F

به ادامۀ گذشته، قسمت هفتاد و هفتم، مؤرخ: 25 سپتمبر 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

F

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

F

قسمت هفتاد و هفتم

F

نقش عبدالوکیل در پیشبـرد مذاکـرات

با احمدشاه مسعود و نتایج نهایی آن

F

Fباید تذکار نمود که انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی»، با نفی کامل حزب وطن و دولت جمهوری افغانستان، اصل پذیرفته شده میان ایالات متحدۀ امریکا، اتحادشوروی و دیگر کشورهای دخیل در معضلۀ افغانستان ـ بخصوص سازمانهای استخباراتی آنان ـ بود، ولی رهبری سیاسی و سازمانهای استخباراتی هر یکی از این کشورها، تلاش داشتند تا با استفاده از عوامل و افزار افغانی خویش، بتوانند با تحکیم هرچه بیشتر مواضع خود، حد اکثر منافع شان را در انتقال قدرت بدست آورند. ممانعت از ملاقات عبدالوکیل با احمدشاه مسعود که در گذشته با درک بازیهای نهفته در پشت پردۀ آن از جانب دکتور نجیب الله صورت گرفته بود، اینک بعد از برانداختن او از قدرت، یک بار دیگر و به همان هدف مستور از جانب مرکز سیاسی «ستون پنجم» در جلسۀ هیئت اجرائیه حزب وطن مطرح گردید تا ضمن انسجام تشریک مساعی جهت تسلط ایتلاف شمال بر پایتخت، ظاهر داری گویا «افغانی» انکشافات متذکره را نیز تمثیل نمایند و بدین طریق ذهنیت ها و بخصوص «اکثریت خاموش» در میان اعضای هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و برخی از مسوولین غیر وابسته در رهبری دولت جمهوری افغانستان را اغوا و تحت چنین فضایی امکان هرچه بیشتر ورود و جابجایی نیروهای ایتلاف شمال ـ بخصوص نیروهای شورای نظار و جمعیت اسلامی ـ را در شهر کابل مساعد، سازماندهی و در نتیجه وضعیت را بسویی سوق دهند تا این ذهنیت ها را به قبول ناگزیری انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی»، وادار سازند. تمام انکشافات گذشته و بعدی، حقیقت ادعاهای فوق را با روشنی تمام تثبیت مینماید.

بدین ملحوظ بعد از آنکه اعضای هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن از جلسۀ نیمه شبۀ خویش با دوکتور نجیب الله، در سپیده دم روز 14 اپریل (25 حمل) به مقر شورای مرکزی حزب برگشتند، مجدداً جلسه نموده و بعد از تصویب سلب صلاحیت نمودن دوکتور نجیب الله از مقامهای ریاست جمهوری و ریاست هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن، مسئله اعزام نماینده نزد احمد شاه مسعود را مطرح مینمایند. عبدالوکیل با اشاره به بحث پیرامون این مسئله؛ چنین مینویسد:«قبل از رسیدن به توافق در مورد آجندای صحبت با مسعود، محمود بریالی استدلال نمود و گفت: بهتر است رفیق وکیل نزد مسعود تنها برود. همه با سکوت موافقت شان را با بریالی نشان دادند. نجم الدین هم در مورد رفتنش روی هر دلیلی که نزدش بود پافشاری نکرد. سرانجام روی سه اصل ذیل توافق صورت گرفت:

1 ـ با مسعود صحبت شود تا جهت تطبیق پلان صلح ملل متحد، همکاری نموده و با ما یکجا از تخریب آن، جلوگریری نماید.

2 ـ به مسعود گفته شود تا نیروهایش را از حمله و پیشروی به سوی کابل، باز دارد.

3 ـ با مسعود تفاهم شود که در صورت حملۀ سایر نیروها به شهر کابل، علیه آنها، با تشریک مساعی اقدام صورت گیرد.

با آجندای فوق مذاکره نزد رئیس جمهور رفتم. وی، ضمن موافقه با مطالب متذکره، مورد دیگری را به قلم خودش، در آجندای مذاکرات با مسعود اضافه نمود.

