F

به ادامۀ گذشته، قسمت شصت و هفتم، مؤرخ: 5 اگست 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

F

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

F

قسمت شصت و هفتم

F

مراجعۀ اعضای مراکز دوگانۀ «ستون پنجم»

بـه دفتر دوکتور نجیب الله، هـدف و نتـایج آن

F

روز 25 حمل 1371 (14 اپریل 1992) و قبل از ابلاغ تسلیمی و یا به اصطلاح «سقوط» میدان هوایی بگرام به شورای نظار، چهار جنرالی که قوماندۀ نیروهای اصلی قوای مسلح جمهوری افغانستان را بدست دارند، با شانه های پرستاره و باهم یکجا به دفتر رئیس جمهور و سرقومندان قوای مسلح کشور مراجعه مینمایند. سترجنرال محمد نبی عظیمی که قبل از این مراجعه موقف «برادر بزرگ» و صلاحیتِ «استعمال» نیروهای تحت قومندۀ دیگر همراهان خویش را بدست آورده بود، طی کتاب «اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان» به حقیقت این مراجعۀ دسته جمعی اعتراف؛ اما تلاش نموده تا هدف مراجعه و محتوی مسایل مطرح شده با رئیس جمهور را با ادعاها و صحنه سازی های مسخره و کودکانه تحریف نماید.

سترجنرال محمد نبی عظیمی هدف مراجعۀ دسته جمعی خویش و سه قوندان دیگر قوتهای اساسی دفاعی جمهوری افغانستان را به دفتر رئیس جمهور، چنین وانمود می سازد:[«همراه با آصف دلاور، فتاح و سید اعظم سعید به نزد دوکتور نجیب الله رفتیم، شب گذشته ډگروال هادی قومندان قطعۀ قومی فرقۀ 08 که قبلاً مربوط به حزب اسلامی حکمتیار بود و به دولت تسلیم شده و غنډ خود را ایجاد کرده بود همراه با قادر تره خیل ارتباط گرفته و تصمیم داشتند، پوسته ها را رها کرده و مشترکاً منطقۀ خیر خانه را بدست آوردند، اما پلان مذکور افشأ شد و هادی نزد من آمد و گفت که فریب خورده بود و به قرآن کریم سوگند خورد، دوکتور نجیب الله او را عفو کرد و همان شب جنرال ساخت.» (ستر جنرال محمدنبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحه 548).

جنرال نبی عظیمی طی نقل قول فوق الذکر خود چنین وانمود می کند که گویا مراجعۀ این ډګروال «فریب خورده» به خودش و «سوگند خوردن» او به «قرآن»، باعث آن میگردد که نبی عظیمی تصمیم اتخاذ کند که او نه تنها «عفو» گردد؛ بلکه با اعطای رتبۀ جنرالی مورد تشویق نیز قرار گیرد و چون اعطای رتبۀ جنرالی از صلاحیت های رئیس جمهور بود، او و همراهانش دسته جمعی به دفتر رئیس جمهور مراجعه کردند تا ضمن گزارش خویش درین زمینه از او چنین تقاضا را به عمل آورند. رئیس جمهور این تقاضای آنها را پذیرفت وډگروال «فریب خورده» را «همان شب جنرال ساخت». جنرال نبی عظیمی با اصل قرار دادن افسانۀ کودگانۀ فوق بحیث هدف مراجعۀ اصلی «4 جنرال»، به افسانۀ دیگری حاشیوی یی نیز می پردازد و پیوست به آن چنان وانمود میکند که گویا صرف در برابر پرسش دکتور نجیب الله توضیحاتی ارایه نموده اند. او درین زمینه مینویسد: دوکتور [نجیب الله] پرسید شما چرا دسته جمعی به نزد من آمده اید؟. من گفتم: در کابل شایعه است که شما قصد خروج از کشور را دارید. اگر چنین قصدی داشته باشید، خواهش می کنیم، قبل از هرکس ما را در جریان قرار دهید تا خدای ناخواسته کدام حادثۀ سؤیی رخ ندهد و از طرف دیگر ما نیز تکلیف خود را بدانیم و مطابق رهنمودهای قبلی شما عمل کنیم.

