به ادامۀ گذشته، قسمت سی و چهارم، مؤرخ: دهم دسمبر 2017

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

     قسمت سی و چهارم

نقش حسن شرق و برخی حلقات دیگر در

تعمیل و تحقق سناریوی رهبران شوروی

قبل از آغاز عملی سناریوی مورد نظر رهبری اتحادشوروی در مورد استقامت بخشیدن به انکشافات اوضاع افغانستان در آستانه و بعد از خروج کامل نیروهای نظامی آن کشور از افغانستان، مطابق شیوۀ معمول همیشگی شان، دوکتور محمد حسن شرق را در «جوزای 1365»  با پوشش ظاهری «تداوی چشم های دختر» اش «مرغنا شرق»، از دهلی به مسکو دعوت مینمایند. او درین سفرِ ظاهراً شخصی، نه تنها از همه امتیازات یک سفر رسمی، منجمله از ترجمان دولتی برخوردار است؛ بلکه بعد از سایر ملاقات ها و برنامه هایی افشا نا شده و در آخر این سفر، برنامۀ ملاقات او را با معاون شعبۀ روابط بین المللی حزب کمونیست اتحادشوروی نیز تنظیم می نمایند(رک: دوکتور محمدحسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت، صفحات 305 و 306). در همین ملاقات است که میزبان به حسن شرق اطمینان میدهد؛ که:«من نظریات تعدادی از اشخاص علاقمند به تجدید روابط دوستی میان شوروی و افغانستان و ختم جنگ و پیاده شدن صلح در افغانستان و از آن جمله از شما را خوانده ام»، این تذکر در حقیقت اشاره به همان 16 صفحه گزارشی است که حسن شرق از دهلی «به مقامات شوروی» ارسال نموده بود. دوکتور شرق در نتیجه گیری از همین ملاقات، چنین مینویسد:«نتایج ملاقات و ارزیابی غیر مؤثر نبود، زیرا زمان برآمدن، [معاون شعبۀ روابط بین المللی حزب کمونیست شوروی] تا نزدیک دروازۀ خروجی عمارت دفتر خویش برای وداع مرا همراهی کردند. بعد از برکناری از سفارت دهلی و ملاقات های گرم و دوستانه با مقامات هندی به سنبلۀ 1365 عازم کابل شدم» (دوکتور محمد حسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوری افغانستان، صفحه 306).

تذکار حسن شرق مبنی بر اینکه«بعد از برکناری از سفارت دهلی» او «عازم کابل» می شود، پیوست با توضیحات او در مورد ملاقات اش با معاون شعبۀ روابط بین المللی حزب کمونیست اتحادشوروی که ظاهراً هیچ ارتباطی باهمدیگر ندارند، خود مؤید آن است که «برکناری» اش «ازسفارت دهلی» و «عازم کابل» شدن او ریشه در همین ملاقات داشته که مقامات شوروی طی ماه های بعد از ملاقات مذکور، زمینۀ این برگشت را فراهم ساخته اند. چنانچه در قسمت های گذشته خواندیم که عبدالوکیل با انتباه از صحبت های خویش، که حین برگشت به کابل و اقامت در منزل حسن شرق در دهلی (دهۀ اول سنبله 1365) باوی داشت؛ چنین مینویسد:«در همان روزها حسن شرق نیز از سفارت دهلی تبدیل و به کابل احضار شده بود. ... حسن شرق از نجیب الله ترس داشت، ولی از صحبت های او درک می شد که در آینده پست صدرارت را اشغال مینماید. لهذا حاضر گردیده بود به کابل باز گردد، در غیر آن بوطن بر نمی گشت»(عبدالوکیل، همانجا، جلد اول، صفحه 457). این نقل قول عبدالوکیل مؤید آن است که میان او و حسن شرق در دهلی روی موضوعات مربوط انکشافات بعدی پلان شده از جانب مسکو تبادل نظر صورت گرفته و بعد از این تبادل نظر یکی بعد دیگر در ماه سنبلۀ 1365 وارد کابل گردیدند.

