به ادامۀ گذشته، قسمت پنجاه و ششم، مؤرخ: دهم جون 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

قسمت پنجاه و ششم

آغاز و ادامه عملیات به منظور سقوط دولت ج. ا

و انتقال قدرت دولتی به حکومت انتقالی اسلامی

حقایق توضیح شده مؤید آن اند که بغاوتِ عده یی از قطعات و جزوتام های قوای مسلح جمهوری افغانستان در برابر دولت مرکزی، نه پدیدۀ آنی؛ بلکه نتیجۀ اثرات پطرودالر سعودی و تحریکات سازماندهی شدۀ هماهنگ میان مراکز سیاسی ـ استخباراتی مسکو، اسلام آباد، تهران و حلقات «ستون پنجم» آنان در کابل بود که بمثابۀ پیش زمینۀ انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی»، ماه ها قبل از اعلام این بغاوت: از تفاهم میان مسکو، ریاض، اسلام آباد و تهران آغاز گردید و با رفتن احمدشاه مسعود به پاکستان، ورود ببرک کارمل و سلطانعلی کشتمند از مسکو  به کابل، احضار هیئت مجاهدین به مسکو و صدور اعلامیۀ مشترک و بعداً با پیاده شدن جنرال حارث شاه رئیس ادارۀ کی. گی. بی در شهر دوشنبه تاجکستان، نجفی افسر شاخۀ قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران و آزاد بیگ نمایندۀ آی. اس. آی پاکستان در ولایات شمال کشور توأم با ارتباط و در همکاری با سید اکرام پیگیر (نمایندۀ فرکسیون ببرک کارمل) و نجیب الله مسیر (نمایندۀ سلطان علی کشتمند) ادامه یافت؛ تا اینکه سرانجام فعالیت تخریبی و سازماندهی آنان به شکل بغاوت شمال تبارز نمود.

قبل از آنکه به توضیح حقایقی پیرامون چگونگی تحریک و سازماندهی بغاوت شمال و نقش افراد فوق الذکر به آن بپردازیم، لازمی است به برخی اعترافاتی از مقامات و کارمندان آن وقت اتحادشوروی و فدراتیف روسیه درین زمینه توجه مبذول داریم که در آن وقت خود وظایفی را در رابطه به انکشافات پلان شده در افغانستان، منجمله در سازماندهی ایتلاف شمال انجام داده و یا شاهد آن بوده اند.

اگر به منظور اختصار از ذکر ده ها اعتراف کتبی دیگر از اشخاص فوق الذکر صرفنظر نمائیم، کافیست که درین زمینه به محتوی صرف یک برنامۀ خاص تلویزیون « یک » دولتی فدراتیف روسیه، تحت عنوان «افغانستان سی سال بعد: آیا ما پیروز شدیم یا شکست خوردیم»، توجه معطوف نمائیم. این برنامه توسط ولادیمیر سلافیوف، نطاق تلویزیون مذکور گردانندگی میگردید و در آن هشت تن از شخصیت های اکادمیک، سیاسی، نظامی و استخباراتی ارشد فدراتیف روسیه؛ از جمله اشخاص ذیل شرکت نموده بودند.

1 ـ تورنجنرال قوای هوایی الکساندر روتسکوی، قهرمان اتحاد شوروی و سابق معاون رئیس جمهور یلتسین. شخصی که از جانب دولت روسیه مسوول رهبری عملیات انتقال قدرت در افغانستان به «حکومت انتقالی اسلامی» بود.

2 ـ ډگرجنرال لئیونید ایواشف رئیس اکادمی پرابلم های ژئیوپولتیک روسیه.

3 ـ کرین شاه نظروف رژیسور و هنرمند مردمی روسیه.

4 ـ فرانس کلینسویچ معاون اول رئیس کمیتۀ شورای فدراتیف روسیه در بخش دفاعی.

5 ـ سیمون بگداساروف مدیر ادارۀ مرکزی مطالعات کشورهای شرق میانه و آسیای مرکزی.