دوکتور نجیب الله کمی سرخ شد اما قاطعانه اظهار داشت:«به شایعات بی اساس مردم باور نکنید. من تا آخرین مرمی دفاع می کنم و تا هنگامیکه پلان ملل متحد تطبیق نشود، به هیچ چایی نمی روم. من از شما توقع داشتم که درین لحظات حساس مرا دلداری دهید و از من دفاع کنید، شما هم مانند دیگران شایعه ساز شدید.»(ستر جنرال محمدنبی عظیمی، اردو و سیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان، صفحه 548).

همه حقایق مؤید آن اند که جنرال محمد نبی عظیمی در طرح مسایلی که گویا بعد از «پرسش» دوکتور نجیب الله، باوی مطرح نموده است، صادق نیست. زیرا در صورتیکه «عزیمت» دوکتور نجیب الله به کشور دیگری، مطابق پلان صلح ملل متحد بوده و بمثابۀ بخشی از این پلان محسوب می گردید و تمام جوانب معضلۀ افغانستان و از جمله رهبری حزبی و دولتی جمهوری افغانستان به شمول همین چهار جنرال، آن را تائید نموده و از آن اطلاع قبلی داشتند، پس ضرورت مراجعۀ دسته جمعی آنها نزد رئیس جمهور و طرح چنین مسئله یی از جانب نبی عظیمی با او منطقی نمیتواند داشته باشد. واقعیت اینست که اصل پذیرفته و ابلاغ شدۀ عزیمت دوکتور نجیب الله را به خارج  که می باید مطابق پروسه صلح ملل صورت گیرد، رهبری و شبکۀ «ستون پنجم» با تحریف «فرار» تبلیغ نموده و در زمینه شایعه پخش و به آن را در میان اعضای حزب و منسوبان قوای مسلح دامن میزدند. جنرال محمد نبی عظیمی بدون آنکه هدف اصلی و محتوی تقاضای شان را از رئیس جمهور طی این مراجعه برملا سازد، آنرا پنهان و به عوض آن موضوع تبلیغات و شایعه پراگنی آن وقت شان را جاگزین ساخته است. پس سوال مطرح می شود که هدف واقعی مراجعۀ این چهار جنرال به روز 25 حمل 1371 به دفتر رئیس جمهور چی بوده است؟:

خوشبختانه دوکتور نجیب الله خود طی نامۀ قلمی خویش که «به تاریخ 22 سرطان 1372 (13 جولای 1393) نظر به تقاضای یکی از رفقای حزبی  و دوست شخصی خویش»، از داخل پناهگاه خود (مقر سازمان ملل در کابل) به او نوشته و در آن نامه «جریانات حوادث حمل 1371 را بطور مؤجز نگاشته اند»، به موضوع مراجعۀ فوق الذکر «چهارجنرال» نیز پرداخته و درین زمینه؛ چنین نوشته است:«چهار جنرال مسوول تمام قوت های اساسی؛ دلاور لوی درستیز، عظیمی مسوول گارنیزون کابل و معاون وزیر دفاع، فتاح قومندان هوایی و مدافعۀ هوایی و سید اعظم سعید قومندان گارد، یکجا در دفتر کارم نزدم آمدند که شما خود را به ما تسلیم کنید که اوضاع خراب می شود و ما امنیت شما را نگه می کنیم!!. از دفتر خود خارج شان کردم و خود را دست بسته به آنها تسلیم نکردم.»(مقطع از نامۀ متذکرۀ دوکتور نجیب الله، بر گرفته از: «سیاست مصالحۀ ملی و شخصیت دکتور نجیب الله»، مجموعه منتشر شده به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت دکتور نجیب الله، مضمون گلخان اکبری تحت عنوان «علل خصومت کودتاچیان با سیاست و شخصیت شهید دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین و رئیس حزب وطن»، صفحه 114 و فوتو کاپی همین مقطع نامه به قلم دوکتور نجیب الله در صفحۀ 149)

