به جریان وقایع گذاشته باشند توسعۀ روابط با حکومت های فوق [( پاکستان و ایران)] و جلب دوستی شاه سابق را به تصور حفظ منافع ملی ارجحیت میدهند و ماهانه نزدیک به بیست هزار دولار نقد با قیمت حاصلات املاک و مفاد پول ذخیرۀ شاه را در بانک به وی تقدیم میداشت»(داکتر حسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت در افغانستان، صفحه 208).

ـ او سردار محمد داوود را بخاطری متهم به «پاشاندن کمیته مرکزی جمهوریت» می سازد که «پادشاه گل وفادار، عبدالحمید محتاط» و عدۀ دیگر را «کنار» گذاشته بود در حالیکه این دو نفر با یک عده یی دیگری، در سطحی از اهمیت برای رهبری اتحادشوروی قرار داشتند که موضوع برکناری آنان در یک سند محرم کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی که بعدها از سریت خارج شده، چنین انعکاس یافته است:

[«سند شماره ...

محرم

کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی پیرامون گفتگو با

محمد داوود رئیس دولت و نخست وزیر جمهوری افغانستان

درین اواخر حکومت افغانستان دست به انجام یک رشته اقدامات در برابر عناصر مترقی کشور یازیده است.

سرهنگ عبدالقادر فرمانده نیروهای هوایی و پدافند هوایی افغانستان، سرهنگ اکبر رئیس ستاد نیروی هوایی، پادشاه گل [وفادار وزیر امورسرحدات] و [عبدالحمید محتاط] وزیر مخابرات از کرسی های خود برکنار شده اند. هر دو وزیر همچنان از ترکیب کمیته مرکزی جمهوری افغانستان که ارگان عالی رهبری کشور شمرده می شود؛ رانده شده اند. همۀ این اشخاص در اتحادشوروی تحصیل نموده و به عنوان دوستان راستین کشور ما توصیف می شوند.

حکومت افغانستان همچنان تدبیرهای را روی دست گرفته است در راستای تهدید فعالیت قانونی سازمانهای مترقی سیاسی پرچم و خلق که خواستار تعمیق تحولات اجتماعی ـ اقتصادی در کشور و هوادار توسعه و بسط همکاری های همه جانبه و دوستی افغانستان با اتحادشوروی اند.

اقدامات اختناق آمیز که به دستور محمد داوود رئیس دولت و نخست وزیر افغانستان عملی میگردد، مبتنی بر اطلاعاتی است از ارگانهای امنیتی، از جمله گویا اینکه نیروهای چپی برنامۀ کنار زدن او از قدرت را هرگاه او به تسریع تحولات اجتماعی ـ اقتصادی و سمتدهی افغانستان بسوی راه رشد غیر سرمایه داری و در آتیه سوسیالستی دست نیازد؛ در سر می پرورانند. این اطلاعات مبنی بر اظهارات ناپختۀ برخی از چپ گرایان در بارۀ حرکت بیدرنگ بسوی سوسیالزم است (تیلگرام های رمزی از کابل، ویژۀ، شماره 257 ـ 258 تاریخی 27 می 1974).

به تاریخ 25 مارس 1974 سفیر شوروی در کابل به محمد داوود رئیس دولت و نخست وزیر افغانستان پیام رهبری شوروی را رسانید که در آن به او در زمینۀ اجتناب از اختناق علیه عناصر مترقی یادآوری گردیده بود (تیلگرام رمزی از کابل، ویژۀ شماره 129، تاریخی 25 مارس 1974)

پیام رهبران شوروی به محمد داوود نقش مثبتی بازی نمود.

سودمند پنداشته خواهد شد، هنگام بازدید دوستانۀ محمد داوود از اتحادشوروی از چهارم تا هفتم ماه ژوئن 1974 با وی گفتگوی معتمدانه یی در سطح عالی انجام داد که در آن بار دیگر او را از وارد آوردن ضربه بر نیروهای مترقی افغانستان برحذر نمود»](و. پلاستون و و. اندریانوف، افغانستان در منگنۀ ژئوپولتیک، ضمایم (پیوستها) در اثر نامبرده، کاپی متن کامل سند، صفحات 143 و 144)