6 ـ الکساندر ختنیشتین مشاور در نهاد گارد روسیه که یک نهاد اطلاعاتی و عملیاتی است.

جریان تلویزیونی برنامۀ متذکره در «یوتیوب» و سایر نشرات، منجمله در رسانه های افغانی با ترجمه دری متن مباحثات، به نشر رسیده که از این میان مرجح دانستم تا درین تبصره از ترجمۀ محترم جیلانی گلشنیار که سالِ قبل (2017) یکجا با جریان ویدویی برنامۀ متذکره در «http/pendar.forums1.net»  به نشر رسیده، استفاده بعمل آید.

در جریان بحث همین برنامه است که فرانس کلینسویچ معاون اول رئیس کمیته شورای فدراتیف روسیه دربخش دفاع و امنیت، برای اولین مرتبه افشا میکند که:

«باید حقایق را بشکل عینی آن درک کرد و دانست و بی هراس واقعیت های آن زمان رابیان نمود و پذیرفت. پیش از سال 1992 درزمان ایلسین تمام ارگان های دولتی ونظامی روسیه توسط 300 تن اعضای سی. آی. ای رهبری می شد، آنها به ایلتسن دیکته می کردند، که وارد مسایل افغانستان نشود، مردم افغانستان خودشان می دانند وکشورشان.  صلاحیت در دست همین کارمندان سی. آی. ای بود».

حقیقت وجود «سه صد تن اعضای سی. آی. ای» که «پیش از سال 1992 در زمان ایلتسین ارگانهای دولتی و نظامی روسیه» را «رهبری» مینمودند و تعداد و اثرگذاری آنان بعد از کودتای ناکام ماه اگست بیشتر نیز شد، مؤید آن است که آنان نه اینکه به گفتۀ فرانکس کلینسویچ «به ایلتیسن دیکته میکردند که وارد مسایل افغانستان نشود، مردم افغانستان خود شان میدانند و کشور شان»؛ بلکه برعکس و بادرنظرداشت مواضع سی. آی. ای در مورد معضلۀ افغانستان (قبلاً این مواضع توضیح گردیده اند)، عملکرد ایلتسین را جهت تحقق اعلامیۀ مشترک شان با هیئت تنظیم های جهادی مبنی بر انتقال قدرت دولتی به «حکومت انتقالی اسلامی» استقامت میدادند و «رهبری» مینمودند. درست در همین استقامت است که اشتراک کنندۀ دیگر همین میز مدور الکساندرخینشتین مشاور درنهاد گارد روسیه (این نهاد به مبارزه علیه تروریزم، افراط گرایی و جرایم سازمانیافته منجمله مبارزه با مافیای مواد مخدر مؤظف است)؛ میگوید:«هرگاه گرباچف با بی مسئولیتی و خوش خدمتی در توافقات خود با ریگن گردن خم نمیکرد، حوادثی که بعد از آن به وقوع پیوست، جبران ناپذیر است و خیانت گرباچف نسبت به مردم و کشورما و مردم افغانستان و به شخص نجیب الله، هیچگاهی قابل عفو نخواهد بود».

 با توجه به «گردن خم» کردن گرباچوف در توافقات با ریگن و انکشافات بعدی ناشی از آن است که اشتراک کنندۀ سومی در میز مدور مورد بحث؛ سیمیون بگداساروف مدیر در اداره مرکزی مطالعات کشورهای شرق میانه و آسیای مرکزی؛ با صراحت اعتراف مینماید: «نجیب الله هیچ گاهی تسلیم نمی شد ... ما تسلیمی او را آماده ساختیم. تنظیم های جهادی را به مسکو پذیرفتیم وحکم سقوط دولت آنرا امضأ نمودیم..... تسلیم نمودن افغانستان توسط مقامات عالی رتبه حزبی و دولتی روسیه، به آمریکا وگروه های شورشی، بزرگترین خیانتی بود که آنها مرتکب شدند.»