افزون بر آن تصریح باید گردد که بر بنیاد سوابق ارتباط آزمودۀ شدۀ دوکتور محمد حسن شرق با اتحادشوروی و موجودیت حد اعلای اعتماد بر او است که ارگانهای مربوطۀ شوروی، بخاطر آنکه حسن شرق را شخص مورد پذیرش برای ایالات متحدۀ امریکا و سایر کشورهای مخالف جمهوری افغانستان نیز ساخته باشند، به او حین ماموریت اش بحیث سفیر افغانستان در دهلی، هدایت داده بودند تا روابط مخفی با کارمندان سفارت های کشورهای متذکره در دهلی، تامین نماید. این ارتباطات او از چشم تیزبین کارمندان امنیت دولتی در سفارت، مخفی نمیماند. چنانچه در قسمت قبلی همین سلسله، از عبدالوکیل خواندیم که کارمندان مذکور «دیده بودند که دوکتور شرق در خفا با عده یی از نمایندگان کشورهای مخالف افغانستان، تماس های مخفی ایجاد نموده بود». اکنون عبدالوکیل حد اقل در یک مورد با اهمیت، یکی از این «تماس های مخفی» را بطور مشخص؛ چنین افشأ مینماید:«حسن شرق از سالیان متمادی روابط نزدیک و تنگاتنگ با اتحادشوروی داشت و درجریان کار خود بحیث سفیر در دهلی، روابط خود را با مشوره و تشویق کارمندان سفارت شوروی در دهلی با امریکایی ها هم برقرار نموده بود»(عبدالوکیل، همانجا، جلد اول، صفحه 479، تکیه از: ف. ودان). بدین طریق دیده می شود که حسن شرق قبل از ورود مجدد خود به کشور برای اشغال پست صدارت، وارد یک بازی چند جانبه و پیچیدۀ استخباراتی ساخته می شود تا در آینده بتواند نقش خویش را در سناریوی مورد نظر اتحادشوروی ایفأ نماید.

با چنین مقدمات است که حسن شرق بکابل بر میگردد تا در مقام صدارت قرار گرفته و بکمک سایر حلقات مرتبط، صلاحیت ها به وی انتقال و در نتیجه کمک نمایند تا انکشافات بعدی وضعیت، مطابق به خواست و منافع اتحادشوروی سوق داده شود.

بابرگشت حسن شرق به کشور، نجیب الله باوجود فشارهای وارده، دفع الوقت نموده، او را بحیث وزیر امور مهاجرین و عودت کنندگان و معاون صدراعظم مقرر نمود؛ ولی زمانیکه با توجه به تماس های مخفی با برخی از سران اپوزیسیون مسلح، تقرر پیر سیداحمد گیلانی در پست صدارت مطرح و او در نتیجه گیری های نهایی از قبولی آن انصراف نمود، مقامات شوروی فعالیت مجدد شان را بخاطر تقرر حسن شرق درین مقام از سر گرفتند و دوکتور نجیب الله در مقابل روی تعیین عبدالرحیم هاتف پافشاری مینمود.

عبدالوکیل با آمیزه هایی از حقیقت و دروغ در زمینۀ نقش «مسکو» در مورد تقرر حسن شرق در پست صدارت؛ چنین مینویسد: «قبل از تعیین شدن دوکتور شرق در پست صدارت، روزی سرمشاور نجیب الله نزدم آمد و گفت:«مسکو در نظر دارد تا دوکتور شرق صدراعظم تعیین شود و نجیب الله در زمینه نیز موافقت نموده است. لهذا رهبران ما در مسکو به این نظراند تا اعضای رهبری کمک نمایند تا دوکتور شرق به این پست تقرر یابد. من درین زمینه با یک عده ای از رفقای شما صحبت نموده ام، ولی بعضی از آنها ترجیح میدهند تا عبدالرحیم هاتف به سمت صدراعظم تعیین گردد.»

