فقیرمحمد ودان

مؤرخ: 4 دسمبر 2017

نشانه ها و اثرات عوامگرایی یا پوپولیزم در رهبری سیاسی

 

مفهوم عوامگرایی یا «پوپولیزم» در ادبیات معاصر سیاسی؛ نه به معنی خدمتگزاری ساختارهای خردورز سیاسی (دولت ها و احزاب) به عوام، با اتخاذ و تعمیل سیاست های علمی در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... جهت ارتقای سطح زندگی آنان در بستر تغییر و تحول جامعه است؛ بلکه به آموزه و روش سیاسی ای اطلاق می شود که برخی «رهبران سیاسی» تلاش مینمایند در مقاطع معین و محدود زمانی، جهت دست یابی به نیات و اهداف باطنی شان، شعارهای فریبندۀ عامه پسند را در مقابله با سیاست های مبتنی بر سنجه های علمی و رهبران سیاسی معتقد و متعهد بر چنین سیاست ها، مطرح و بدین طریق آرأ و طرفداری عده یی را به نفع خویش جلب نمایند. بدین ملحوظ مفهوم«popolism» در سیاست، از لحاظ معنی با مفهوم «Demagogue» یا عوافریبی قرابت پیدا مینماید.

در شرایط کنونی احزاب سیاسی راست افراطی و خارجی ستیز کشورهای پیشرفتۀ صنعتی با توسل به چنین روش سیاسی عمل مینمایند و در نتیجه ذهنیت ها و آرای تعداد محدود از افراد و آنهم از میان لایه های عقب ماندۀ جامعه (از لحاظ فکری ـ سیاسی) را به نفع شان بر می انگیزند.

در جوامع عقب نگهداشته شدۀ همچو افغانستان، بنابر دلایل متعدد، عوامفریبی در سیاست اثرات ناگوار و مدهشی را بر وضعیت سیاسی وارد نموده، تلاش نیروهای خردورزِ ترقیخوا و پروسۀ تغییر و تحول قانونمند جامعه را با موانع مواجه، بسوی بحران و کجراهه سوق مینماید. زیرا سیاستبازان کم مایه و خردگریز، توأم با عوامفریبی و سؤاستفاده از بیسوادی، سطح پائین درک سیاسی لایه ها و اقشار قابل ملاحظۀ از جامعه و حتی تعلیم یافته های متأثر از مختصات جامعۀ عقب نگهداشته شده و تعصبات ناشی از آن، این امکان را دارند تا از تفاوت های اتنیکی، دینی و مذهبی، لسانی، سمتی و محلی و حتی ضعف درک و فهم فکری ـ سیاسی مکتب خوانده ها نیز، به نفع اهداف زیانبار باطنی شان سؤاستفاده نمایند.

نشانه های اساسی «پوپولیسم» در رهبری سیاسی عبارتند از:

1 ـ طرح شعارهای عام و پرهیز از توضیحات پیرامون ماهیت و مختصات اعتقادات فکری ـ سیاسی و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سیاسی و سیاست های جاری خویش در عرصه های مختلف حیات  اجتماعی ـ اقتصادی جامعه، اصول، شیوه ها و افزار تعمیل آنان. مثلاً: برخی از احزاب، سازمان های، محافل حلقات سیاسی و اشخاص با توسل به شعار کلی وحدت حزبی با نیروهای سیاسی مماثل خویش  و یا اتحاد عمل و ایتلاف با نیروهای بخصوص سیاسی، به مانورهای عوافریبانه و کلی گویی پرداخته بدون آنکه توضیح دهند که وحدت حزبی را ـ که جز «وحدت سیاسی ـ تشکیلاتی» میان نیروهای متعدد سیاسی، نمیتواند افادۀ دیگری داشته باشد ـ بر بنیاد اشتراک کدام اصول فکری و اهداف سیاسی و با رعایت کدام مکانیزم تشکیلاتی خواستار اند و یا اتحاد عمل میان نیروهای بخصوص را برمبنای کدام پلتفورم مشخص سیاسی مطرح نموده اند.