بعد از امضای «حکم سقوط دولت» جمهوری افغانستان (اعلامیۀ مشترک اتحادشوروی، روسیه فدرال و هیئت تنظیم های جهادی) بود که: الکساندر روتسکوی شخص دیکری که درهمین برنامۀ تلویزیونی مورد بحث شرکت داشت و آن موقع معاون رئیس جمهور فدراتیف روسیه باریس یلتسین و طرف برهان الدین ربانی در مذاکرات بود، طی ملاقات وداعیه؛ روبه طرف ربانی گشتانده؛ پرسیده بود:[«شما از متن این سند راضی هستید؟».

استاد[ربانی]:«یک آغاز مفید است، کارهای مهم دیگری باید آغاز شود. ... ما منتظر قدم های جرئت مندانه و انقلابی شما هستیم. نقش سهمگیری زعامت جدید این کشور میتواند عمر فاجعه را در افغانستان کوتاه تر کند. ما در روشنی تصمیم گیری های زعامت جدید، چنین انتظار داریم» (فضل الرحمن فاضل و فیض الرحمن وثیق، مجاهدین در مسکو مذاکرات با روسها، صفحات 102 و 103).  و چنانچه در یکی از قسمت های گذشتۀ همین سلسله خواندیم؛ روتسکوی در ختم همین ملاقات به ربانی اطمینان داده بود که:«طوریکه من وعده داده ام طی یک ماه آینده ملاقات هایی با ایران و پاکستان و سعودی انجام خواهیم داد که چگونه قدرت را به حکومت انتقالی اسلامی انتقال بدهیم و توافقات مندرجۀ اعلامیه باید از طرف ما و شما در عمل پیاده شود» (فضل الرحمن فاضل و فیض الرحمن وثیق، مجاهدین در مسکو مذاکرات با روسها، صفحه 104).

بر بنیاد برنامۀ فوق الذکرِ انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» بود که برخلاف توافق «تناظر منفی» میان اتحادشوروی و ایالات متحدۀ امریکا که می باید انتقال سلاح از اول جنوری 1992 بر جوانب دولت و اپوزسیون مسلح قطع می گردید، اتحادشوروی به فردای امضای اعلامیۀ مشترک با هیئت مجاهدین، نه تنها سلاح؛ بلکه صدور تیل و مواد غذایی را نیز به افغانستان قطع نمود و حتی از صدور 50 هزار تن گندمی به افغانستان ممانعت بعمل آورد که قرار بود از جانب هندوستان کمک گردد. محمد اسحق توخی دستیار رئیس جمهور نجیب الله؛ درین زمینه چنین مینویسد:«روسها نه تنها که خود کمک های شان را قطع نمودند، کمک های هند را که می باید دولت قزاقستان در بدل یک و نیم هزار تن  چای از دولت هند، مقدار 50 هزار تن گندم را به افغانستان تسلیم نماید، نیز مانع گردید و آن را بعداً به حکومت برهان الدین ربانی تسلیم نمودند»(رک: محمد اسحق توخی، دوکتور نجیب الله و خروج نیروهای نظامی شوروی از افغانستان، بخش سوم:جمهوری فدراتیف روسیه و سیاستهای آن در مورد افغانستان، عنوان کوچک «کاهش و قطع تامینات لوژستیکی از طریق روسیه»، برگرفته از: http://www.payamewatan.com/Article-4/Dr.Najibullah-&-withdrawal-of-Soviet-troops-(E.Tokhi).pdf

