F

به ادامۀ گذشته، قسمت هفتاد و پنجم، مؤرخ: 15 سپتمبر 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

 F

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

F

قسمت هفتاد و پنجم

در قسمت قبلی این سلسله خواندیم که ادعای عبدالوکیل مبنی بر تدویر «ملاقات دوم مختصر بنین سیوان با اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن» به تاریخ 28 حمل 1371، از جانب سایر افراد دست اول دخیل تائید نه گردیده بود. افزون بر آن خود عبدالوکیل نیز ادعای خویش را درین زمینه مشکوک ساخته، سرانجام زیر سوال برده و تردید آن را مستند می سازد. مسایل را توضیح میدهیم:

1 ـ در مورد مشکوک ساختن آن:

عبدالوکیل بخاطر «تثبیت(!)» تدویر چنین جلسه و «تائید(!)» این ادعای خویش که «درین جلسه تنها محمود بریالی بر اشتراک حزب وطن در ایتلاف و دولت آینده پافشاری مینمود»، ناگزیر به نوشتۀ عبدالقدوس غوربندی عضو علی البدل هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن (این صریح اللهجه ترین منتقد مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم») استناد نموده؛ چنین مینویسد: [«غوربندی وزیر تجارت حکومت حفیظ الله امین بعد از 7 ثور 1357 و عضو [علی البدل] هیئت اجرائیه شورای مرکزی ح. د. خ. ا (حزب وطن) در کتاب «نگاهی به تاریخ ح. د. خ. ا» (حزب وطن) در صفحات 132 و 133 در مورد دومین ملاقات سیوان با هیئت اجرائیه به تاریخ 28 حمل 1371 چنین نگاشته:

سوال سیوان:«انکشاف حوادث اخیر موجب تغییرات دراماتیک موضعگیریهای سران تنظیم های هفتگانه شده و سطح مطالبات نیروهای جهادی را بالا برده و اکنون آنها به عوض حکومت بیطرف انتقالی میخواهند تمام قدرت به حکومت مشترک مجاهدین سپرده شود. البته آنها حاضرند عفو عمومی را اعلان کنند ولی این در صورتی است که انتقال قدرت مسالمت آمیز و داوطلبانه باشد، پاسخ شما چیست؟»

غوربندی به ادامه در مورد جواب هیئت اجرائیه برای سیوان چنین مینویسد:«در پایان بحث ها رایگیری صورت گرفت که به استثنای محمود بریالی متباقی همه فیصله نمودند که هرگاه نسبت انکشافات اخیر ملل متحد به تطبیق پلان خود توفیق نیابد، قدرت به حکومتی که از مجموع نیروهای جهادی نمایندگی نماید انتقال داده شود.»](عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 915)

در ذکر نقل قول فوق الذکر از کتاب نامبردۀ عبدالقدوس غوربندی ـ که هیئت اجرائیه حزب با بکار برد مفهوم «هرگاه» حکم انتقال «قدرت به حکومتی که از مجموع نیروهای جهادی نمایندگی نماید» را به «توفیق» نیافتن «ملل متحد به تطبیق پلان خود»، مشروط ساخته است ـ عبدالوکیل به دو جعل آشکار و آگاهانه توسل جسته است.

نخست اینکه: عبدالقدوس غوربندی برعکس ادعای عبدالوکیل، نه تنها توضیحات پیرامون جلسۀ مورد بحث خویش را تحت عنوان «آخرین جلسۀ بیروی اجرائیوی حزب وطن» ارایه نموده؛ نه «در مورد دومین ملاقات سیوان با هیئت اجرائیه به تاریخ 28 حمل 1371»؛ بلکه در ارتباط به این جلسه و در آغاز این توضیحاتش ـ که در صفحات  132 و 133 کتاب متذکره ادامه می یابد ـ زمان و تاریخ جلسۀ متذکره را چنین قید مینماید:«آخرین جلسۀ بیروی اجرائیه حزب وطن به ساعت 9 بجۀ صبح روز 27 حمل در وزارت خارجه دایر گردید.»(رک:عبدالقدوس غوربندی، نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، صفحه 130) و این همان جلسۀ است که «ساعت 9 صبح روز 27 حمل در وزارت خارجه دایر» گردیده بود، قبل از ظهر اعضای هیئت اجرائیه در یک فضای مملو از ترس و رعب باهم به بحث پرداخته و در بعد از ظهر همین روز (1.30) بنین سیوان نیز جهت ملاقات در آن حضور یافته بود.

