به ادامۀ گذشته، قسمت چهل و نهم، مؤرخ: پنجم می 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

قسمت چهل و نهم

نقطۀ عطف دومی در سیـاست هـای افغانی

اتحادشوروی بر محور دیدگاه های ایلتسین

بعد شکست حمله بر شهر جلال آباد و نتیجۀ گیری از تاثیرات سیاسی و روانی این شکست، «سی. آی. ای» و «آی. اس. آی» که به امید پیروزی درین جنگ، مذاکرات تنظیم های جهادی مقیم پاکستان را با اتحادشوروی قطع نمودند، دوباره با کنار گذاشتن این تنظیم ها از جریان مذاکرات، خود تماس های مستقیم گذشته را با کی. جی. بی و در نتیجه با ورانسوف و اندرونوف دوباره آغاز نمودند. تماسهای استخباراتی و سیاسی اتحادشوروی و همچنان پاکستان با ایران، زمینۀ مشارکت ایران را نیز در بستر جاری این همکاری چند جانبه مساعد ساخت.

در جریان انکشافات فوق بود که ورانسوف در اواخر ماه ثور 1368 به تهران سفر مینماید و طی این سفر با مقامات ایرانی و همچنان رهبران تنظیم های جهادی مقیم این کشور ملاقاتهایی را انجام میدهد. «علی زاهدی سخنگوی شورای ایتلاف در مصاحبه ای که شام 22 می [1989] (اول جوزای 1368) از رادیو بی. بی. سی بخش شد گفت: ما از صحبت مقامات ایرانی با ورانسوف چیزی نمیدانیم. ولی در اخبارها گفته شد که حکومت ایران خواهان یک حکومت اسلامی غیر متعهد و آزاد و بیطرف در افغانستان می باشد. وی در بارۀ مذاکرات خود شان با ورنسوف توضیحی نداد و تنها به همین نکته اکتفا نمود که طرف روسی در بارۀ بقای نجیب زیاد اصرار نکرد و موضوع صحبتش با سابق فرق داشت»(نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد دوم، صفحه 311، تکیه از: ف. ودان)

بعداز سفر ورنسوف به تهران، علی اکبر ولایتی به مسکو سفر نموده و به تاریخ  29 سرطان راساً از مسکو به اسلام آباد پرواز نمود. او طی اقامت خود«با همتای پاکستانی اش صاحبزاده یعقوب خان و نیز با بعضی رهبران مجاهدین دیدار و مذاکره نمود. این سومین ملاقات او محسوب می شد که ظرف چهار هفته با وزیر خارجۀ پاکستان انجام داده بود و فکر می شد موضوع عمدۀ وی با همتای پاکستانی اش، جلب توجه اسلام آباد به حمایت از «حزب وحدت» [حزب وحدت تازه چند روز قبل از وحدت چند تنظیم مقیم ایران تشکیل و ابراز وجود کرده بود. ف. ودان] و جستجوی راه حل سیاسی برای معضلۀ افغانستان بود»(دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد دوم، صفحه 363).

تماسها و مذاکرات فوق الذکر میان ورانسوف و تیم همکار او با پاکستان و ایران باعث تحریک و سازماندهی کودتای شهنواز ـ گلبدین گردید و هدفِ از قبل معین شدۀ آن تضعیف حاکمیت جمهوری افغانستان از درون، جهت تحقق پلان های بعدی بود که «ک. جی. بی» آن را در نظر داشت. 

بعد از کودتای ناکام شهنواز ـ گلبدین بود که «در آغاز حمل 1369 [(اواخر ماه می 1990)]هیئت امریکایی تحت ریاست جان کلی معاون وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا با نمایندگان مسکو در هلسنگی به مذاکره پرداختند و موضوع افغانستان را مورد بحث قرار دادند. ... چند روز بعد نیکولای کوزیروف سفیر سیار شوروی به خبرنگاران توضیح داد که امریکا و روسیه در مذاکرات اخیر هلسنگی باهم توافق نموده اند تا موضوع افغانستان از طریق مسالمت آمیز چون مذاکره و تفاهم ذات البینی افغانها و ایجاد یک دورۀ انتقالی حل گردد که در آن مرحله حکومت کابل قدرت را به حکومت مؤقت خواهد سپرد و بلافاصله در همان جلسه افزود که:«حکومت وی مذاکرات جدی و فعالانه یی را در زمینه با پاکستان و ایران آغاز کرده است که به نتیجه یی خواهد انجامید»(نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحهات 8 و 9، با نقل از روزنامۀ نیشن مؤرخ 17 حمل 1369).