با توجه به حقیقت قطع کمک ها از جانب روسیه است که بازهم فرانس کلینسویچ طی همین میزمدور میگوید:«ازسال1991 تمام کمک های خود را قطع کردیم. نجیب الله به مشکلات سخت و دشوار دچارشد. ما آنها را رها کردیم و به حق آنها خیانت نمودیم.درسال 1992 نجیب الله ازشخص ایلسن خواهش کرد تا 500 تن تیل بخاطرتانکها و زرهپوشها در اختیار شان بگذارد، لیکن ایلتسن جواب رد داد و گفت: ما این امکانات را نداریم و نمی توانیم بدهیم». جالب اینست که الکساندر روتسکوی که خود عملیات ضد افغانی را جهت انتقال قدرت دولتی به حکومت انتقالی اسلامی رهبری مینمود، بر عکس عملکرد خود در آن موقع، بعد از اظهارات فوق الذکر کلینسویچ، در بحث داخل شده و میگوید:«من نزد ایلتسن رفتم و گفتم: بوریس نیکولایویچ! شما می دانید، که چه می کنید؟. اجازه بدهید که من شخصأ این وظیفه را به پیش ببرم و شخصأ نجیب الله را می شناسم، خوب نیست، که مردم را در حالت بدی تماشا کرد و کار خوب نیست و ما کار خود را تا اخیر انجام ندادیم. این کشور دوست است، تمام تلاشهای من موثرتمام نشد وموفق نشدم». به تعقیب او، سیمیون بگداساروف درین زمینه اضافه مینماید:«دولت افغانستان پس از خروج ما، مدت سه سال مقاومت نمود و تمام جاهای حساس وسوق الجیشی کشور را زیرکنترول خود داشت. حقیقت این است، که خیانت مقامات عالی رتبه حزبی و دولتی ما بود که تیل و مهمات را بالای دولت افغانستان قطع کردند و حتی به تقاضای دولت افغانستان برای دریافت 500 تن تیل جواب رد داده شد».

سرانجام سیمیون بگداساروف، توأم با افادۀ اینکه هنوز هم جهت افشای حقایق درین زمینه ترس وجود دارد، حرف اصلی را در مورد سازماندهی، تسلیح و تمویل مالی ایتلاف شمال توسط رهبری فدراتیف روسیه اعتراف و آن را چنین افشأ مینماید:«نباید ترسید، با جرأت باید حرف زد، اکنون هریک ازباند گروپهای تروریستی که درسوریه برعلیه دولت بشار اسد می جنگند، مثل احمدشاه مسعود رادیکال اسلامی هستند.

شما فراموش کردید؟.

کی ها اتحاد شمال افغانستان را ایجاد کردند و کیها سلاح و مهمات برای آنها ارسال نمود؟.

شما فراموش کردید؟ وقتیکه رئیس بودید [به نفری که در کنار او نشسته و به گمان غالب فرانس کلینسویچ است] همراه هیأت اتحادشمال و مسلیکوف نزد شما آمدیم و در رابطه به اتحادشمال صحبت کردیم و بعد برای احمد شاه مسعود سلاح ومهمات فرستادیم».

اعترافات فوق صرف یک مورد است و باور دارم که اسناد زیاد سری نهفته در گاوصندوق های آرشیف وزارت خارجه، استخبارات روسیه و همچنان در سایر کشورهای دخیل وجود دارند که با سرکشیدن و افشای آنان چهره های ننگین افغانی بکار گرفته شده در سناریوی عملیات انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» و جنایات ضد افغانی بعدی آنان، هرچه بیشتر و با جزئیات مکملتر افشأ میگردند. اعترافات صریح کادرهای علمی، سیاسی، نظامی و استخباراتی فدراتیف روسیه، در حالی صورت می گیرد که مهره های «سوختۀ» افغانی بکار رفته درین بازی، هنوز هم با دست و پا زدن در زباله دان تاریخ، مذبوهانه تلاش مینمایند عملکرد ننگین شان را علیه دوکتور نجیب الله و طی پروسۀ ننگین سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان و انتقال قدرت به «حکومت اسلامی انتقالی»، پنهان و یا برخلاف واقعیت ها توجیه نمایند.