به تعقیب این صحبت موضوع را با نجیب الله در میان گذاشتم و از وی پرسیدم:« به چه دلیل با صدراعظم شدن شرق موافقت مینماید؟»

وی گفت:«حسن شرق را خوب می شناسم و از موصوف خوشم نمی آید؛ ولی چاره چیست، رفقای رهبری شوروی پافشاری دارند تا وی صدراعظم شود و به همین منظور شرق از دهلی به کابل خواسته شد. از یکطرف دوستان شوروی میخواهند ظاهرشاه در پروسۀ صلح سهم بگیرد و از سوی دیگر میخواهند که حسن شرق را که در کودتای ضد سلطنت در پهلوی محمد داوود نقش اساسی و کلیدی داشت، صدراعظم بسازند. لهذا به هیچصورت ظاهرشاه در موجودیت حسن شرق به پروسۀ مصالحۀ ملی نخواهد پیوست. به نظرم بهترین شخص برای صدارت عبدالرحیم هاتف می باشد» (عبدالوکیل، همانجا، جلد اول، صفحه 478).

اگر به این افادۀ جانبی در نقل قول فوق الذکر توجه بعمل نیاید که گویا نجیب الله از همان آغاز با خواست «مسکو» در مورد تعیین حسن شرق در پست صدارت موافق بود، باقی محتوی آن میرساند که دوکتور نجیب الله بنابر دلایل ارایه شده، مخالف تقرر حسن درین مقام بوده و عبدالرحیم هاتف را نسبت به او ترجیح میداد و اینک سر مشاور بصورت علنی «با یک عدۀ از رفقأ» در رهبری حزب «صحبت» نموده تا به نفع تقرر حسن شرق کمک نمایند.

سید امان الدین امین شخص غیر حزبی که مدت ها، منجمله در زمان صدارت دوکتور محمد حسن شرق، معاون صدراعظم بود، «برداشت» خود را در زمینۀ تقرر حسن شرق در مقام صدارت؛ چنین منعکس می سازد: «برداشت شخص من از جریانات همان وقت اینست که انتخاب دوکـتور شرق با تائید واقعی و قلبی رئیس جمهور صورت نگرفته بـود و گـفته می شد که جناب ایشان [(حسن شرق)] از طرف رهبری اتحاد شوروی برای مقام صدارت نامزد شده بودند و شاید دوکتور نجیب علاقه داشت شخص مورد نظر و طرف اعتماد او بدون داشتن ارتباط با رهبری شوروی بحیث صدراعظم تعیین گردد»(دپلوم انجنیر سید امان الدین امین، خاطرات 1318 ـ 1371، صفحه 444). 

بنابرین باوجود عدم «تائید واقعی و قلبی رئیس جمهور»، دوکتور محمد حسن شرق بنابر فشار «یک عدۀ از رفقأ» و مقامات شوروی، به تاریخ 26 ماه می 1988، مطابق به 6 جوزای 1367، بحیث صدراعظم مؤظف گردیده و بعد از تشکیل کابینه و اخذ رای اعتماد از پارلمان در اخیر جوزای همان سال بحیث صدراعظم رسماً به کار آغاز نمود. او و حامیانش فشار وارد مینمودند تا برخلاف نظام حقوقی کشور و با نادیده گرفتن نقش ح. د. خ. ا و صلاحیت های رئیس جمهور درین نظام، او با صلاحیت های مستقل، در جهت تحقق سناریوی مسکو نقش خویش را ایفأ نماید. او خود در مورد اینکه «وظیفۀ صدارت» را بخاطر انجام کدام ماموریت پذیرفته بود، چنین مینویسد:«... از گفته های سفیر شوروی مقیم کابل بخوبی فهمیده می شد که شوروی ها استقرار صلح و امنیت را با بیرون شدن عساکر شان از افغانستان و کنار گذاشتن رهبران حزبی و دولتی کابل توأم میدانند ... از آن رو من وظیفۀ صدارت را پذیرفته و امید آن را داشتم تا حکومت در انتقال قدرت از رهبران ح. د. خ. ا به قومندانهای مجاهدین که برحق سزاوار و شایستگی زمامداری کشور خود را دارند، شکل پل عبوری را برای انتقال چنین قدرت بدون خونریزی داشته باشد» (حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا،صفحات 241 و 242، تکیه از: ف. ودان)