4 ـ باز نگهداشتن راه کابل ـ سالنگ و در صورت امکان تا شمال کشور.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 878)

اینکه عبدالوکیل در نقل قول فوق، یک بار دیگر و مانند سایر افراد منسوب به مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» تلاش نموده باز هم و با توسل به دروغ و جعل دوکتور نجیب الله را در اقدامات شان به نفع ایتلاف شمال دخیل جلوه دهند، کاملاً مشهود است. زیرا هیچ عقلی نمیتواند بپذیرد که از یک طرف در جلسۀ صبح 26 حمل، سلب تمام صلاحیت های دوکتور نجیب الله را تصویب مینمایند و از سوی دیگر عبدالوکیل ادعا مینماید نزد او رفته تا «موافقه» اش را «در مورد مطالب متذکره» اخذ و در نتیجه وی ماده چهارم را به آن افزوده باشد.

سترجنرال محمد رفیع نیز در مورد آجندایی که به عبدالوکیل توصیه شده بود تا در مذاکرات با مسعود آن را در نظر گیرد نوشته است، ولی آن را نه مربوط به جلسۀ 26 حمل؛ بلکه مربوط به جلسۀ هیئت اجرائیه حزب وطن در «صبح روز 27 حمل» دانسته؛ چنین مینویسد:[«در جلسۀ بیروی سیاسی مسئله رفتن نماینده و آغاز مذاکره با احمدشاه مسعود مطرح گردید. برای این کار عبدالوکیل وزیرخارجه و نجم الدین کاویانی با تأکید و پافشاری کاندید و حتی در برابر هم رقابت نمودند. فرید احمد مزدک نیز در زمینه علاقه نشان داد؛ اما به اندازۀ آن دو نفر روی توظیف خویش پافشاری ننمود. بالاخره جلسه نظر داد که عبدالوکیل و کاویانی هردو باهم به ملاقات احمدشاه مسعود بروند، مگر بریالی مداخله نموده گفت:«باز هم همان فضای بی اعتمادی به شیوۀ کار نجیب. باید اعتماد کنید و یک نفر را بفرستید. درین صورت پیشنهاد من وکیل است». به هر صورت فیصله شد که وکیل با پیشنهادات ذیل به مذاکره با احمدشاه مسعود برود:

ـ کمربندهای موجود شهر کابل حفظ گردد. باید جلو نفوذ نیروها در داخل کمربند گرفته شود.

ـ اگر شما داکتر نجیب الله را مانع صلح میدانستید، دیگر این مانع وجود ندارد. تا تفاهمات کامل جهت انتقال قدرت به شکل مسالمت آمیز به یک حکومت ایتلافی، از نفوذ و ارسال قوت ها به داخل کمربند خودداری کنید»].  

بر بنیاد فیصلۀ متذکرۀ هیئت اجرائیه حزب وطن، به گفتۀ عبدالوکیل، می باید او همین روز (26 حمل) به جبل السراج پرواز مینمود، اما توأم با صحنه سازی هایی که توسط جنرال فتاح قومندان و جنرال عالم رزم آمر سیاسی قومندانی عمومی هوایی و مدافعۀ هوایی تمثیل گردید، او پرواز خویش را بطور پلان شده به روز 28 حمل به تعویق انداخت. 