افزون بر آنکه غوربندی در آغاز این توضیحات خویش، زمان و تاریخ جلسۀ متذکره را بطور فوق قید نموده در ختم توضیحات خود در رابطه به محتویات و بحث هائیکه درین جلسه صورت گرفته نتیجه گیری نموده و بازهم با تأکید مینویسد که:[«این بود فشردۀ صورت جلسه تاریخی 27 حمل 1371 بیروی سیاسی حزب وطن و یا به گفتۀ معروف آخرین میخی که [محمود] بریالی در تابوت حزب کوبید.»(عبدالقدوس غوربندی، همانجا، صفحه 133).

بنابرین منسوب دانستن نقل قول فوق به «دومین ملاقات مختصر اعضای هیئت اجرائیه به تاریخ 28 حمل» از جانب عبدالوکیل جعل کامل محسوب و بدین طریق انجام ملاقات متذکرۀ بنین سیوان را با داشتن چنین آجندأ مورد تردید قرار داده و تدویر آن را مشکوک می سازد.

دوم: تدویر و عدم تدویر «ملاقات دوم و مختصر» مورد بحث آن قدر مهم نیست؛ ولی یکی از مسایل با اهمیت، جعل دومی است که عبدالوکیل نسبت به نقل قولِ بعمل آورده از کتاب متذکرۀ غوربندی مرتکب گردیده و این جعلکاری آن وقت برملا می گردد که از عبدالقدوس غوربندی در توضیحات پیرامون برملا نمودن جعل اول او خواندیم. زیرا غوربندی درین توضیحات خود، جلسۀ مورد بحث را «آخرین میخی» خوانده است «که محمود بریالی در تابوت حزب [وطن] کوبید».  چنین اظهار نظر از جانب غوربندی، خود مؤید آن است که عبدالوکیل نباید نقل قول او را جهت تثبیت این ادعای خود مورد سؤاستفاده قرار میداد که:«درین جلسه، تنها محمود بریالی بر اشتراک حزب وطن در ایتلاف و دولت آینده پافشاری مینمود». زیرا این دو دیدگاه (دیدگاه میخ کوبیدن محمود بریالی بر تابوت حزب وطن و دیدگاه پافشاری بریالی بر اشتراک حزب وطن در ایتلاف و دولت آینده) کاملاً در تقابل با همدیگر قرار دارند و منطقی نیست پذیرفته شود که همزمان و در جریان یک جلسه محمود بریالی این دو دیدگاه کاملاً متضاد را تبارز داده باشد.

با توجه به این مسایل که: عبدالقدوس غوربندی  از یک طرف «جلسه تاریخی 27 حمل 1371 بیروی سیاسی حزب وطن» را «به گفتۀ معروف آخرین میخی» میخواند «که بریالی در تابوت حزب کوبید» و از طرف دیگر واقعاً او نوشته است که:«به استثنای شخص بریالی متباقی همه فیصله نمودند که هرگاه نسبت به انکشافات اخیر ملل متحد به تطبیق پلان خود توفیق نیابد، قدرت به حکومتی که از مجموع نیروهای جهادی نمایندگی نماید انتقال داده شود»، میتوان به چنین نتیجه درست و واقعی دست یافت که محمود بریالی درین جلسه هم با بقا و حیات حزب وطن، هم با «تطبیق پلان ملل متحد» و هم با انتقال قدرت «به حکومتی که از مجموع نیروهای جهادی نمایندگی نماید»، مخالف بود. بی جهت نیست که تا هم اکنون آنعده از کادرها و اعضای حزب وطن که علاقمندی شان را به مواضع و دیدگاه های سیاسی محمود بریالی حفظ نموده اند، همچنان با حضور و موجودیت حزب وطن و تطبیق پلان صلح ملل متحد در آن وقت، مخالفت شان را حفظ نموده اند.

بنابرین و بادرنظرداشت توضیحات فوق در ذهن هر خواننده، این سوال خطور مینماید که محمود بریالی با مخالفت خویش در موارد سه گانۀ فوق، خود چه دیدگاهی داشت و از کدام طرحی حمایت می کرد؟.

درین زمینه عبدالقدوس غوربندی با درنظرداشت رویدادها و انکشافات شب 26 حمل که فردای آن 27 حمل بود، در صفحۀ 128 کتاب مورد بحث خود؛ چنین مینویسد:«فردای این شب سیاه ساعت هفت که تمام اعضای بیروی سیاسی حاضر بودند، قبل از جلسه بریالی لاف زنان و با قساوت میگفت که امشب میتوانست نجیب را چون ... به قتل برساند ولی گذاشت تا در موردش حزب و مردم تصمیم بگیرد». او در ادامه همین بحث و در صفحۀ 129 همین کتاب، دیدگاه و موضع توضیح شده از جانب محمود بریالی را چنین انعکاس میدهد:«پلان بریالی چنین است که شورای نظامی [هدف غوربندی شورای نظامی است که قرار بود تحت ریاست سترجنرال محمد نبی عظیمی تشکیل گردد ـ ف. ودان] با نیروهای ایتلاف شمال ـ که در پیوند تنگاتنگ قرار دارند ـ  در شورای جهادی نامنهاد با احمدشاه مسعود [هدف غوربندی از شورای جهادی ای است که تشکیل آن از طرف نیروهای شامل در ایتلاف شمال تحت ریاست احمدشاه مسعود در جبل السراج اعلان گردید ـ ف. ودان] حکومت ایتلافی را اعلان کنند و در برابر ملل متحد خود را به ایفای وظایف حکومت عبوری مکلف بدانند. بریالی میگوید که در اجرای این استراتیژی مشکلات فراوان موجود است ولی ما چند برگ برنده در دست داریم:

اول ـ اینکه حکمتیار دشمن مشترک و باالفعل ماست.

دوم ـ اینکه ما در شورای سیاسی و شورای نظامی منعقدۀ مزار شریف و شورای جهادی منعقدۀ جبل السراج متحد هم می باشیم؛ لهذا دلیلی ندارد که در حل مشکلات و گِره های کار توفیق نیابیم.» (عبدالقدوس غوربندی، نگاهی به تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، صفحه 129)

حقیقت نوشتۀ فوق الذکر غوربندی را در مورد دیدگاه ها و مواضع محمود بریالی، عبدالوکیل نیز چنین تائید مینماید که بعد از پناهندگی اجباری دوکتور نجیب الله به دفتر سازمان ملل در کابل، «دو تن» نمایندگان ببرک کارمل «به دفتر سیوان رفتند و ابتدأ نظر ببرک کارمل را در رابطه به اوضاع موجود و انکشافات بعدی کشور برایش توضیح نموده و به بنین سیوان گفتند تا از حوصله مندی کار گرفته تا موضوعات طی یک هفته روشن گردد. طبق اظهارات یکتن [از نمایندگان] فوق ، هدف از یک هفته آن بود که در ظرف چند روز آینده، امکان تشکیل حکومت ایتلافی با بخشی از نیروهای مخالفین میرفت.»(عبدالوکیل،همانجا، جلد دوم، صفحه 918، تأکید از: ف. ودان). باید تصریح نمود که «این بخشی از نیروهای مخالفین» که ببرک کارمل «امکان تشکیل حکومت ایتلافی» با آنان را در نظر دارد، همان نیروهاست که محمود بریالی میخواست با آنان «حکومت ایتلافی را اعلان» کند و دلیل او هم این بود که با این نیروها «ما در شورای سیاسی و شورای نظامی منعقدۀ مزار شریف و شورای جهادی منعقدۀ جبل السراج متحد هم می باشیم». افزون بر آن این توصیۀ ببرک کارمل به بنین سیوان که «از حوصله مندی کار گرفته تا موضوعات طی یک هفته روشن گردد»؛ خود مؤید باز داشتن بنین سیوان از انتقال شورای بیطرف به کابل به نفع «حکومت ایتلافی» یی محسوب می گردد که ببرک کارمل و محمود بریالی «امکان تشکیل» آن را تا «یک هفته» مطرح مینمودند.

در عین حال ضرور است به این مسئله نیز توجه گردد که در توضیحات فوق پیرامون دیدگاه ها و مواضع محمود بریالی ـ که مطمیناً قبل از ورود بنین سیوان به جلسه، ضمن تبادل نظر میان اعضای هیئت اجرائیه حزب وطن مطرح گردیده اند ـ با وضاحت کامل تشخیص می گردد که هدف محمود بریالی از بکاربرد ضمیر «ما» نه حزب وطن؛ بلکه نیروهای ملکی و نظامی اند که علیه حزب وطن، نظام جمهوری افغانستان و سیاست های جاری و دورنمایی آن به بغاوت دست زده، بعد از سقوط مزار شریف، ولایات شمال هندوکش و پروان، «در شورای سیاسی و نظامی منعقدۀ مزار شریف و شورای جهادی منعقدۀ جبل السراج» با «برادران مجاهد» خویش «متحد» گردیده اند.

نگارنده معتقدم که توأم با تقبیح نقش ننگین مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» و از جمله نقش محمود بریالی در تحریک بغاوت شمال، تشکیل ایتلاف باغی ها با «بخشی از نیروهای جهادی»، گسترش سلطۀ این ایتلاف تا کابل، سلب تدریجی صلاحیت های رئیس جمهور و رهبر حزب وطن، توسل به کودتای خزندۀ نظامی، سقوط دادن حاکمیت جمهوری افغانستان و سرانجام ناکام ساختن پروسۀ صلح ملل متحد؛ طرح فوق الذکر محمود بریالی و ببرک کارمل با در نظرداشت وضع موجود همان وقت، طرح نسبتاً موجه تلقی میگردید، ولی محمود بریالی و همفکران او هنوز هم نمی دانستند و یا هم نمی پذیرفتند که در سناریوی تهیه شدۀ مسکو و شرکأ، نقش افزاری دسته های مختلف شامل مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم»، تاریخ های تعیین شدۀ مصرف داشته اند. تاریخ مصرف محمود بریالی و همفکران او تا اجرای وظایف او در سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان و تخریب پروسۀ صلح ملل متحد بود و به همین منظور محمود بریالی در هیئت اجرائیه حزب وطن، با عبدالوکیل، فرید احمد مزدک، نجم الدین کاویانی و سلیمان لایق که هنوز بر طبق سناریوی متذکره زمان مصرف شان به سر نرسیده، مواجه و در نهایت یکه و تنها «استثنأ» و تجرید می گردد؛ سترجنرال محمد نبی عظیمی از او روگردان گردیده، آصف دلاور و جنرال مؤمن او را نفرین میکنند و جنرال دوستم نیز سرانجام بعد از استعمال خویش توسط محمود بریالی علیه جمعیت و در کنار گلبدین ـ در حالیکه خود محمود بریالی در آستانۀ این اقدام کشور را ترک گفته بود ـ توأم با شکوه و شکایت از بریالی و نفی رهبری او، خود بطور مستقلانه وارد معادلات بزرگ سیاسی گردید.

2 ـ در مورد اینکه سرانجام خود عبدالوکیل نیز ادعای خود را در مورد «ملاقات دوم ومختصر بنین سیوان با هیئت اجرائیه حزب وطن» به تاریخ «17 اپریل 1992 مطابق 28 حمل 1371»، زیر سوال برده و تردید آن را مستند می سازد؛ سند بهتر از این نمیتواند وجود داشته باشد که خود عبدالوکیل یگانه موضوع مورد بحث ادعا شدۀ خویش درین جلسه (بحث پیرامون انتقال قدرت به حکومت مشترک مجاهدین و فیصله درین زمینه) را نه به این جلسه؛ بلکه مانند عبدالقدوس غوربندی و رازمحمد پکتین به جلسۀ مؤرخ 27 حمل 1371 مربوط میداند. زیرا او به روز ورود کاروان حامل صبغت الله مجددی («ممثل دولت اسلامی افغانستان») به شهر کابل اشاره نموده و در زمینه انتقال قدرت، مبنی بر دخیل «تصمیم رهبران دولتی» نیز درین مسوولیت تاریخی؛ چنین مینویسد:«در همان روز رهبران دولتی، فضل الحق خالقیار صدراعظم، محمود حبیبی رئیس مشرانو جرگه، خلیل احمد ابوی رئیس ولسی جرگه، عبدالکریم شادان قاضی القضات، عبدالرحیم هاتف معاون اول رئیس جمهور و دو معاون دیگر رئیس جمهور عبدالحمید محتاط و عبدالواحد سرابی، حضوری و یا از طریق تیلفون در بارۀ اقدامات برای انتقال قدرت به مجددی با همدیگر مشوره نمودند. آنها تصمیم گرفتند که انتقال صلح آمیز قدرت برای مجددی، باید مطابق فیصلۀ جمعی تمام اعضای رهبری دولتی و هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن که در ملاقات تاریخی 27 حمل 1371 با بنین سیوان به توافق رسیده بودند، صورت گیرد.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 948، تکیه از: ف. ودان)

این نقل قول عبدالوکیل مؤید دو مسئله ذیل است:

اول : این خود عبدالوکیل است که به تائید ضرب المثل معروفِ «دروغگو حافظه ندارد»، یگانه موضوع ادعا شدۀ خویش در آجندای «ملاقات دوم ومختصر بنین سیوان با هیئت اجرائیه حزب وطن» به تاریخ «17 اپریل 1992 مطابق 28 حمل 1371» را نه به این ملاقات کذایی؛ بلکه به «فیصلۀ جمعی تمام اعضای رهبری دولتی و هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن که در ملاقات تاریخی 27 حمل 1371 با بنین سیوان به توافق رسیده بودند»، منسوب میداند. درین صورت ملاقات کذایی ادعا شدۀ او بدون آجندأ باقی میماند. طبیعی است که ملاقات رسمی بدون آجندأ، صرف میتواند نه در واقعیت؛ بلکه در تخیل تصور شود.

دوم: افزون بر آن در نقل قول فوق، عبدالوکیل بر عکس واقعیت، به این جعل و دروغ نیز مبادرت ورزیده تا این «توافق» رهبران دولتی را نیز ادعا نماید که گویا «حضوری و یا از طریق تیلفون در بارۀ اقدامات برای انتقال قدرت به مجددی»، صورت گرفته بود.

تلاش توأم با این همه دروغ و جعل عبدالوکیل برای این است تا بگوید که او در تدویر محفل رسمی انتقال قدرت دولتی به «حکومت انتقالی اسلامی» و «ممثل» این حکومت، «فیصلۀ جمعی تمام اعضای رهبری دولتی و هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن» را مورد تطبیق قرار داده و نه بربنیاد فیصله نامۀ کنفرانس سه جانبۀ پاکستان، ایران و تنظیم های جهادی در اسلام آباد» و «اعلامیۀ مشترک رهبری اتحادشوروی، فدراتیف روسیه و هیئت تنظیم های جهادی»، که تطبیق آن را الکساندر روتسکوی بعد از مشوره با جوانب پاکستان، عربستان سعودی و ایران، وعده داده بود.

بادرنظرداشت توضیحات فوق و دقت روی سایر یادداشت هایی افراد دست اول و دخیل پیرامون جلسۀ هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن، در قبل از ظهر (بدون حضور بنین سیوان) و بعد از ظهر (در حضور بنین سیوان) روز 27 حمل 1371 (16 اپریل 1992) و «ملاقات دوم و مختصر بنین سیوان با هیئت اجرائیه حزب وطن» در روز 28 حمل که از جانب عبدالوکیل ادعا گردیده، کدام نتیجه گیری ها را میتوان استنتاج نمود؟. پاسخ به این سوال و سایر مسایل مورد بحث را در ادامۀ این سلسله ارایه خواهیم نمود.

ادامه دارد

از مقدمه تا قسمت هفتادو چارم

F

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

F

مقدمه

 

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه و هشتم

قسمت پنجاه و هفتم

قسمت پنجاه و ششم

قسمت شصت و پنجم

قسمت شصت وچهارم

قسمت شصت و سوم

قسمت شصت و دوم

قسمت شصت و یکم

قسمت هفتادم

قسمت شصت و نهم

قسمت شصت و هشتم

قسمت شصت و هفتم

قسمت شصت و ششم

 

قسمت هفتادوچهارم

قسمت هفتادو سوم

قسمت هفتادودوم

قسمت هفتادویکم