در سند فوق الذکر افزون بر تذکر اهمیت افراد متذکره به عنوان«دوستان راستین» شوروی و حساسیت رهبران شوروی در مورد برکناری آنان، به اطلاعاتی نیز اشاره شده است که محمد داوود«از ارگانهای امنیتی» خود درین مورد بدست آورده که «نیروهای چپی» افغانستان «برنامۀ کنار زدن او از قدرت» را«در سرمیپرورانند». درین سند صحت این اطلاعات رد نگردیده؛ بلکه ناشی از «اظهارات ناپختۀ برخی از چپگرایان» خوانده شده است. حقایق کنونی افشأ شده، از جمله اعترافات عبدالوکیل مبنی بر آمادگی و مانورهایش برای کودتای نظامی علیه محمد داوود در سال 1353 را در قسمت های قبلی همین سلسله مطالعه نمودیم. اگر اعترافات عبدالوکیل صرف «اظهارات ناپختۀ» یک نفر «چپگرا» تلقی شود، دخالت سفیر شوروی و مستشار سفارت آن کشور را در همچو موارد که خود حسن شرق به آن چنین اعتراف نموده است؛ چگونه میتوان نمود؟. درین زمینه به این اعتراف دوکتور محمد حسن شرق توجه نمائید: «تشویق و پشتیبانی بسیاری از کودتاچیان از من و مخالفت آنها با حزب انقلاب ملی، این ذهنیت را تقویه بخشیده بود که به ضد محمد داوود کودتائی در حال تکوین است و شاید تکرار این گفته ها باعث تشویش محمد داوود شده باشد ... آوازۀ مخالفت بنده با محمد داوود از حلقه های داخلی به مطبوعات خارجی راه یافته بود.

شاید بروی همین اصل و کناره گیری اینجانب از دستۀ مخالفین شوروی بوده باشد که به حوت 1354 در اثنای ملاقات به جلالتمآب پوزانوف سفیر اتحاد شوروی در قصر صدارت، آقای ایرشف مستشار سفارت که باوی جهت ترجمانی آمده بودند، بمن پیشنهاد کردند که: تعدادی از صاحب منصبان اردو و شخصیت های سیاسی که با سیاست و روابط نیک میان دوکشور علاقۀ خاص دارند در صورت تمایل شما سفارت شوروی حاضر است آنها را به شما معرفی نمایند تا به مشورۀ شما مبارزه کنند.

به جواب او گفتم از اعتماد و حسن نظر شما نهایت ممنونم» (حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 139).

اگر چه آقای حسن شرق به تعقیب اعتراف فوق، در صفحۀ بعدی می نویسد که:«روز بعد جریان ملاقات سفیر شوروی را با محمد داوود بمیان گذاشته» بود؛ ولی هم عملکرد حسن شرق در راستای همین انکشافات به دفاع از منافع شوروی و هم واقعیت های بعدی تاریخی، بر صحت این ادعای او مهر باطل میکوبد؛ زیرا:

ـ دکتور حسن شرق در مجموع پروسۀ ایجاد و تعمیق اختلافات دو دستگی در میان کادر رهبری نظام جمهوری، نه تنها جانب «دوستان راستین» شوروی را گرفته بود؛ بلکه این «دوستان راستین» را رهبری نیز مینمود و اینک سفیر و مستشار سفارت آن کشور، «تعداد» دیگری «از صاحب منصبان اردو و شخصیت های سیاسی» را که به گمان غالب می باید مسوولین ملکی (شخصیت های سیاسی) و کادرهای ارشد نظامی (صاحب منصبان اردو) سازمانهای نظامی جناح های «خلق» و «پرچم» را شامل می گردید، نیز بوی معرفی مینمودند، تا تحت رهبری وی انسجام تشکیلاتی ساختارهای نظامی طرفدار شوروی را تحت قومندۀ واحد تامین و در موقع لازم تحت رهبری او به کودتای نظامی اقدام و به جهانیان چنان وانمود نمایند که کودتای نظامی علیه محمد داوود از درون نظام و در نتیجۀ مخالفت های ذات البینی کادر رهبری آن صورت گرفته است، به جناح های «خلق» و «پرچم» حزب دموکراتیک خلق افغانستان و در نتیج با اتحادشوروی ارتباط ندارد.

بنابر حقیقت فوق، حسن شرق نباید این پیشنهاد رهبری سفارت شوروی را به محمد داوود افشأ نموده باشد.