 در امتداد چنین بازی هاست که بعد از ممانعت از پرواز پلان شدۀ دوکتور نجیب الله به دهلی و پناهندگی اجباری او به مقر سازمان ملل در کابل، طی جلسۀ قبل از ظهر 27 حمل هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن یک بار دیگر اعزام عبدالوکیل را جهت ملاقات با احمدشاه مسعود مطرح مینمایند. در همین جلسه و در جریان همین بحث بود که فرید احمد مزدک ضرورت فرستادن نماینده به گلبدین حکمتیار و مذاکره با او را نیز مطرح نمود؛ تا بدین طریق او را مصروف و امیدوار به این مذاکرات ساخته از اقدامات فعال باز داشته و خود جهت جابجایی هرچه بیشتر نیروهای ایتلاف شمال وقت کمایی نمایند. این اقدام عین همان تاکتیکی بود که در روزهای گذشته، حین تسلیمی ولایت پروان به شورای نظار [با تنظیم ملاقات جنرال طارق کوهستانی والی پروان توسط آصف دلاور با استاد فرید، محمداجان و الماس (برای مطالعۀ تفصیل آن رک:داکتر شیرشاه یوسفزی، تاریخ مسخ نمی شود، صفحات 401 و 402)] و همچنان در موقع تسلیمی ولایت ننگرهار به حاجی قدیر [با تنظیم ملاقات ولی محمد زیارمل با قومندان غفار توسط هیئت فرستاده شده از کابل] عملی نموده بودند. فرید احمد مزدک خود میگوید که در جریان بحث پیرامون فرستادن نماینده جهت ملاقات با احمدشاه مسعود:«من پیشنهاد نمودم هیأتی برای دیدار با حکمتیار هم فرستاده شود تا وی تحریک به خرابکاری بیشتر نشود.»(رک: فرید احمد مزدک، در گفتگو با فیاض بهرمان نجیمی، منتشر شده به تاریخ 5 جولای 2016 در سایت انترنتی «دیدگاه»، تکیه از : ف. ودان)  

خود عبدالوکیل در مورد همین جلسه؛ چنین مینویسد: «بتاریخ 27 حمل سال 1371، به ساعت 8 صبح، جلسۀ هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن دایر [این همان جلسۀ هیئت اجرائیه است که بنین سیوان طی امتداد آن در بعد از ظهر همین روز در آن شرکت نمود ـ ف. ودان] و روی مطالب مختلف از جمله راجع به تماس و مذاکرات عاجل غرض جلوگیری از حمله به شهر کابل و آغاز مفاهمه و دیالوک با مخالفین فیصله گردید تا هرچه زودتر، با گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود، دو فرد مقتدر که نیروهای آنها در اطراف شهر کابل جابجا شده بودند، تماس و مذاکرات صورت گیرد. نیروهای گلبدین که در اطراف شهر کابل قرار داشتند، آمادگی پیشروی به داخل شهر را گرفته بودند. همچنان نیروهای احمدشاه مسعود که در میدان هوایی بگرام و اطراف شمال کابل تجمع نموده بودند و ولایت پروان و جبل السراج را نیز به تصرف خود داشتند، نیز آمادۀ حمله به شهر کابل بودند. ... همچنان فیصله بعمل آمد تا با گلبدین حکمتیار تماس گرفته و قرار ملاقات باوی گذاشته شود. ستر جنرال محمد رفیع، آمادگی اش را برای ملاقات با گلبدین حکمتیار ابراز نمود.

همچنان سلیمان لایق وظیفه گرفت که از طریق افراد ارتباطی امنیت دولتی، بوسیلۀ مخابره مذاکرات با گلبدین را پیش ببرد.

هدف مرکزی آغاز مذاکرات با گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود، نه حفظ قدرت به رهبری حزب وطن؛ بلکه در قدم اول انتقال آن به شورای پیشنهادی شخصیت ها و تکنورکرات های بیطرف مطابق طرح سازمان ملل متحد و در نهایت بادرنظرداشت انکشافات سریع، به شورای تنظیم های جهادی بود.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 919، تکیه از: ف. ودان)

عبدالوکیل «بتاریخ 28 حمل 1371 [(17 اپریل 1992)] در قرارگاه فرقۀ 40 جبل السراج، با احمد شاه مسعود ملاقات» مینماید. او در مورد گویا «هدف و آجندای مذاکره با احمدشاه مسعود، دوکتور عبدالرحمن و څارنوال محمود»؛ همان آجندایی را مطرح مینماید که به ادعای خودش هیئت اجرائیه حزب وطن در جلسه صبح 26 حمل و در شرایطی تصویب نموده بود که انکشافات بسیار جدی شامل انتقال و تداوم ورود نیروهای جنرال دوستم و شورای نظار به شهر کابل هنوز صورت نگرفته بود، ولی بعد از این انکشافات طرح چنین آجندأ برای «مذاکرات» مجوزه به «خینۀ بعد از عید» مانند و چه بسا که جنبۀ تطبیقی خویش را از دست داده بود. او این آجندأ را به شرح ذیل  ارایه و پیرامون آن تبصره می نماید:

«1 ـ با پلان صلح ملل متحد باید همکاری و از آن پشتیبانی شده و مجال داده نشود تا زمینۀ تخریب آن مهیا گردد.