بعد از انتخاب باریس یلتسین در ماه جون 1990 بحیث رئیس جمهور فدراتیف روسیه بود که او از چنین مقامی در سیاست های افغانی اتحاد شوروی مداخله نموده و موضع خصمانۀ خویش را علیه دولت جمهوری افغانستان و حزب وطن [در 6 ـ 7 ماه سرطان 1369 کنگره دوم ح. د. خ.ا دایر و در همین کنگره حزب متذکره با تصویب برنامه و اساسنامۀ جدید بنام حزب وطن مسما گردید] بطور علنی تبارز داد و بدین ملحوظ در اواخر ماه اسد 1369 (اوایل دهۀ دوم ماه اگست 1990)اندرونوف عضو پارلمان و رئیس کمسیون روابط بین المللی شورای عالی روسیه را در رأس هیئتی به پاکستان اعزام نمود. اندرونوف پیام هایی باریس یالتسین را از موضع رئیس جمهور فدراتیف روسیه عنوانی برخی رهبران تنظیم های جهادی نیز باخود آورده که حین ملاقات خود با آنان، تسلیم نمود. از جمله جردیدۀ شهادت ارگان مرکزی نشراتی حزب اسلامی در سرمقالۀ شماره 24 اسد 1369 خویش چنین نوشت:«... هیئت ضمن ملاقات با انجنیر حکمتیار امیر حزب اسلامی افغانستان پیام بوریس یالتسین رئیس فدراسیون روسیه را به برادر حکمتیار تقدیم نمود که در آن از ایشان دعوت شده بود تا غرض مذاکرات رویاروی و مستقیم به روسیه سفر نماید. یلتسین اطمینان داده است که به تلاشهایش جهت گشایش باب مذاکرات مستقیم با مجاهدین ادامه میدهد.»(دوکتور نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 93 با نقل از جردیدۀ شهادت). افزون بر آن، هنوز هیئت متذکره در پاکستان بود که «بوریس یالتسین رئیس فدراسیون روسیه تلگرافی عنوانی مجددی فرستاد و از وی خواست تا جهت مذاکره پیرامون تبادلۀ اسرای روسی و مسایل مربوط به افغانستان از مسکو دیدن نماید. وی در تلگراف خویش از مجددی به عنوان رئیس جمهور یاد کرده بود و این امر در واقع مفهوم به رسمیت شناختن حکومت مجاهدین را داشت.»(دکتر نصری حق شناس،تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 93، تکیه از: ف. ودان).

به تعقیب ارسال دعوت های فوق الذکر یلتسین عنوان سران تنظیم ها و «رئیس جمهور» خواندن صبغت الله مجددی، عربستان سعودی که بعد از سال 1938 هیچگونه روابط سیاسی با اتحادشوروی نداشت و باوجود تلاش های مکرر جانب شوروی حاضر نگردیده بود تا این روابط را تجدید نماید، در جریان معامله بر سر افغانستان نه تنها حاضر گردید که وزیر خارجۀ او به مسکو شتافته و به تاریخ 17 سپتمبر 1990 (26 سنبلۀ 1369) توافقنامۀ استقرار مجدد روابط سیاسی میان دو کشور را امضأ نماید؛ بلکه مدتی بعد از تامین روابط و تبادل سفیرها میان همدیگر، بنابر «توصیۀ امریکا» مبلغ «چهار ملیارد دالر» نیز «در اختیار مسکو قرار داد». دکتر نصری حق شناس یکی از کادرهای ارشد تنظیم جمعیت اسلامی افغانستان با اشاره به تادیه پول مذکور عکس العمل تنظیم های جهادی و بخصوص عبدالرسول سیاف را  ـ که بنابر روابط نزدیک با شیخ های عربی از اعطای این پول به جانب شوروی پیشتر از دیگران اطلاع یافته بود؛ ولی از معاملات پشت پرده میان مسکو و ریاض برسر افغانستان بی خبر بود ـ چنین انعکاس داده است:«این عمل ننگین ریاض بر روحیۀ مجاهدین اثر ناگوار وارد کرد و سیاف صدراعظم حکومت مؤقت ضمن یک سخن رانی رسمی از اقدام مذکور شدیداً شکوه نمود.