2 ـ طرح خواسته های مقطعه یی و چه بسا متضاد در اوقات مختلف. یعنی امروز در برابر شنوندگان خویش که متشکل از یک بخش از جامعه اند بر طرح و شعاری تأکید مینماید که همین امروز در  برابر برخی دیگری از شنوندگان خود کاملاً بر طرح و شعار متضاد آن تأکید مینماید و یا امروز شعارها و طرح های را تبارز میدهد که کاملاً به طرح ها و شعارهای همین دیروز آنان متضاد اند. بنابرین؛ برای آنها نه دسترسی به اهداف تعریف شده بر بنیاد اعتقاد و تعهد به یک نظام فکری ـ سیاسی مشخص، بلکه دستیابی به منافع و اهداف شخصی باطنی شان رجحان دارد. مثلاً: به همین تازگی ها دیدیم و شنیدیم که در «جرگۀ قندهار» چه بسا چهره های سیاسی مشهور باالفساد سیاسی پشتون ستیز که حتی با افادۀ نام «افغان» برای شهروندان کشور ما به ستیز برخاسته بودند و برخاسته اند، در «جرگۀ قندهار» و در برابر شنوندگان قندهاری خویش، از «لوی قندهار» و «اکثریت بزرگ قوم پشتون» در افغانستان، سخن زدند تا در عقب چنین سخنان عوامفریبانه، اهداف باطنی شخصی شان را مستور سازند.

3 ـ احزاب و گروه های پوپولیست، تلاش مینمایند تا چهرۀ فرد شاخص شان را بمثابه «رهبر» خویش، تا سرحد تقدیس و آنهم صرفاً با تبلیغ و ترویج تصاویر مشعشع و با حالت های بخصوص او، به جامعه معرفی نمایند، بدون آنکه این شخصیت سازی بر بنیاد فهم و درک و تجربه، قدرت و اعتقادات فکری ـ سیاسی، سیاست های عملی، زندگینامۀ و نقش او در گذشته و حال برای مبارزه جهت این اعتقادات، صورت گیرد و یا خود فرد مورد نظر با داشتن و تبارز چنین مختصات، طی یک پروسه خودش را به جامعه معرفی و شخصیت خویش را تثبیت نموده باشد.

4 ـ مشخصۀ دیگر احزاب، گروه ها، حلقات، محافل و افراد پوپولیست اینست که آنان برای اثبات حقانیت و درستی شعارها و عملکرد سیاسی شان جهت جلب ذهنیت ها و کسب آرای بخش های از جامعه، نه به توضیح و استدلال، بلکه تحریک احساسات و دامن زدن به هیجانات توسل جسته و بدین طریق میخواهند عواطف و احسات عوام را جهت دستیابی به نیات باطنی شان مورد سؤاستفاده قرار دهند. بنابرین تبلیغات گروه ها و افراد پوپولیست بیش از آنکه دارای مضمون و محتوی توضیح شدۀ سیاسی باشد، به تبلیغات و اعلانات تجارتی مانند اند. به همین ملحوظ است که برخی مراکز علمی سیاست بازان پوپولیست را «گرگ هایی در لباس میش» معرفی مینمایند.

با دقت و تمرکز روی چگونگی نظریات و عملکرد سیاسی گروه ها و افراد پوپولیست و تشخیص مشخصات و نشانه های عمدۀ چهارگانۀ فوق الذکر، میتوان به ماهیت عوامفریبانۀ آنان پی برد و افزون بر آن تجربۀ جهانی ثابت ساخته است که احزاب، گروه ها، محافل و افراد دارای چنین ماهیت، نسبت داشتن مشخصات فوق الذکر، به سرعت آثار و عوارض منفی خویش را تبارز داده و در نتیجه نیات باطنی آنان برملا، احساسات و هیجانات تحریک شده فروکش و سراب پوپولیزم نمایان میگردد.

در عین حال نباید ناگفته گذاشت که گرایش های پوپولیستی زمانی امکان تبارز و گسترش بدست می آورند که نیروهای خردورز سیاسی، نتوانسته و یا نتوانند به خواست ها و نیازهای مطرح و ضروری برخی از اقشار و لایه های اجتماعی در مقاطع معین زمانی، جواب لازم و اقناع کننده ارایه نمایند. درست با تبارز همین ضعف است که پوپولست ها امکان می یابند تا وارد میدان شده، سرخوردگی و یأس قسمت های مورد نظر جامعه را مورد سؤاستفاده قرار دهند. آخرین نمونۀ آن را انتخابات اخیر جمهوری فدرال آلمان تبارز داد که در نتیجۀ نارضایتی برخی از گروه های اجتماعی ناشی از سیاست های دولتی تعمیل شده از جانب ایتلاف بزرگ احزاب سوسیال دموکرات و دموکرات مسیحی، در مورد پذیرش کتلوی مهاجرین، حزب راست افراطی «الترناتیف برای آلمان»، وارد میدان شده و با سؤاستفاده از این نارضایتی، توانست در حدود 13 در صد آرای جامعه را کسب و برای نخستین بار بعد از جنگ عمومی دوم وارد پارلمان دولت مرکزی گردد. بنابر ماهیت و شیوه های عملکرد و تبلیغات سیاسی این حزب است که بسیاری از مفسران سیاسی، رشد نفوذ و قدرت این حزب را جلوۀ دیگری از قدرت گیری پوپولیست ها در آلمان میدانند.