     ـ اگر مستشار سفارت شوروی، سفیر و سایر مقامات شوروی ـ که مستشار مذکور می باید به هدایت آنها به چنین امر مهمی مبادرت نموده باشد ـ بر آقای شرق «اعتماد خاص» نمیداشتند؛ نخست: چنین مسئله مهمی را با او مطرح نمیکردند و دوم : با معرفی «صاحب منصبان اردو و شخصیت های سیاسی» مذکور به حسن شرق، آنان را که نیروی با اهمیتی در استقامت حفظ منافع شوروی بودند، به خطر مواجه نمی ساختند. بنابرین مطرح کردن چنین امر مهم با حسن شرق، آنهم به وسیلۀ مستشار سفارت شوروی در کابل، جز مؤید اعتماد قوی مقامات شوروی بر حسن شرق، چیز دیگری تعبیر شده نمیتواند.

    ـ اگر این دروغ را برای یک لحظه قبول نمائیم که حسن شرق موضوع را با محمد داوود در میان گذاشته باشد.

یک: درین صورت عقل سلیم حکم میکند که رئیس جمهور مفید میدانست، هویت این افراد را بوسیلۀ دوکتور شرق از دست یکی از دپلومات های بلند پایه سفارت شوروی در کابل، بمثابه سند انکارناپذیر مداخله روسها در امور داخلی افغانستان، بدست بیاورد. که چنین نشده بود.

   دوم: با این کار، حسن شرق میتوانست اعتماد مجدد رئیس جمهور را بدست آورده بمثابه همرزم او در کنارش باقی بماند. در حالیکه انکشاف بعدی اوضاع نشان داد که فضای عدم اعتماد نسبت به او به اندازۀ گسترش یافت و تعمیق گردید که محمد داوود وجود شکلی او را بحیث معاون اول بی صلاحیت صدراعظم در کنار خویش و حضورش را در افغانستان نیز تحمل نموده نتوانست، بلکه او را در ثور 1356 خورشیدی از کشور خارج و به عنوان سفیر به جاپان مقرر کرد. آقای عبدالحمید مبارز که از سالهای جوانی با دوکتور محمد حسن شرق شناخت دارد، درین زمینه مینویسند: «حسن شرق با روسها رابطه داشته و داوود خان به علت همین رابطه با آنکه شرق مدت 25 سال در خدمت وی بوده وی را از کابـینه خارج ساخته است»(عبدالحمید مبارز؛ تحلیل واقعات سیاسی افغانستان از 1919 ـ 1996 ؛ صفحه476. تکیه بر متن از ماست).

سوم ـ حسن شرق خود نیز، اعتراف مینماید که نخواست «دوستی دوستان» خود (اتحاد شوروی) را بخاطر «حفظ قدرت»، «زیر پا» نماید. او در زمینه بعد از برشمردن گویا «دسایس طفلانه» علیه خویش، چنین مینویسد: «باز هم نخواستم مانند آنانی که جهت حفظ قدرت، دوستی دوستان خود را زیر پا میکردند، تنزل کنم و یا به گفته های تخریش کننده آنها سیاست بیطرفی و روابط حسنه میان افغانستان و شوروی را با پیروی از چند عضو انقلاب ملی خدشه دار کنم»(حسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت، صفحه 187).

 به نظر حسن شرق سیاست دکته از جانب رهبری شوروی و تعمیل بدون چون و چرای رهبران افغانی از دکته های متذکره، «سیاست بیطرفی» و بدین طریق «حفظ روابط حسنه میان افغانستان و شوروی»، مطابق به «آرزوی مردم افغانستان» است. این همان گرایشی است که حسن شرق آن را در مقابله با موضعگیری محمد داوود، در میان کادر رهبری نظام، سمت میداد و رهبری میکرد.

حقایق فوق باعث گردیده بود که حسن شرق از کشور اخراج و به عنوان سفیر افغانستان به جاپان فرستاده شود. روابط دوکتور حسن شرق با اتحادشوری باعث میگردد که او بعد از پیروزی کودتای ثور 1357 دوباره از جاپان به کابل برگردد و سرانجام یک بار دیگر وارد معرکه ساخته شود. حقایق مربوط به این دوران حیات سیاسی او را در قسمت های بعدی مورد تدقیق قرار خواهیم داد.

ادامه دارد