وقتی در مبدأ «وحی» و تجلی گاه ایمان، اینگونه بی اعتنایی صورت می گرفت و خوشنودی روسها بر پاس خون شهدای افغانستان رجحان داده می شد، دیگر جایی برای گله و شکوه و توقع از غرب وجود نداشت و روشن بود که چه تحولاتی به دنبال است و با سرنوشت ما چگونه بازی خواهد شد؟.»(دکتر نصری حق شناس، تحولات ساسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 103 و 104). تادیۀ این چهار ملیارد دالر در حقیقت معاملۀ میان استخبارات عربستان سعودی و «کی. جی. بی» تحت نظر «سی. آی. ای» بود که روسها می باید در بدل چنین اُجرت، دولت جمهوری افغانستان را سقوط داده و زمینه را برای انتقال قدرت به تنظیم های جهادی مساعد سازد.

چند ماه بعد از تادیۀ چهار ملیارد دالر از جانب عربستان سعودی به مسکو بود که در آستانۀ حملۀ نظامی ایالات متحدۀ امریکا به عراق، طعمۀ دیگری بسوی مسکو انداخته می شود تا در قبال حملۀ امریکا بر عراق از حمایت این متحد سنتی خویش صرفنظر نماید. این مرتبه باز هم تنظیم های جهادی بنیاد گرا و بخصوص سیاف را ـ که بنابر اشارات و تشویق مراکز مذهبی و شیخ های ثروتمند سعودی و سایر کشورهای عربی از حملۀ امریکا علیه عراق پشتیبانی ننموده و باعث خرابی مؤقت مناسبات او با دولت سعودی گردیده بود ـ بیشتر از پیش عصبانی ساخت. نصری حق شناس درین زمینه باز هم؛ چنین مینویسد:[«دولت کویت و عربستان سعودی که بیشترین رقم کمک های انسانی را به جهاد افغانستان فراهم مینمودند، بنا به دستور امریکا و از ترس آنکه مبادا روسها در جنگ جانب عراق را بگیرند، سراخلاص بر پای کرملن سودند و تا آن حد کرنش کردند که چهار صد ملیون دالر توسط شاه سعودی و پنجصد ملیون دالر از طرف امیر کویت خدمت ایشان اتحاف گردید. ... و تا آنجا نگرانی بار آورد که استاد سیاف صدراعظم حکومت مؤقت روز 6 جدی [1369 مطابق 26 دسمبر 1990] ضمن ایراد بیانیه ای روی این موضوع تماس گرفت و صراحتاً اظهار داشت:« ... جای بسی افسوس است که مجاهدین از گرسنگی زندگی خود را از دست میدهند اما بعضی ممالک اسلامی به اشارۀ امریکا هزار ها ملیون دالر با کرملین کمک میکنند. چنانچه سه یا چهار هفته قبل چهار صد ملیون دالر از طرف عربستان سعودی به روس ها کمک داده شد. ... همین حکومت بدبخت فراری کویتی که خداوند صدام ظالم را بر آن مسلط ساخته و ما هم با آن همدردی کردیم که مظلوم واقع شده، پنجصد میلون دالر به روس ها داده است.»(دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 170، با نقل مقطعی از بیانیه منتشر شدۀ سیاف در جریدۀ اتحاد اسلامی).

عبدالرسول سیاف و دکتر نصری حق شناس هیچگاه چنین «گله و شکوه» را از «مبدأ وحی و تجلی گاه ایمان» بعمل نمی آوردند، اگر میدانستند که ارایۀ همین امتیازات مالی و سیاسی بود که گرباچوف و سایر رهبران شوروی را وادار ساخت تا در سیاست های افغانی شان، پوشش های دپلوماتیک تلاش برای تشکیل دولت ایتلافی و تحقق پلان صلح پنج فقره ای سرمنشی سازمان ملل را کنار گذاشته، یکجا با باریس ایلسن رئیس انتخابی فدراتیف روسیه آماده گردند، مواضع به توافق رسیدۀ شان را با جانب سعودی و پاکستان مبنی بر انتقال قدرت دولتی در افغانستان برای تنظیم های جهادی علنی اعلام نمایند.