2 ـ دخول و حملۀ قوتهای مسعود بالای شهر کابل بعمل نیاید و بسوی کابل پیشروی صورت نگیرد.

3 ـ در صورت حملۀ سایر نیروها و دخول شان به شهر کابل، باید علیه آنها میان قوتهای دولتی و قوتهای مسعود، تشریک مساعی صورت گیرد.

4 ـ باز نگهداشتن راه کابل ـ سالنگ و در صورت امکان تا شمال کشور از جانب قوت های احمدشاه مسعود به همکاری قوت های دولتی.

بعد از توضیحات اینجانب و موضعگیری دولت جمهوری افغانستان در بارۀ چهار مورد فوق، احمدشاه مسعود بطور مختصر در مورد پیشنهاداتم چنین گفت:«تماس ما به هیچصورت و به هیچ نوع به پلان سرمنشی سازمان ملل متحد و تلاشهای بنین سیوان صدمه نمی رساند و ارتباط ندارد و من حاضرم که با بنین سیوان در مورد ملاقات نمایم. در مورد عدم عدول قوت ها به داخل شهر کابل وعده میدهم تا زمانیکه دیگر نیروها مخصوصاً قوای حکمتیار به داخل شهر کابل نشوند، ما به جنگ و به کاربرد اسلحه دست نمی زنیم. زیرا مردم تلفات می بینند. من به تنهایی برای صلح تصمیم گرفته نمیتوانم. باید به رهبران تنظیم ها و قومندانان داخلی ... تماس بگیرم و هرچه نظر آنها بود، تصمیم مشترک خواهیم گرفت...» ...

در مجموع، مسعود طوریکه در مصاحبه های آن زمان خود در مورد ملاقات من، بخصوص در گفتگوی رادیویی خود با حکمتیار میگفت:«در صورتیکه کابل حاضر به مذاکره و انتقال قدرت از طریق صلح آمیز است، ضرورت به جنگ ندارد

درین ملاقات، مسعود نیز وعده داد که با براه انداختن جنگ در داخل کابل نخواهد شد.»](عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحات 921 و 922، تکیه از: ف. ودان)

مذاکرات عبدالوکیل با احمدشاه مسعود در همین روز (28 حمل) به اتمام رسید؛ اما او برخلاف توقع هیئت اجرائیه حزب که می باید بعد از ختم ملاقات با احمدشاه مسعود دوباره به کابل بر می گشت، شب را در جبل السراج سپری نمود تا فردای آن با سایر نمایندگان ایتلاف شمال ملاقات نماید. بنابرین او فردا (29 حمل) یکبار بطور جمعی و در حضور احمدشاه مسعود، با جنرال دوستم، سید منصور نادری و جنرال مؤمن و بار دوم تنها با جنرال دوستم نیز ملاقات مینماید. او محتویات این ملاقات ها را چنان وانمود مینماید که گویا طرف مقابل به هدف برخوردهای لفظی و تعرض های شخصی علیه خود عبدالوکیل و برخی اعضای هیئت اجرائیه حزب به این ملاقات آمده اند (رک: عبدالوکیل، همانجا،جلد دوم، صفحات 923 ـ 926) و عبدالوکیل نیز که می باید در آن حالت اضطراری، دیروز با ختم مذاکرات خویش با احمدشاه مسعود به کابل برمیگشت، بخاطر انجام این برخوردهای لفظی (!) شب را در جبل السراج سپری نموده است. بعد از اتمام این ملاقات ها است که احمدشاه مسعود به عبدالوکیل میگوید که:«اگر زحمت نمی شود یک روز دیگر بازهم شما اینجا بیائید و باهم ملاقات مینمائیم» (رک:عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 925). بعد از این ملاقاتها و قول و قرارها، عبدالوکیل به تاریخ 29 حمل به کابل بر گشته و «به مجرد رسیدن به کابل، به مقر شورای مرکزی حزب» می رود و در حالیکه «همه اعضای هیئت اجرائیه در اتاق جلسه حاضر بودند»، به گفتۀ خودش مطابق به «پیشنهادهای مطرح شدۀ هیئت اجرائیه برای ملاقات با مسعود، به هیئت اجرائیه گزارش» میدهد.