با وضاحت معلوم میگردد؛ آنهائیکه این «چهار جنرال» را نزد نجیب الله فرستاده بودند این هدف را داشتند که با «تسلیمی» نجیب الله به آنان ـ که طبعاً کناره گیری او از قدرت دولتی را خارج از پروسۀ صلح ملل نیز افاده مینمود ـ دوکتور نجیب الله را به عدول از این پروسه و پشت پازدن به آن وادار ساخته و در نتیجه مسوولیت ناکامی و تخریب پروسه و انکشافات بعدی آن را بدوش او انداخته و یا حد اقل مقصر اصلی درین زمینه او دانسته شود و بعد از مسلط ساختن ایتلاف شمال بر کابل و ناکام ساختن پروسۀ صلح ملل متحد، اعلان کنند که دوکتور نجیب الله تحت فشار روانی این مسوولیت، دست به «خودکشی» زد. نجیب الله بادرایت به این نیت آنان پی برده بود و به تردید آن پرداخت.

بعد از عدم موفقیت مراجعۀ «چهار جنرال» در زمینه فوق، چند ساعت بعد مرکز سیاسی «ستون پنجم» مؤظف ساخته می شود تا با استفاده از تسلط فضای روانی مملو از یأس و رعبِ ناشی از انکشافات شمال، سایر اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن را نیز وادار به همراهی نموده، بعد از نیمۀ شبی که فردای آن 15 اپریل (26 حمل) بود، نزد دوکتور نجیب الله بروند. در عین حال پلان متذکره را از قبل قسمی تنظیم مینمایند که حین حضور اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن در دفتر رئیس جمهور، «سقوط میدان هوایی بگرام» را ـ که عبدالوکیل همین روزی که گذشت (14 اپریل) در ملاقات خویش با عونی بوستالی و فلیپ کاروین از قبل و چندین ساعت پیش از وقوع آن ابلاغ نموده بود ـ  به او اطلاع دهند، تا بدین وسیله او و سایر اعضای هیئت هیئت اجرائیه حزب را از لحاظ روانی تحت فشار بیشتر قرار داده و بدین طریق بتوانند خواسته های شان را تحمیل نمایند.

مراجعۀ اعضای مرکز سیاسی «ستون پنجم»

بـه دفتر دوکتور نجیب الله، هـدف و نتـایج آن

F

در مورد هدف مراجعۀ اعضای مرکز سیاسی «ستون پنجم» نزد دوکتور نجیب الله و مسایل مطروحۀ طی این مراجعه، نگارندۀ این ستور با توجه به «اطلاعات عده یی از رهبران احزاب سیاسی پشتونخوا و یکتن از اعضای هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن» درصفحات 94 ـ 96 کتاب «دشنه های سرخ»، منتشرۀ جنوری 1999، توضیحات مفصل ارایه نموده بودم که درینجا به هدف اختصار، درج تمامی آن توضیحات را لازم ندانسته و صرف خاطرنشان می سازم که طی این توضیحات گفته شده بود که مراجعه کنندگان در حالیکه «سخنگوی این گروپ سلیمان لایق بود»، از رئیس جمهور خواسته بودند که«باید از مقام ریاست جمهوری و دیگر مقامهای حزبی و دولتی استعفا بدهید» و برای این منظور بیانیه یی را قرائت نمائید که بعداً می باید«از طریق رسانه ها پخش گردد». افزون بر آن، با اتکأ بر توضیحات داده شده در «دشنه های سرخ» و با تکمیل آن، یک بار دیگر درین مورد طی صفحات 376 ـ 381 کتاب «سیاست مصالحۀ ملی و جبهه گیری ها در حزب وطن ـ حقایق: کردارها و پندارها»، چاپ سال 2002، توضیحات مفصلتر و مستندتر با تذکار نامهای «رهبران احزاب سیاسی پشتونخوا» (محمود خان اڅکزی رهبر پشتونخوا ملی عوامی پارتی و محمد افضل خان رهبر پشتونخوا قومی پارتی) و «یکتن از اعضای هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن» (انجنیر نظرمحمد) ارایه نمودم که افزون بر مسایل متذکره در «دشنه های سرخ»، درین توضیحات از زبان «یکی از گروپ همراهان سلیمان لایق» [اسم این عضو هیئت اجرائیه حزب وطن، که خود یکی از چهره های معروفِ منسوب به «ستون پنجم» است، بنابر خواهش خودش نزد نگارنده محفوظ است]، این مراجعه تائید و او ابراز داشت که:«قبل از حرکت بسوی دفتر رئیس جمهور به سلیمان لایق تفهیم نمودیم که حین ملاقات با دوکتور نجیب الله با لحن آرام و طوری صحبت کنید که تحریک آمیز نباشد تا او احساس بی احترامی در برابر خویش ننماید. به لایق گفتیم که باید وضع موجود را توضیح دهد و بر اساس آن ضرورت استعفای او را از مقامات حزبی و دولتی مطرح کند. ولی لایق برخلاف توقع ما در نخستین لحظات آغاز صحبت، طنزی را با محتوی ذیل مطرح کرد [درینجا ازتوضیح این طنز که مذمت پروسه صلح ملل متحد و تردید آن را بطور روشن و نام گرفته در نظر داشت و جواب متقابل دکتور نجیب الله بخاطر اختصار صرفنظر مینمائیم ـ ف. ودان]».  

تائید مراجعۀ فوق الذکر از  جانب عضو متذکرۀ هیئت اجرائیه حزب وطن، باعث شد تا به او خاطرنشان سازم که: شما چنین مراجعه را تائید مینماید در حالیکه ستر جنرال محمد نبی عظیمی، ادعای منتشر شدۀ مرا طی «دشنه های سرخ» درین مورد تردید نموده است. او در مقابل به من گفت:[«برای آنکه سترجنرال عظیمی به واقعیت این مراجعه معتقد شود؛ برایش بنویسید؛ نشانی اش اینکه: ما در حالت صحبت با رئیس جمهور بودیم که زنگ تیلفون به صدا درآمد، رئیس جمهور گوشی را برداشت، آنسوی خط تیلفون خودت بودی و به رئیس جمهور اطلاع دادی که: میدان هوایی بگرام سقوط نمود و آن را حزب اسلامی تصرف نموده است. رئیس جمهور این خبر را از زبان خودت با تأثر به اطلاع ما نیز رسانید. به مجرد شنیدن این خبر عبدالوکیل وزیر خارجه با هیجان عکس العمل نشان داده و گفت:«این امکان ندارد؛ زیرا آنجا قطعات جنرال بابه جان است. او با شورای نظار ارتباط دارد. اگر بگرام سقوط کرده باشد آن را حتماً شورای نظار تصرف نموده است، نه حزب اسلامی». بعد از چند لحظه بازهم زنگ تیلفون به صدا درآمد. این بار دیگر فرید احمد مزدک بود که گوشی تیلفون را برداشت و باز آن طرف خط تیلفون جنرال عظیمی بود که اطلاع اولی خود را تصحیح و گفت:«بگرام سقوط نموده ولی نه آن را حزب اسلامی گلبدین؛ بلکه شورای نظار تصرف نموده است.»](فقیرمحمد ودان، سیاست مصالحۀ ملی و جبهه گبری ها در حزب وطن ـ حقایق: پندارها و کردارها، صفحات 379 ـ 381).

افزون بر توضیحات فوق، خوشبخانه دوکتور نجیب الله طی نامه یی که در فوق از آن تذکر رفت در زمینۀ وقت، ترکیب و هدف مراجعۀ مورد بحث اعضای هیئت اجرائیه حزب به دفتر خویش، با تفصیل؛ چنین نوشته است:[«... ساعت 12.30 شبِ چهارشنبه (که فردایش چهار شنبه است) بغیر از انجنیر نظر که قبلاً گفتم در رأس هیئتی به هند در سفر بود، دیگر تمام اعضای اصلی و علی البدل بیروی سیاسی وارد دفتر کار من در ریاست جمهوری شدند و گفتند که ما همه بعد از جروبحث طولانی در کمیته مرکزی و رسیدن به یک فیصله نزد شما آمده ایم.

بفرمائید چه فیصله باخود آورده اید!

لایق بحیث نطاق شان اول صحبت کرد و مقدمه و تمهید گذاشت. سخن های عام. راستش را پرسان کنید، من نفهمیدم که مقصدش چیست. گفتم: مقصدت را نفهمیدم، مشخص بگو چی میگوئید. فرید مزدک سخن گفتن را شروع کرد، بعد از صحبت از من خواست تا اجازه بدهم فردا اعلامیۀ را از جانب هیئت اجرائیه حزب تنظیم و نشر نمایند و موقف خود را ابراز کنند. من برای شان گفتم: شما بروید روی اعلامیه کار کنید، فردا اعلامیه را می بینیم، قبل از آمدن بنین سیوان نمایندۀ سرمنشی که فردا می آید و بدون مشوره باوی اعلامیه را چاپ و نشر نکنید.

درین وقت زنگ تیلفون آمد، گوشی را برداشتم. دیدم عظیمی است و گفت که متأسفانه باوجود تمام اطمینان هایی که بشما داده بودیم، بگرام نیز سقوط کرد(باید درنظرداشت که در تمام این مناطق، جنگ واقع نمی شود؛ بلکه بدون اینکه بینی کسی خون شود گارنیزون ها یکی پس از دیگری در سازش یکجایی قوت های دوست و مخالف، تسلیم می شود و گویا سقوط میکند)

دادن اطلاع سقوط بگرام را هم همین طور تنظیم کرده بودند تا در وقت نشست جلسۀ بیروی سیاسی، زنگ زده شود و همه در حضور هم از مسئله آگاه شویم تا اعضای دیگر بیروی سیاسی [هدف داکتر نجیب الله آنعده اعضای بیروی سیاسی یا هیئت اجرائیه حزب وطن است که عضو مرکز سیاسی «ستون پنجم» نیستند ـ ف. ودان] در پرتو این مسئله که گویا وضع خطرناک شده است، پیشنهادات دیگر قبلاً آماده شده و فیصله شده را طرح کنند و برمن تحمیل نمایند.

جنرال رفیع گفت (بخیالم او از عمق مسایل خبر نبود) باید خط رنوی بگرام را از کار انداخت تا پروازهای هوایی جهت بمبارد بالای کابل صورت نگیرد. وکیل وزیر خارجه فوراً گفت که: رفقا! دست های من بالا است. من جنگ نمی کنم. اگر کسی از اعضای بیروی سیاسی می جنگد بگوید. قوت های ما با مخالفین در جبل السراج و چاریکار بشکل مسالمت آمیز یکجا کار میکنند. ما امروز تمام روز با فاروق پاسدار منشی حزبی چاریکار، از کمیته مرکزی در تماس بودیم. آنها مشترکاً در فضای خوب باهم کار میکنند. ضرورت جنگ نیست. باید همه مسایل از روی تفاهم حل شود. باید با مخالفین مصالحه کرد، ایتلاف کرد. ... دیدم معجزه واقع شده در یک شب کار ایتلاف ها و مصالحه ها به پایان رسیده است، چقدر خوب؛ آنهم وزیرخارجه که کارش باید با خارج و ملل متحد باشد، نه با قومندانهای داخلی، ولی به یکبارگی درین درین عرصه مقدم شده است، مبارکش باشد.

یکی از اعضای بیروی سیاسی هم مخالفت نکرد، همه خاموش نشسته بودند. کاویانی رشتۀ سخن را گرفته سرانجام پیشنهاد کرد که اگر نجیب صلاحیت ها را به ما منتقل بسازد.

گفتم، گدام صلاحیت ها؟. وقتیکه از مدت بیشتر از چهل روز بلخ را تسلیم کردیده اید، عملاً جلسۀ بیروی سیاسی در کمیتۀ مرکزی هر روز دایر است، بدون موجودیت نجیب و گویا با صلاحیت برای حل مسایل شمال مصروف کار هستید (در حالیکه درین مدت این پرابلم شمال و مزار را نه تنها حل نکرده بودند بلکه آن را تقویت و حلقات دیگر از زنجیر توطئه ها و سازش ها را تکمیل کرده بودند که یکایک تطبیق آن شروع شده بود)

گفتم چرا اینقدر وارخطا استید. فردا بنین سیوان می آید، ما همه در پای پلان ملل متحد و اعلامیۀ صادرۀ اینجانب امضأ نموده ایم. حالا پلان دیگر ـ سازش با قومندانان ـ تسلیمی قوت ها و غیره، همه در حقیقت کودتا در برابر پلان ملل متحد بوده و زیر پا نمودن امضأ های خود تان است و ...

وکیل گفت: اگر نمایندۀ سرمنشی ملل متحد می آمد تا حالا باید می آمد ما نمیتوانیم زیاد معطل بنشینیم. هم از زاغ میمانیم هم از رزاغ. به ما اجازه بدهید که برویم پلانهای خود را با قومندانان عملی سازیم(که داشت عملی شدنش از چندی آغاز یافته بود اما صرف میخواستند که به اجازۀ من این کار را رکلام کنند که فردا اگر خوب شد خود شان کرده و مرا مجبور ساخته بودند و اگر نشد بگویند کار نجیب بود، از یک طرف با پلان ملل متحد موافقه کرد و [از طرف دیگر] در عمل دستور داد که با قومندانها داخل ایتلاف شده و در مقابل پلان ملل متحد کودتا کنیم). این دیگر برای همه سیاست های من که تا اکنون انجام میدادم، زهر قاتل بود. تصمیم گرفتم که به این راه نروم، خدا کند که یک نفر بیروی سیاسی هم با من نباشد.

بریالی گفت که مخالفین استعفای شما را تقاضا دارند اگر آن را به ما بسپارید (که باز آن را بریالی خان با هرکسی که معامله دارد بسپارد و بگوید نجیب را مجبور کردیم و اینک استعفایش را گرفته و بشما بخاطر معامله تسلیم می کنیم و بعد از آن هم با نجیب هرچه که دلتان میخواهد بکنید)

برای شان گفتم که تمام اقدامات من بعد از مشوره با بنین سیوان انجام خواهد پذیرفت. شما بروید یک روز دیگر معطل باشید و رخصت شان کردم.»](مقطع از نامۀ متذکرۀ دوکتور نجیب الله، بر گرفته از: «سیاست مصالحۀ ملی و شخصیت دکتور نجیب الله»، مجموعه منتشر شده به مناسبت هفتمین سالگرد شهادت دکتور نجیب الله، مضمون گلخان اکبری تحت عنوان «علل خصومت کودتاچیان با سیاست و شخصیت شهید دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین و رئیس حزب وطن»، صفحات 142 ـ 145 و فوتو کاپی همین مقطعۀ از اصل نامه در صفحات 158 ـ 161)

با تصریح حقایق فوقِ مربوط به مراجعۀ اعضای مرکز سیاسی «ستون پنجم»، که توأم با تحمیل این مراجعه بر سایر اعضای مقام متذکره و اغوای آنان صورت گرفته بود، اکنون ایجاب مینماید تا در قسمت بعدی همین سلسله به ادعا های عبدالوکیل درین زمینه توجه معطوف و پیرامون راست و دروغ بودن این ادعا ها تدقیق نمائیم.

ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت شصتم و ششم

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه و هشتم

قسمت پنجاه و هفتم

قسمت پنجاه و ششم

قسمت شصت و پنجم

قسمت شصت وچهارم

قسمت شصت و سوم

قسمت شصت و دوم

قسمت شصت و یکم

 

 

 

 

قسمت شصت و ششم