مطابق سناریوی «مسکو»، این «قومندانهای مجاهدین که برحق سزاوار و شایستگی زمامداری کشور خود را» داشتند و حسن شرق به آنان اقتدأ نموده، همان قومندانهای جهادی را شامل می شوند که  با سازمانهای استخباراتی اتحادشوروی ارتباط داشته که سرشناس ترین شان احمد شاه مسعود و آعضای شورای نظار آن بوده و در سناریوی مورد بحث، نقش برجسته برای آنان در نظر گرفته شده بود. بادرنظرداشت چنین نقشی است که حسن شرق خود اعتراف مینماید که طی سفر 18 ـ 22 سپتامبر (26 ـ 30 سنبله 1367) او به اتحادشوروی، گرباچوف ضمن ملاقات رسمی، در رابطه «یک خود مختاری ساحۀ وسیعتری در شمال»؛ به او چنین میگوید:«شما فکر نمی کنید: اگر با احمدشاه مسعود حکومت شما با یک خودمختاری ساحۀ وسیعتری در سمت شمال همکاری و موافقه نمایند او جنگ را کنار گذارد؛ زیرا بعضی از اطرافیان او چنین آرزویی را دارند» (دوکتور محمد حسن شرق، کرباش پوشهای برهنه پا، صفحه 256). این طرح در حقیقت همان بخش سناریویی مورد بحث است که اتحادشوروی با «یک خود مختاری ساحۀ وسیعتری در شمال» تحت رهبری احمدشاه مسعود، میخواست ولایات شمال را به سپر دفاع سرحدات جنوبی خود مبدل نماید و حسن شرق نظر گرباچوف را رد ننموده، بلکه با اشاره تماسهای گذشته با قومندانان، جواب داده بود که:«جلالتمآب! جواب آنها یکی بود و آن اینکه ما با رهبران ح. د. خ. ا مذاکره نخواهیم کرد»(حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 257) و این افادۀ بود که در وجود رهبران ح. د. خ. ا تحقق چنین پلانهایی ممکن نیست و گرباچوف میدانست که دوکتور نجیب الله قبلاً با چنین طرحی مخالفت نموده بود. بنابرین حسن شرق با اطمینان در مورد نتایج ملاقات خود با گرباچوف و سایر رهبران شوروی، مینویسدکه:«ملاقات با رهبر شوروی بیش از یک ساعت بطول آنجامیده و از اینکه احساس رهبر شوروی را دربارۀ احیای روابط میان دو کشور [به برداشت حسن شرق گویا الی ملاقات او با گرباچوف، روابط میان دو کشور وجود نداشت و اینک با سفر او دوباره «احیا» می شود ـ ف. ودان] و علاقمندی اوشان را به حکومت مورد قبول مردم افغانستان [هدف شرق حکومت برحال تحت رهبری خودش است ـ ف. ودان] فهمیده بودم، امیدواری بیشتری دربارۀ حل قضیۀ افغانستان دیده می شد»(حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 258). او در همین صفحه بار دیگر نوشته می کند:«به ملاقات هائیکه درین سفر به آقای ریژکوف صدراعظم شوروی داشتم بخوبی فهمیده می شد که او در حل مسئله سیاسی افغانستان [هدف شرق حل سیاسی مسئله افغانستان است ـ ف. ودان] با کنار گذاشتن رهبران ح. د. خ. ا از صحنۀ سیاست علاقمندی بی ریاآنه داشتند» (حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 258). همچنان او در مورد سفر خود به شوروی مینویسد که:«پذیرایی از هیئت به سطح پذیرایی یک رئیس حکومت گرفته شده بود. در تمام جراید و روزنامه ها و رادیو و تلویزیون نشرات وسیع دربارۀ سفر حسن نیت هیئت افغانی را به نشر میرسانیدند. تشریفاتیکه در ظرف ده سال حکومت تره کی، امین، کارمل و برای شخص دوکتور نجیب در شوروی صورت نگرفته بود و این نشان دهندۀ آن بود که حکومت شوروی به علاقمندی خاص خود از ح. د. خ. ا در حال کاهیدن می باشد»(دوکتور محمد حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 258).