افزون بر مقامات فدراتیف روسیه، پیتر تامسن که در آن وقت سفیر و نمایندۀ رئیس جمهور امریکا نزد مجاهدین محسوب می شد، در مورد «کمک های بشر دوستانه و مرگ آور» کریموف رئیس جمهور ازبکستان به جنرال دوستم؛ چنین اعتراف مینماید: «در اوایل دسمبر 1991 [(دهۀ اول ماه قوس 1370، تقریباً 20 روز بعد از امضای اعلامیۀ مشترک اتحادشوروی، روسیۀ فدراتیف و هیئت مجاهدین ـ ف. ودان)]، کریموف موافقه کرد تا دوستم را کمک کند. اولین محمولۀ کمک های بشردوستانه و مرگ آور کریموف به تاریخ  26 دسمبر 1991 به شبرغان قرارگاه شمال دوستم مواصلت کرد.»(پیتر تامسن، جنگ های افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، جلد دوم، صفحه 156)

بدین جهت است که اسدالله ولوالجی در مورد روابط خارجی دوستم، چنین مینویسد:«از لحاظ بین المللی موضوع رابطه داشتن آن [(جنرال دوستم)] با مراجع خاص کشور ازبکستان و بعداً روسیۀ فدراتیف و ترکیه قابل پذیرش است»( اسدالله ولوالجی، در صفحات شمال افغانستان چه میگذشت؟، بخش اول و بخش دوم، صفحه 9).

ارسال اعتراف شدۀ فوق الذکر«سلاح و مهمات به احمد شاه مسعود» و همچنان «محمولۀ کمک های بشر دوستانه و مرگ آور» به «شبرغان قرارگاه شمال دوستم»، یک بخش از اکمالات به شمال بود، محمداسحق توخی دستیار دوکتور نجیب الله رئیس جمهور افغانستان نیز باتوجه به چاپ بانکنوت های افغانستان در روسیه، مینوسید:«روسیه مقدار فراوان از این بانکنوتها را چاپ کردند، که بعداً آن را در راه پیشبرد اهداف شان به مصرف رسانیدند، از جمله قنسل آن کشور در شهر مزار شریف بخشی از این بانکنوت ها را در دسترس استفادۀ ایتلاف شمال قرار داده بود.» (توخی، دوکتور نجیب الله و خروج نیروهای نظامی شوروی از افغانستان، تحت عنوان کوچک «مسئله چاپ بانکنوت ها»)

باید گفت که این همان «سلاح و مهمات» اعتراف شده در فوق بود که توسط روس ها به بندر حیرتان رسانیده شده و بوسیلۀ جنرال مؤمن قومندان قوای نظامی مستقر در بندر (فرقۀ 70) و جنرال خان آقا رئیس امنیت دولتی ولایت بلخ در آن وقت و همچنان بانکنوت های رسیده به قنسل روسیه در مزار شریف، به ایتلاف شمال تسلیم می گردید و از جریان آن، ارگانهای امنیت دولتی، پیوسته به دوکتور نجیب الله گزارش میدادند. دوکتور نجیب الله نخست جنرال خان آقا را تبدیل و به عوض او جنرال تاج محمد را بحیث رئیس امنیت دولتی ولایت بلخ مقرر نمود و در مورد تخلفات میخائیلوف قنسل شوروی در مزار شریف، سفیر شوروی را احضار و در زمینه اخطار داد و در گام سوم بخاطر قطع نمودن شهرگ جریان ورود و تقسیم اسلحه و مهمات جنرال مؤمن قومندان فرقۀ هفتاد در بندر حیرتان را تبدیل؛ ولی او که در عقب خود حمایت استخبارات نظامی قوای سرحدی اتحادشوروی و «ستون ینجم» داخلی را داشت، از قبول تبدیلی اش سر باز زد، اطراف شهرک حیرتان را سنگر بندی نموده احضارات محاربوی اتخاذ کرد و بدین ترتیب بغاوت خویش را به تاریخ 25 جدی 1370 (15 جنوری 1992) اعلان کرد و به تعقیب آن و کاملاً از قبل پلان شده، جنرال دوستم و جنرال حسام الدین حقبین(داماد و شخص مؤثر نظامی فامیل سید منصور نادری) نیز با او پیوستند. اعزام هیئت های متعدد و حتی قبول و عملی نمودن عمده ترین خواست های باغی ها مبنی بر تبدیلی کادرهای رهبری ولایت بلخ(جنرال جمعه اڅک قومندان عمومی قوت های نظامی زون شمال، جنرال تاج محمد رئیس امنیت دولتی ولایت بلخ، جنرال رسول قومندان فرقۀ دهدادی مزار شریف و صرفنظر از تبدیلی جنرال مؤمن)، آنها پیوسته بهانه نموده، سطح مطالبات شان در استقامت تقویت اهداف بغاوت را ارتقأ داده و به تدارکات شان ادامه میدادند.