عبدالوکیل در اخیر گزارشات فوق، بر «عده یی بی خبر از محتویات مذاکرات» خویش «با احمدشاه مسعود» که «در مصاحبه ها، صحبت ها و نوشته های شان محتویات و حقایق آن مذاکرات را مغرضانه، غیرواقعبینانه و غیر مستند، بنابر منافع گروهی و جانبداری های شخصی شان، بیان نموده اند»، اعتراض نموده و درین گروه «رهبران و قومندانان مجاهدین و حتی خود احمد شاه مسعود» را نیز قلمداد و این ادعای مسعود را رد مینماید؛ که گفته بود:«او (عبدالوکیل) در هنگام مذاکره ... دستهایش را بلند کرد و گفت: تسلیم، تسلیم، تسلیم.»(عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 928)

بادرنظرداشت اعتراض فوق الذکرعبدالوکیل مبنی بر بیان «مغرضانه، غیرواقعبینانه و غیر مستند» عده یی در مورد «محتویات مذاکرات» او «با احمدشاه مسعود»، باید گفت که با دقت بر نوشته های نقل قول شده از خود او در فوق و ارتباط محتویات این نوشته ها با سایر رویدادهای به وقوع پیوسته، حقایق چنان تلخی را میتوان برملا ساخت که ذایقۀ «بیان» شده هایی به گفتۀ خودش «مغرضانۀ» متذکره را در کامش به عسل مبدل خواهد نمود. زیرا:

وضع روانی عبدالوکیل حین نوشتن مسایل نقل قول شدۀ او پیرامون مذاکراتش با احمدشاه مسعود، فردی را مانند است که متاع دزدی را برای فروش به بازار برده باشد. زیرا آنچه را او درین زمینه نوشته است مبهم، نامنسجم، ضد و نقیض و با واقعیت های بوقوع پیوسته در همان لحظه ها و انکشافات روزهای بعدی مغایرت روشن دارند. توضیح مسایل ادعا شده را نخست با تدقیق روی نوشته های فوق الذکر نقل قول شده از عبدالوکیل (آنچه که او آن را«محتویات و واقعیت های جریان مذاکراتم» میخواند) آغاز و بعداً به آن «اسناد معتبر مراجعه» خواهیم نمود که عبدالوکیل برای تثبیت «واقعیت های جریان مذاکرات» خود ارایه نموده است:

ـ عبدالوکیل با توسل به ابهام، در یک جایی از یادداشتهای خود، این حکم را صادر مینماید که: «هدف مرکزی آغاز مذاکرات با گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود، نه حفظ قدرت به رهبری حزب وطن؛ بلکه در قدم اول انتقال آن به شورای پیشنهادی شخصیت ها و تکنورکرات های بیطرف مطابق طرح سازمان ملل متحد و در نهایت بادرنظرداشت انکشافات سریع، به شورای تنظیم های جهادی بود». مبهم بودن این حکم در آن است که نویسندۀ آن تصریح ننموده؛  مبده و منبع اتخاذ این «هدف مرکزی» کدام افراد و یا مقام حزبی و دولتی بوده اند. همه اسناد و شواهد عینی مؤید آن اند که هیئت اجرائیه حزب وطن، در جلساتیکه عبدالوکیل و جنرال محمد رفیع را جهت پیشبرد مذاکرات متذکره مؤظف ساخت، نه تعقیب چنین «هدف مرکزی» را طی مذاکرات مجوزه به آنان توصیه و نه اجازه آن را داده بود که طی مذاکرات شان با جانب مقابل موضع «انتقال» قدرت را «به شورای تنظیم های جهادی» مطرح و مورد تائید قرار دهند. فیصلۀ مشروط انتقال قدرت به شورای تنظیم های جهادی در جلسۀ صبح 27 حمل، صرف جهت طرح آن در ملاقات با بنین سیوان بود که حتی ضرورت طرح آن در جریان جلسه با سیوان نیز دیده نشد و بدین ملحوظ فیصلۀ متذکره منتفی گردید (درین مورد در قسمت های قبلی با تفصیل صحبت شده است). به همین ملحوظ هم است که عبدالوکیل ضمن طرح آجندای چهار گانۀ  فوق الذکر ارایه شده خویش برای مذاکرات با احمدشاه مسعود، مسئله «انتقال» قدرت  «به شورای تنظیم های جهادی» را شامل نه ساخته است.

افزون بر آن عبدالوکیل نه تنها این مسئله را نیز مبهم گذاشته که مسایل مندرج آجندای متذکره، در شرایط تغییر یافته، بازهم توصیه هیئت اجرائیه حزب وطن بوده؛ بلکه با توجه به این افاده او که «آجندای مذاکره با احمدشاه مسعود، دکتور عبدالرحمن و څارنوال محمود را به شرح ذیل برای آنها توضیح دادم»، چنین برداشت را زمینه می دهد که طرح و «شرح» چنین یک آجندای چه بسا نامنطبق با انکشافات جدید و واقعیت های تحقق یافته، متعلق و منتسب به خود او است و عبدالوکیل چنین آجندأ را بمثابه رو پوش محتویات اصلی ملاقات خویش با احمدشاه مسعود ارایه نموده، همچنان که برخوردهای لفظی را جهت کتمان محتویات اصلی ملاقات خویش با جنرال دوستم، سیدمنصور نادری و جنرال مؤمن وانمود ساخته است.

افزون بر آجندای اکثراً غیر منطبق با واقعیت های تحقق یافته، سایر شواهد نیز تثبیت مینماید که: یگانۀ مسئله یی را که عبدالوکیل نه صرفاً در مذاکرات با احمد شاه مسعود، بلکه بعداً در حضور او طی ملاقات با جنرال دوستم، جنرال مؤمن و سید منصور نادری نیز مطرح نموده، همانا مسئله تدارک زمینه ها، امکانات و چگونگی سازماندهی «انتقال» قدرت دولتی «به شورای تنظیم های جهادی» است. زیرا این خود عبدالوکیل است که قبل از رفتن خود به مذاکرات، «هدف مرکزی آغاز مذاکرات با گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود» را «نه حفظ قدرت به رهبری حزب وطن؛ بلکه در قدم اول انتقال آن به شورای پیشنهادی شخصیت ها و تکنوکرات های بیطرف مطابق طرح سازمان ملل متحد و در نهایت بادرنظرداشت انکشافات سریع، به شورای تنظیم های جهادی»، خوانده بود. درست است که «نه حفظ قدرت به رهبری حزب وطن» و انتقال آن موضعگیری جمعی هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن بود که این انتقال به یکی از دو شکل ذیل می باید صورت می گرفت:

اول: انتقال قدرت به شورای مؤقتِ متشکل از «تکنوکراتهای بیطرف» مطابق پروسۀ صلح ملل متحد. این طرح که در ملاقاتِ بعد از ظهر 27 حمل 1371 هیئت اجرائیه حزب وطن با بنین سیوان به انتقال قدرت به ده تن از تکنوکرات های بیطرف مورد قبول تنظیم های جهادی تعدیل و تائید گردید، تا تاریخ پنجم ثور 1371 و تسلیمی ساختارهای ملکی و نظامی ممثل قدرت دولتی توسط مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» به تنظیم های جهادی، بمثابه طرح رسمی و قبول شده هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن باقی ماند.

دوم: در صورت عدم امکان تعمیل پروسۀ فوق الذکر صلح ملل متحد، انتقال قدرت به حکومت ایتلافی؛ مانند آنچه که در مزار شریف تشکیل گردیده بود. این طرح که جهت ملاقاتِ بعد از ظهر 27 حمل هیئت اجرائیه حزب وطن از جانب محمود بریالی مطرح و در قدم نخست با مخالفت اعضای هیئت اجرائیه مواجه گردیده بود؛ بعد از انتقال و نفوذ بیشتر نیروهای ایتلاف شمال به پایتخت و تسلیمی تعداد دیگری ولایات از جانب «ستون پنجم» به تنظیم های توصیه شده و وخامت بیشتر اوضاع در روزهای بعدی، «اکثریت خاموش» در میان اعضای هیئت اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن نیز اجباراً به آن روی خوش نشان دادند.

افزون بر دو طرح فوق، درین قدمۀ از انکشافات بازهم آجندای مخفی سفارش شده نیز وجود داشت که عبدالوکیل، فرید احمد مزدک، نجم الدین کاویانی، طرفداران کشتمند، عبدالحمید محتاط و عبدالواحد سرابی معاونین ریاست جمهوری و سایر گرایشات «ستمی»؛ مانند «سازا» و دیگران، برای تعمیل آن مؤظف گردیده بودند و آن طرح انتقال قدرت به «شورای تنظیم های جهادی» ای بود که بر محور جمعیت اسلامی و حزب وحدت اسلامی می باید تشکیل می گردید.

تلاش عبدالوکیل برای تعمیل آجندای مخفی فوق الذکر را ضمن این اعتراف ناخودآگاه ذیل او در رابطه به ملاقات اول خود با احمدشاه مسعود به عمل آورده است؛ به وضاحت میتوان تثبیت نمود. او مینویسد:[«در مجموع، مسعود طوریکه در مصاحبه های آن زمان خود در مورد ملاقات من، بخصوص در گفتگوی رادیویی خود با حکمتیار میگفت:«در صورتیکه کابل حاضر به مذاکره و انتقال قدرت از طریق صلح آمیز است، ضرورت به جنگ ندارد.»

درین ملاقات، مسعود نیز وعده داد که با براه انداختن جنگ در داخل کابل نخواهد شد.»](عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 922، تکیه از: ف. ودان)

هدف مسعود از «انتقال قدرت از طریق صلح آمیز» که او در صحبت تیلفونی خود با حکمتیار مطرح نموده و مورد تائید عبدالوکیل نیز در نقل قول فوق الذکر قرار گرفته؛ چی بوده است؟. اینک به  مقطعی از صحبت احمد شاه مسعود با حکمتیار؛ توجه می نمائیم که توضیحی جهت جواب به سوال فوق محسوب می گردد. احمدشاه مسعود؛ به گلبدین حکمتیار چنین میگوید:«وزیر خارجه که آمده بود با دو طرح، یک طرح شخصی خودش و یک طرحی که به اصطلاح از طرف رفقای خود آورده بود. طرح رفقایش تقریباً شبیه یک حکومت ایتلافی بود و طرح خودش این بود که زمان حکومت ایتلافی گذشته و بهتر است که دیگر ما از قدرت کنار برویم. من خودم برایش جدی و قاطع گفتم که پائین تر از حکومت مجاهدین هیچ چیز را ملت افغانستان قبول کرده نمیتواند و مجاهدین قبول کرده نمیتوانند و من تشویقش کردم که رفته و رفقای خود را قناعت بدهد و حاضر شود که فرصت از بین نرود و بهترین فرصت همین است که فعلاً اعلان بکند که ما یک حکومت جهادی را می پذیریم.» (برگرفته از متن کامل مکالمات متذکره، مندرج: دکتر نصری حقشناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 443). باید تصریح نمود آنچه را که احمدشاه مسعود «طرح خود» عبدالوکیل میخواند، در حقیقت همان طرح مندرج مادۀ دوم «اعلامیۀ مشترک رهبری اتحادشوروی، فدراتیف روسیه و هیئت تنظیم های جهادی» و اعلامیۀ کنفرانس سه جانبۀ اسلام آباد (پاکستان، ایران و تنظیم های جهادی) است که انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» را توصیه مینمود و عبدالوکیل مامور به این انتقال گردیده بود.