     بعد از برگشت دوکتور محمد حسن شرق از مسکو و در اولین روزهاست که بر اساس طرح گرباچوف با حسن شرق مبنی بر مذاکرات حکومت او با احمد شاه مسعود، قومندان عمومی قوای نظامی اتحادشوروی آغاز این مذاکرات را سازماندهی و به دیدن حسن شرق می آید. خود حسن شرق درین زمینه در مضمونی تحت عنوان «آغاز و انجام حکومت انتقالی»، که در سایت های متعدد انترنتی  و از جمله در «افغان جرمن انلاین»، «دعوت» و «پیام آفتاب» به نشر رسانیده است؛ چنین می نویسد: [«ورانیکوف مارشال قوای شوروی در کابل در یک گفتگوی رسمی در صدارت گفت:«احمد شاه مسعود درباره آشتی ملی و ختم جنگ میخواهد در پنجشیر با شما ملاقات و مذاکره کند». تنظیم ملاقات با احمد شاه مسعود از جانب ورانیکوف آنهم در پنجشیر بیگمان جز تحمیل خواسته گرباچوف به واگذاری قسمتی از شمال هندوکش به احمد شاه مسعود، معنی و مفهوم دیگر در بر نداشت. بناءً از تن دادن به چنین سفری و قبول چنان سفارشی هرچه باداباد طفره رفتم. نتیجه گفتگو با مارشال آن شد تا...مارشال ورانیکوف هم با استفاده از یکی دو نفر رهبران ستمی جناح پرچم، مذاکره را در پنجشیر با احمد شاه مسعود جهت پیاده کردن خواهشات وی ادامه دهند.»(دوکتور محمد حسن شرق،آغاز و انجام حکومت انتقالی، برگرفته از سایت انترنتی «پیام افتاب، تاریخ نشر: روز دوشنبه مؤرخ 23 ثور 1387ساعت 10.27 صبح

http://www.payam-aftab.com/fa/doc/article/2819
، تکیه از: ف. ودان)

همچنان به مصداق این حقیقت که «دروغگوی حافظه ندارد»، حسن شرق باز هم به همین موضوع در کتاب «تاسیس و تخریب اولین جمهوریت» پرداخته و برعکس نقل قول فوق، توضیح کرده که ملاقات با احمد شاه مسعود را رد ننموده؛ بلکه صرف در مورد محل آن (پنجشیر) موافقت نکرده است. او درین زمینه؛ مینویسد که:«چند روز بعد از آمدنم از شوروی، قومندان اردوی شوروی در کابل مارشال ورنیکوف (که افواه بود با بعضی از سران مجاهدین گفتگوهایی به راه انداخته اند) جهت ملاقات تعارفی و به جریان قرار دادن حکومت از ترتیبات خروج بقایای عساکر خویش نزدم آمده و ضمناً گفتند:«طوریکه اطلاع دارم اگر شما بخواهید در پنجشیر با احمدشاه مسعود در بارۀ ختم جنگ و پیاده کردن صلح مذاکره نمائید، اوشان از چنین ملاقات استقبال خواهند کرد»(دوکتور محمد حسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت، صفحه 334). و دوکتور شرق ملاقات با احمد شاه مسعود را رد نه نموده صرف در مورد محل آن گفته بود:«به استثنای محل مورد نظرشان به جایی که طرف اطمینان و مصوونیت به هردو طرف باشد پیدا کنیم»(رک:حسن شرق، همانجا، همان صفحه).  

باید تصریح نمود که دوکتور محمد حسن شرق با توسل به دروغ وانمود می سازد که گویا او مخالف واگذاری ولایات شمال به احمد شاه مسعود بوده و برعکس رئیس جمهور نجیب الله از این پلان حمایت مینمود، در حالیکه همه آنانیکه عملاً تحت نظر ورنیکوف قومندان قوای نظامی شوروی در افغانستان، مصروف این پروژه بودند: اعم از عبدالحمید محتاط، محبوب الله کوشانی و جنرال شهنواز تڼی، همه متحدین سیاسی حسن شرق بوده و از دید و بازدیدهای شان با احمدشاه مسعود به حسن شرق گزارش میدادند و در عین زمان از مخالفین اشکار دوکتور نجیب الله محسوب میگردیدند و بازهم اگر دوکتور نجیب الله، شهنواز تڼی و عده یی دیگری از اعضای بیروی سیاسی حزب و همچنان عبدالحمید محتاط و محبوب الله کوشانی و در عقب آنان گرباچوف و قومندان عمومی قوای اتحادشوروی در افغانستان از این پروژه حمایت مینمودند، حسن شرق با کدام امکانات خود میتوانست مانع تحقق آن گردد و چرا این پروژه بعد از برکناری او از مقام صدارت نیز عملی نگردید.