درست در آستانۀ شکلگیری بغاوت شمال است که بوخرر نمایندۀ دولت سویس به کابل آمده و بتاریخ سوم دسمبر 1991 (12 قوس 1370) با دوکتور نجیب الله ملاقات و ضمن این ملاقات او را مخاطب ساخته؛ چنین میگوید:«نگرانی من در مورد انکشافات اخیر میان پاکستان و شوروی است. طوریکه میدانید پاکستان تلاش میورزد تا از لابلای تماس های خویش با مقامات شوروی هدف خود را برآورده سازد. در حال حاضر اتحادشوروی پول ندارد و در عرضۀ اقتصادی نیز کاری از آن ساخته نیست؛ بنابرآن، طوریکه شما اشاره کردید، ممکن شوروی روی تجزیۀ افغانستان با پاکستان به توافق برسد و در نتیجه، یک قسمت افغانستان تحت نفوذ پاکستان قرار گرفته و قسمت دیگر، تحت نفوذ شوروی.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 723، تکیه از: ف. ودان)

در آستانۀ آغاز عملیات بغاوت شمال به منظور سقوط شهر مزار شریف و سایر ولایات شمال و به منظور شرکت نیروهای حزب وحدت اسلامی درین عملیات بود که در «اوایل حوت [1370] سفیر روسیه در تهران با رهبران حزب وحدت مذاکره کرد. ... متعاقب آن فرماندهان حزب وحدت به تهران احضار گردیدند و از تاریخ 12 تا 14 حوت روی موضوعات مورد علاقه بحث و مذاکره نمودند. عزیز الله شفق یکی از سخنگویان حزب وحدت در بارۀ این جلسه گفت: در دومین گردهمایی قومندانان که مدت سه روز ادامه یافت، پیرامون حفظ وحدت سیاسی و جهادی و تشکیل یک شورای سراسری با شرکت کلیه قومندانان جهادی بحث صورت گرفت.»(نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستات، جلد سوم، صفحه 397، بانقل سخنان عزیز الله شفق از:سرویس دری بی. بی. سی  با نقل از افغان جهاد، شماره جدی ـ حوت 1370، صفحه 199). افزون بر آن «حاجی علی احمد رهبر حزب الله افغانستان در مورد جلسۀ قومندانان که از تاریخ 12 ـ 14 حوت در تهران برگزار شده بود، طی مصاحبه یی با بخش دری صدای امریکا؛ اظهار داشت:این جلسه توسط وزارت خارجۀ ایران ترتیب شده بود و هدف آن وحدت و یگانگی بین قومندانان و واقف شدن ایشان از نظریات همدیگر بود.»(نصری حقشناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 397).

بعد از این همه آمادگی ها که ارگانهای سیاسی و استخباراتی فدراتیف روسیه مستقیماً در آن دخالت و شرکت داشتند، نیروهای باغی و سایر ذخایر«ستون پنجم» روس ها در ارگانهای حزبی و دولتی (ملکی و نظامی) ولایات شمال به عملیات آغاز و نخست از همه شب 24 حوت 1370 ـ که فردای آن 25 حوت بود ـ شهر مزارشریف در حضور و به همکاری سید اکرام پیگیر، توسط سترجنرال محمد نبی عظیمی بعد از آن به ایتلاف شمال تسلیم داده شد که هر دو بعد از سپری نمودن چندین ساعت در بندر حیرتان و جلسۀ انتظام امور با قومندانان باغی، دوباره به شهر مزار برگشته بودند.