بعد از داد و گرفت فوق بود که مسوولیت تماس ها و مذاکرات سیاسی از ورانسوف به کوزیروف یکی از همفکران معروف باریس یالتسین که در آن وقت معاون وزیر خارجۀ اتحادشوروی بود، انتقال گردید و او در اوایل ماه حمل1370  به ایران سفر نمود تا «در حل موضوع افغانستان از مقامات این کشور یاری جوید و به وساطت و پادرمیانی ایشان با حزب وحدت نیز دیدار نماید. مذاکرات وی با احزاب شعیۀ افغانستان در هفتۀ اول ماه حمل صورت گرفت» و در مورد این مذاکرات «کوزیروف حین برگشت به کشورش گفت: نظریات ایران در مورد راه حل موضوع افغانستان با مسکو همنوایی تام دارد و ملاقات هایش با احزاب شعیۀ افغانستان، مخصوصاً حزب وحدت، امید افزا می باشد»(رک: نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحهات 211 و 212، نقل قول از کوزیروف برگرفه از: روزنامۀ مسلم مؤرخ 12 حمل 1370).

در تداوم فعالیت های کوزیروف و تفاهمات رهبری شوروی با عربستان سعودی و ایران است که ببرک کارمل و سلطان علی کشتمند، یکی بعد دیگر در ماه سرطان 1370 از اتحاد شوروی دوباره به کشور اعزام می گردند؛ تا نقش شان را در تدارک مقدمات انکشافات بعدی ای ایفا نمایند که می باید بر بنیاد تفاهمات متذکره در افغانستان صورت گیرد. درین زمینه بعداً با تفسیر خواهیم نوشت. 

کوزیروف بعد از سفر خود به ایران، برای نخستین بار در ماه اسد 1370 به پاکستان میرود و به تعقیب دید و بازدید با مقامات آن کشور، به تاریخ 21 اسد، در اسلام آباد با نمایندگان تنظم های جهادی شامل: مولوی محمد نبی محمدی، انجنیر قطب الدین هلال، آیت الله محسنی قندهاری، انجنیر ایوب و عدۀ دیگر به تبادل نظر مستقیم پرداخت و طی آن بطور واضح و روشن به جانب مجاهدین گفت:«برای ما چگونگی رژیم در افغانستان مهم نیست، آنچه که نزد ما مهم است موجودیت یک افغانستان مستقل و اسلامی است که با ما روابط حسنه داشته باشد». بعد از این گفتۀ کوزیروف، آصف محسنی قندهاری در خطاب به او ضمن سایر مسایل خاطرنشان ساخت که:«بهتر آنست که اصلاحات رویدست در روسیه را در افغانستان نیز تطبیق نمائید. ما به شما اطمینان میدهیم که در آینده بحیث ملت همسایه زندگی نمائیم». در پایان همین جلسه دو طرف توافق نمودند که: مذاکرات میان دو طرف اتحادشوروی و مجاهدین ادامه یابد، نمایندگان مجاهدین به دعوت جانب شوروی به مسکو سفر و روی جنبه های مختلف مسایل ذات البینی با ذعمای آن کشور تبادل نظر و مذاکره نمایند»(رک: به دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحات 265 ـ 268 تحت عنوان:مذاکرات مستقیم بین رهبران جهادی و نمایندگان شوروی در اسلام آباد).

همزمان با نشست رو در روی کوزیروف با نمایندگان تنظیم های جهادی در اسلام آباد و حتی در همان روز (21 اسد 1370)، استخبارات قوای سرحدی شوروی که در تسلیمی «خواجه غار، رستاق، دشت قلعه، علاقداری زیباک، واخان، شغنان و اشکاشم» بواسطۀ گروپهای ستمی متحد دولت و قومندانان نظامی مرتبط با استخبارات متذکره، شورای نظار را یاری نموده بودند، بطور علنی و مغایر تمام اصول و ارزشهای روابط بین الدول و بخاطر ارتقای اعتبار اجنت پروتوکولی خویش (احمدشاه مسعود) و آماده ساختن او برای ماموریت های بعدی، نمایش جدیدی را اجرأ و «با مرکز فرماندهی مجاهدین در اشکاشم تماس برقرار نموده و راجع به مسایل امنیت در سرحدات، خواهان مذاکره شدند» و احمد شاه مسعود «حاجی تاج الدین صدیق فهام را بحیث رئیس، عبدالشکور واقف و انجنیر حبیب الله را به صفت اعضأ مؤظف نمود تا با ایوانوف مرزبان (کمیسار سرحدی) و دو تن از مؤظفین ادارۀ سرحدی که نمایندگی جانب روسی را بعهده داشتند، مذاکره نمایند و در بارۀ پیشنهاد شان تصمیم بگیرند.

مذاکره بین دو طرف به تاریخ 21 برج اسد، یعنی همزمان با دیدار مجاهدین و نمایندگان روس در اسلام آباد صورت گرفت»(دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحات 268 و 269) درین مذاکرات، که گویا نمایندگان با صلاحیت دو کشور تصمیم اتخاذ نموده اند، ضمن سایر مسایل مربوط به روابط سرحدی، «دو طرف موافقه نمودند که از مداخله به سرحدات و خاک کشورهای همدیگر خود داری نمایند».

سرانجام زمینۀ مساعد برای تبارز علنی علایق مسکو با تنظیم های جهادی که بر بنیاد روابط ساختارهای استخباراتی سعودی، پاکستان و ایران شکل گرفته بود، در سیاست های اتحادشوروی و فدراتیف روسیه بمثابه نقطۀ عطف دومی، بعد از آن مساعد شد که کودتای نظامی تحت رهبری گنادی یانوفGenady Yanyev  معاون گرباچوف به شکست مواجه گردید. یانوف و همکاران او، گرباچوف را حین سپری نمودن رخصتی های تابستانی اش به تاریخ  17 اگست 1991 (26 اسد 1370) تجرید و برخی از قطعات نظامی را در نقاط استراتیژیک مسکو جابجا نمودند. باریس یالتسین و طرفداران او در مقابل کودتا به مقاومت پرداخته و بطور علنی رهبران کشورهای غربی به شمول جورج بوش رئیس جمهور امریکا، جان میجر صدراعظم انگلستان و فرانسوا میتران رئیس جمهور فرانسه از او حمایت نمودند که سرانجام کودتای مذکور با تطمیع مالی برخی قومندانان نظامی به شکست مواجه و در نتیجه گرباچوف به تاریخ 21 اگست (30 اسد) در حالی به مسکو برگشت که برندۀ واقعی معرکه نه او؛ بلکه باریس یالتسین بود. زیرا نقش یالتسین در ناکامی کودتا او را به فرد قدرتمندی مبدل نمود که برخلاف خواست گرباچوف، توانست به زودی حزب کمونیست شوروی را منحل اعلان و در نهایت گرباچوف را مجبور سازد به تاریخ 24 دسمبر (سوم جدی) انحلال اتحادشوروی را اعلام نماید.

بعد از رویدادهای فوق و در اواخر سنبلۀ 1370 بود که کوزیرف بر بنیاد توافق قبلی مؤرخ 21 اسد خویش با هیئت مجاهدین در پشاور، از تنظیم های جهادی دعوت نمود که هیئت شان را به مسکو اعزام نمایند، ولی بنابر وضعیت داخل شوروی و در رهبری آن کشور، این دعوت مورد توجه مقامات پاکستان و در نتیجه رهبران تنظیم های جهادی قرار نگرفت، تنها مولوی خالص ضمن مصاحبۀ خویش به تاریخ 28 سنبله در پشاور، اظهار داشت که:«مذاکره بین دو جانب درگیر یعنی مجاهدین و روس ها باید در بین هیئت های ذیصلاح و در یک کشور سوم برگزار گردد و موضوع مذاکره نیز مشحص باشد. دعوت توسط دشمن و در خاک دشمن خلاف عنعنات ملی و مبارزات جهادی خواهد بود»(دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 321، نقل قول خالص، برگرفته از: روزنامۀ مسلم تایمز، مؤرخ 29 سنبله 1370).

بعد از دعوت کوزیروف، پوریس پانکین وزیر خارجۀ شوروی در نومبر 1991 با مجددی که در رأس هیئتی از تنظیم های جهادی در نیویارک بسر می برد، ملاقات نمود و درین ملاقات «به او اطمینان داد که جانشینی او را به عوض نجیب پشتیبانی مینماید.»(رک: پیترتامسن، جنگهای افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، جلد دوم، صفحه 157). همچنان نصری حق شناس در مورد همین ملاقات چنین مینویسد که پانکین:«به تاریخ 8 یا 9 میزان با مجددی و همراهان وی در نیویارک ملاقات نمود و ضمن سایر پیشنهادات دعوت خویش را نیز مجدداً تذکر داد و از ایشان خواست تا نمایندگانی را به مسکو بفرستند و مشکلات شان را باهم در میان نهند. اینبار مسئله جدی گرفته شد و پاکستان و سعودی نیز پافشاری کردند تا دعوت مسکو پذیرفته آید و چنین مذاکره یی صورت گیرد.»(دکتر نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 321، تکیه از: ف. ودان).

به ملحوظ فوق بود که به تاریخ 13 اکتوبر 1991(21 میزان 1370) اسد الله درانی رئیس آی. اس. آی رهبران تنظیم های جهادی مقیم پاکستان را به دفتر خویش جهت ملاقات احضار نمود. درین ملاقات که مجددی، گیلانی، محمد نبی محمدی، گلبدین، ربانی و انجنیر احمدشاه احمدزی (نمایندۀ سیاف) شرکت داشتند، اسدالله درانی دستور اعزام هیئت مجاهدین به مسکو را تحت ریاست ربانی به آنها ابلاغ  و توأم با آن مشاجره روی ریاست هیئت آغاز گردید.

بیشترین جدال و رسوایی را صبغت الله مجددی برای کسب ریاست هیئت با این دلیل براه انداخت که رئیس حکومت انتقالی تنظیم های جهادی است و پانکین دعوتنامه را به او سپرده است، بنابرین باید در رأس هیئت به مسکو برود. ولی با توبیخ اسدالله درانی نه تنها مجبور گردید نمایندۀ خود را در ترکیب هیئت به روسیه بفرستند؛ بلکه با تبارز عجز و شکایت از «آی. اس. آی» به سفارت شوروی پناه برد، سفیر شوروی را در آغوش گرفت و چند بار بوسید و ضمن گریۀ دوامدار ابراز وفاداری به اتحادشوروی نمود ولی سودی نبخشید و سرانجام، هیئت مورد نظر تحت ریاست برهان الدین ربانی، آماده گردید تا به مسکو اعزام گردند.

 زیرا ربانی بنابر مختصات ماهرانۀ چهره بدل نمودنِ توأم با مانور، توانسته بود رضایت روسیه، امریکا، ایران، عربستان سعودی را بدست آورده و پاکستان نیز ناگزیر با ریاست او بخاطر موافقه نمود که گلبدین را طرف های دیگر نمی پذیرفتند و ربانی را نسبت به صبغت الله ترجیح میداد. به همین ملحوظ، گلبدین باوجود آنکه از عصبانیت در خود می پیچید، مجبور گردید که توأم با اگر و مگر، طی اعلامیۀ «شورای اجرائیه حزب اسلامی» که متن آن را در جریدۀ شهادت منتشرۀ مؤرخ 25 میزان 1370 منعکس نمود؛ تعهد سپرد که:«ما با مذاکرات موافقیم و آمادۀ التزام نسبت به توافقات هستیم». رهبران تنظیم های جهادی، بی خبر از معاملات پشت پرده میان استخبارات کشورهای به توافق رسیده در مورد سفر هیئت شان به مسکو، آماده گردیدند. چگونگی اعزام هیئت متذکره و نتایج آن را در قسمت بعدی همین سلسله مورد بحث قرار خواهیم داد.

ادامه دارد

برای خوانش قسمت های گذشته بالای شماره ها کلیک کنید

 مقدمه

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

 

 

 

 

 

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

 

 

 

 

 

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

 

 

 

 

 

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

 

 

 

 

 

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

 

 

 

 

 

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

 

 

 

 

 

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

 

 

 

 

 

قسمت   چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

 

 

 

 

 

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

 

 

 

 

 

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

 

 

 

 

 

قسمت پنحاه و پنچم

قسمت چارم

قسمت وسوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه یکم

 

 

 

 

 

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه وهشتم

قسمت پنجاه وهفتم

قسمت پنجاه وششم