به هر صورت بعد از این مسئله که حسن شرق نمیتواند رنج سفر راه های دشوار را متحمل گردد، قومندان عمومی قوای نظامی شوروی دو تن هریک محبوب الله کوشانی و عبدالحمید محتاط را یکی بعد دیگر نزد احمدشاه مسعود میفرستد. در حالیکه حسن شرق از یک طرف چنان وانمود می سازد که این دونفر از طرف ورینکوف به نمایندگی از رئیس جمهور دوکتور نجیب الله نزد احمد شاه مسعود فرستاده شده بودند و از طرف دیگر نه تنها اعتراف مینماید که این دو نفر بعد از برگشت به  او گزارش داده اند؛ بلکه این مسئله را تائید مبنماید که رئیس جمهور از طریق «سید جعفر» (نه از طریق این دو نفر) با احمدشاه مسعود تماس داشت و درین زمینه؛ چنین مینویسد:«رئیس جمهور برخلاف اظهارات آقای محتاط و آقای کوشانی که بمن گفته بودند، مدعی بودند که توسط جنرال سید جعفر پسر سید کیهان پروتوکولی را با احمدشاه مسعود امضأ کرده اند که راه سالنگ را نمی بندند و بعد از خروج عساکر شوروی با حملات دیگر مجاهدین با ما نخواهند جنگید»(حسن شرق، کرباس پوشهای برهنه پا، صفحه 263).

اما «اظهارات آقای محتاط و آقای کوشانی» که به حسن شرق بعد از ملاقات های خود با احمد شاه مسعود و از زبان او گفته بودند، تکرار همان سناریو مسکو، مبنی بر این بود که:«اولین شرط مذاکره استعفای داکتر نجیب الله است» (حسن شرق، تاسیس و تخریب اولین جمهوریت، صفحه 335).

در عین حال و در حوالی سفر حسن شرق به مسکو، سه تن وزرای قوای مسلح جمهوری افغانستان؛ شهنواز تڼی وزیر دفاع، سیدمحمد گلابزوی وزیر داخله و غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی نیز جهت اکمال اسلحه به مسکو سفر و با گرباچوف ملاقات مینمایند. سیدمحمد گلابزوی در مورد این ملاقات، به شرق گزارش داده که:«روز آخر هر سه نفر ما از طرف گرباچوف پذیرفته شدیم. اوشان در بارۀ حل قضیۀ افغانستان از راه مذاکره نهایت علاقمندی نشان میداد. من و تڼی پوست کنده و آشکار گفتیم که مجاهدین و مردم افغانستان با رهبران حزبی ما خصوصاً داکتر نجیب الله نمی نشینند و مصالحه نمی کنند. ... من و تڼی پیشنهاد کردیم برای رسیدن به صلح لازمی است تا داکتر نجیب الله استعفا دهد و داکتر محمد حسن شرق بجای او جهت انتقال قدرت از ح. د. خ. ا به مردم افغانستان وظیفه دار مقام جمهوریت شوند»(حسن شرق با نقل از زبان گلابزوی، تاسیس و تخریب جمهوری افغانستان، صفحه 332).

در مجموع نقل قوالها و محتویات آن به وضاحت دیده می شود که توطئه سازماندهی شده، نه صرف نجیب الله و حذف او را از مقام رهبری حزبی و دولتی در نظر داشته؛ بلکه همه حزب و در وجود آن نهضت ترقیخواهانۀ کشور را در تیرکش خویش قرار داده تا در بدل آن منافع اتحادشوروی تضمین و یا حد اقل سپر دفاع سرحدات جنوبی آن کشور را توأم با احتمال خطر تجزیۀ افغانستان، تامین نموده باشند. در تحقق این توطئه شبکه های استخباراتی و عاملین افغانی شان در میان رهبری و کادرهای ارشد حزب و همچنان برخی رهبران احزاب رسمی مرتبط با مقامات شوروی فعال و برای اجرای وظایف شان، از اختلافات درون حزبی سؤاستفاده مینمودند. چگونه؟ توضیح آن را در بخش بعدی خواهیم خواند.

ادامه دارد