در نتیجه اعزام افراد سرشناس وابسته به «ستون پنجم» در ارگانهای حزبی (حزب وطن و برخی متحدین سیاسی آن) و دولتی به مراکز ولایات شمال و سایر محلات، سالنگ ها و پروان بود که قوت های نظامی مستقر درین ولایات و محلات خلع سلاح و یکی بعد دیگر به تنظیم های مورد نظر تسلیم داده شدند و در نتیجه ساحۀ نفوذ ایتلاف مذکور بسوی سالنگ ها، ولایت پروان، میدان هوایی بگرام و سرانجام به پایتخت گسترش داده شد. در بستر این انکشافات به تاریخ 16 حمل سالنگ جنوبی، 24 حمل گارنیزیون جبل سراج و قوای نظامی گروپ اپراتیفی تپۀ سرخ پروان، 25 حمل شهر چاریکار تسلیم داده شدند و حوالی شام همین روز میدان هوایی بگرام تسلیم داده شد»(رک:نصری حق شناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 427). نصری حق شناس اعتراف مینماید که «البته بعضی افراد و افسران فرودگاه نظامی بگرام در عملیات مذکور با مجاهدین یاری و همکاری کردند که خداوند اجر شان دهاد.»(همانجا، جلد سوم، صفحات 427 و 428). البته به ملحوظ «یاری و همکاری» متذکره بود که اسدالله والوالجی مینویسد: «سازمان شورای نظار ... حاکمیت دولتی را در اثر همکاری جناح مربوط به ملیت تاجک دستگاه رهبری نجیب الله و مجاهدت نیروهای نظامی صفحات شمال و حزب وحدت اسلامی افغانستان در شهر کابل بدست آورده و وارد عرصۀ جدیدی از مبارزه گردید.»(اسدالله ولوالجی، در صفحات شما چه میگذشت، بخش اول و دوم، صفحه 60)

مطابق به اظهارات فوق الذکر ولوالجی است و در نتیجۀ «همکاری جناح مربوط به ملیت تاجک دستگاه رهبری نجیب الله» است که در تمام ولایات شمال تا کابل در هیچ محلی نه تنها مقاومت صورت نگرفت؛ بلکه قطعات و جزوتام های قوای مسلح، بخصوص اردو از درون «فتح»، «عناصر نامطلوب» خلع سلاح و بعد چون شهر کابل به «برادران مجاهد» تسلیم داده شدند. از شرح جزئیات «فتوحات» مذکور درین سلسله بخاطری صرفنظر می گردد که از یک طرف از بحث اصلی (نقد کتاب مورد بحث عبدالوکیل) دور نه رویم و از جانب دیگر هم در گذشته درین زمینه طی نوشته های این قلم مطالبی به نشر رسیده و هم در جلد سوم کتاب چاپ ناشدۀ تحت عنوان «دوکتور نجیب الله: مصالحۀ ملی و انکشاف اوضاع»، آخرین نتایج تحقیقاتی این قلم با جزئیات آن بحث صورت خواهد گرفت.

بعد از آغاز بغاوت شمال، تسلیم نمودن شهر مزار شریف و همچنان سایر ولایات شمال یکی بعد از دیگری به تنظیم های جهادی بود که دوکتور نجیب الله بخاطر سرعت بخشیدن به پروسۀ صلح قبل از گسترش پلان شدۀ بغاوت بسوی کابل، حاضر گردید تا تعهد خویش را مبنی بر کناره گیری مشروط خود از مقام ریاست جمهوری و واگذاری قدرت به حکومت مؤقت بیطرف طبق پلان صلح ملل متحد را بطور رسمی اعلام نماید. حقایق مربوط به اعلام این تعهد و انکشافات بعدی آن را توأم با توجه به ادعا های عبدالوکیل، در قسمت های بعدی همین سلسله مورد بحث قرار خواهیم داد.

ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت پنجاوپنجم

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت   چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم