F

F

ع. رحی

یک توقف کوتاه در مسیرِ ائتلافِ نجات

F

پس از شورای حراست( که نه از چیزی حراست کرد و نه عاملِ ثبات شد) اینک ائتلافِ نجات ( که معلوم نیست خود را از خشمِ مردم نجات میدهند و یا مردم را از شَرِ خود نجات میدهند) زیر نظارت های ویژه در ترکیه تکوین و در یک زایمانِ بی درد و سر در افغانستان متولد گردید.
امد و رفتِ این تشکلاتِ خود گردانِ تنظیمی در روز مره گی های دهه های پسین رویدادِ تازه ی نیست ، این حرکت ها که ماهیت واکنشی دارند با شور و واویلا برای اهدافِ زود گذر در زایشگاه های ویژه ی سیاسی متولد میشوند و بعدا در سرد خانه های تعقیم نا شده ی فراموشی زیرِ لحافِ انزوا و بی شیمه گی ( خَفَک) میشوند.

ائتلاف نجات قبل از همه محصولِ یک دست پاچگی فراگیر در ایلیتِ جهادیست.
ترسِ هیبتناک در دل و دماغِ منظومه ی جهاد پیشه گان لانه کرده است ، ترس از باز نشسته گی سیاسی و تعطیلِ تمامِ سر چشمه های انباشتِ سرمایه های سیاه که در قالب یک کابوسِ وحشتناک نفس را در سینه ی رهبرانِ جهادی محبوس کرده است.

اشرافیتِ متمولِ جهادی و کبرا های خوش خط و خالِ تنظیمی که سالها بر الماسِ اقتدار سینه سائیده اند واز راه غارت و اختلاس برای خود شان حِشم و خِدم خریداری کرده اند و از میان انها مفرزه های رزمی را سر و سامان داده اند ، اینک با مسدود شدنِ راه های ( بز روِ) دزدی و اختلاس دگر توانِ مصارفِ لشکر های زر خرید را ندارند ، چرخشِ دراماتیکِ وضعیت بسمتِ محوری شدنِ نقشِ طالبان و سایه ی تهدیدِ مراجع حقوقی و نهاد های بر رسی بین المللی خواب را از چشمانِ این ولی نعمتانِ زر و زور ربوده است.

سالهاست که اینها از مفاهیمِ جبهه ، شورا و ائتلاف فیل خانه میسازند و از فرطِ بی برنامه گی زیرِ لحافِ مندرسِ جهاد و مقاومت پنهان میشوند.
جهاد در افغانستان یک تئوری یک بار مصرف بود که در شرایطِ اکنونی ظرفیت و زمینه ی انطباقی ندارد ، تئوری جهاد دگر نمیتواند بعنوانِ یک انگیزه ی موثر در میدان های سیاسی جولان کند ، دینامیزمِ تفکرِ جهاد فعلیتِ خود را به دلایلِ سیاسی و ویژه گی های تاریخی از دست داده است ، جهاد بعنوانِ یک مقوله ی قرانی سالهاست که در باتلاقِ تفسیرِ های دینی از سیاست و بر داشت های سیاسی از دین محکوم به درمانده گی ابدیست، ان دوران را به اصطلاح گاو خورد که جهاد نوعی ( اسم شب) بود که با ان میشد از هر حد و مرزی عبور کرد و در انسوی مفهومِ انسانیت دست به هر کاری زد ، زیرا وضعیتِ جدید تمامِ زمینه های دیکتاتِ این مفهومِ دینی را تعطیل کرده است.

بی برنامه گی کلان ترین عیب ائتلافِ نجات است ، شک ندارم که مهندسانِ این پرش های تنظیمی قصدا (حق طلبی) را جا گزینِ یک برنامه ی سیاسی درین ائتلاف نموده اند ، برای انکه مفهوم مخالفتِ سیاسی را تا مفهومِ مزاحمتِ سیاسی تقلیل دهند، برنامه سیاسی همیشه میتواند مورد بحث قرار بگیرد و راه حلی را بدست بدهد اما ( حق طلبی) محض و کله شخی روی متارکه ی حق عمومی مردم از ادرس چند تا تنظیم بد کردار و بد پندار میتواند بیک مناقشه و یک اشوب مبدل شود و این همان چیزیست که مهندسان این پروژه مدِ نظر دارند.
روان شناختی چهره های مطرح و چند رانده شده ی ناراضی پشتون تبار( کلکِ ششم) درین ائتلاف بخوبی نشان میدهد که محموله ی اختلافاتِ درون تنظیمی که بر شانه های این کاروانِ بی جَرَس سنگینی میکند بزودی در مرده ریگِ دشتستانِ لیلی و یا کربلای نسل کشی افشار سرنگون خواهد شد.

ژنرال دوستم، چاپ اندازِ کار کشته ی بز کشی های سیاسی که بار ها بز را در یک قدمی ( دایره حلال) رها کرده است این بار با یک اسپ در دو میدان بازی میکند ،دوستم ضعیف ترین حلقه در کمر بندِ امنیتی ائتلاف است ، دوستم پاشنه ی اشیلِ ائتلاف است ، دوستم که تا هنوز در میانِ اوزبیک تباران جاذبه ی قومی دارد هرگز این امتیاز را با جمعیت که روند پاشیدگی ان به اخر رسیده است روی میزِ مشارکت نخواهد گذاشت.
جمعیت اخرین فصلِ شهنامه ی تراژیدی حیات سیاسی اش را ورق میزند.

اشرف غنی با تعقیب روشِ ( تخریب از قاعده) زیر پای رهبران جهادی را خالی کرده است ، او به اسرارِ فروپاشی پایگاه اجتماعی جهادیان وقوفِ کامل دارد و با خموشی، اقتدارِ محلی قومندانان جهادی را زیر کنترول می اورد، بازی با جهادی ها برای اشرف غنی دگر دلچسپ نیست زیرا امریکا مجاهدین افغان را از قاعده ی بازی حذف کرده است ، قرار نیست امریکا با ورق های افشا شده ی جهاد در بازی بزرگِ انتشار جنگ روی میزِ مشارکت های سیاسی بازی کند، محور اصلی معامله ها و معادله ها طالبان اند که خود را تا پای میزِ مذاکره ی مستقیم با قدرتِ اولِ دنیا رسانیده اند.

ژنرال دوستم با جمعیت اینده ی سیاسی ندارد ، شانسِ نزدیکی او با طالبان بیشتر از مشارکت با عطا نور است ، جلو گیری از رویا رویی داعشیانِ اوزبیک تبار با طالبان زیر نام تسلیمی به دولت در جوزجان پرسش های جدی را بمیدان کشیده است ، در قاموسِ داعشیان پدیده ی تسلیم جا ندارد ، احتمال میدهم که این حرکت سر اغازِ یک چرخشِ بزرگ در محورِ برجسته سازی نقشِ طلبان است که فاصله ی چندانی با ستیژ صلح و همدگر بخشی ندارند، و یا اینکه ماموریت مهره های جنگ با یک رویکردِ جدیدِ امریکا در حالِ تعویض شدن است.

افغانستان یک تصدی انتفاعی جنگی برای امریکاست ، برای امریکا مهم نیست که چرخِ این تصدی را چه کسی ، چه گونه میچرخاند اما انتخاب پرزه های جدیدِ این چرخ قطعا در انحصارِ امریکاست.
زمانی که جهادی ها افزار و وسایلِ جنگی را از پاکستان توسط مرکب ها و قاطر ها داخلِ افغانستان میکردند برای امریکا مهم بودند، زیرا این یک وظیفه ی منحصر به فرد بود اما اکنون امریکا با تمام نیرو در افغانستان هم حضور سیاسی دارد و هم حضور نظامی دارد، مرکب و قاطری در کار نیست.
مرکب ها و قاطر ها دورانِ ( افتخاری) باز نشسته گی را باید سپری کنند.