به ملحوظ مستور نگهداشتن این ماموریت است که عبدالوکیل در آجندای ارایه شدۀ چهارگانۀ خود و همچنان ضمن بحث پیرامون مسایل مربوط به آجندای متذکره، کوچکترین افاده و اشاره یی به موضوعات مربوط به «طرح شخصی خودش و طرحی که از طرف رفقای خود آورده بود» ندارد که احمدشاه مسعود در گفتگوی فوق الذکر خود آنان را عمده ترین مسایل مورد بحث در مذاکرات دور اول خود با عبدالوکیل مطرح نموده است. افزون بر آن موضوع با اهمیت دیگری که آنرا نیز عبدالوکیل پنهان نموده، اینست که طی همین گفتگوی تیلفونی از جانب گلبدین افشأ گردیده است. گلبدین برخلاف صحنه سازی های جعلی عبدالوکیل در مورد محتوی ملاقاتش با عبدالرشید دوستم، سید منصور نادری و جنرال مؤمن، از سهمگیری جنرال دوستم در بحث انتقال قدرت هم پرده برمیدارد، بدون اینکه این مسئله از جانب مسعود مورد تردید قرار گیرد. او درین زمینه؛ چنین میگوید:«رشید دوستم؛ آنها گفتند که من با این توافق نکردم و گفتم که دیگر وقت تشکیل حکومت ایتلافی گذشته، حزب وطن دیگر منحل است و هیچ وجود ندارد.»(برگرفته از متن کامل مکالمات متذکره، مندرج: دکتر نصری حقشناس، تحولات سیاسی جهاد افغانستان، جلد سوم، صفحه 443). این خود نشان میدهد که انتظار یک شبۀ عبدالوکیل در جبل السراج، نه بخاطر شنیدن برخورد های لفظی و تعرضات شخصی جنرال دوستم، جنرال مؤمن و  منصور نادری؛ بلکه بخاطر بحث پیرامون انتقال قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» بر محوریت ایتلاف شمال بوده است. ملاقات خصوصی عبدالوکیل با احمد شاه مسعود، داکتر عبدالرحمن و څارنوال محمود، در عدم حضور جنرال دوستم، جنرال مؤمن و سید منصور نادری، بعداً ملاقات با سه نفر اخیر الذکر در حضور مسعود و سرانجام ملاقات تنهایی وکیل با جنرال دوستم، خود مؤید رقابت های درونی آنان بخاطر نفوذ بیشتر بعدی و تامین تسلط بیشتر جداگانۀ هریک از آنان بر نهادهای ممثل حاکمیت، بخصوص نهادهای قوای مسلح در پایتخت بوده است.

اکنون می باید به این مسئله پاسخ داده شود که چرا آجندای ارایه شده از جانب عبدالوکیل برای پیشبرد مذاکرات با احمد شاه مسعود را اکثراً «یک آجندای غیر منطبق با واقعیت های تحقق یافته»، خوانده ایم؟. توضیح پیرامون این مسئله را در قسمت بعدی خواهیم خواند.

ادامه دارد

 F

از مقدمه تا قسمت هفتادو ششم

F

لطفن برای خوانش هرقسمت بالای شماره ها کلیک کنید

F

مقدمه

 F

قسمت پنجم

قسمت چهارم

قسمت سوم

قسمت دوم

قسمت اول

قسمت دهم

قسمت نهم

قسمت هشتم

قسمت هفتم

قسمت ششم

قسمت پانزدهم

قسمت چهاردهم

قسمت سیزدهم

قسمت وازدهم

قسمت یازدهم

قسمت بیستم

قسمت نزدهم

قسمت هژدهم

قسمت هفدهم

قسمت شانزدهم

قسمت بیست و پنجم

قسمت بیست وچهارم

قسمت بیست وسوم

قسمت بیست ودوم

قسمت بیست و یکم

قسمت سی ام

قسمت بیست ونهم

قسمت بیست وهشتم

قسمت بیست وهفتم

قسمت بیست وششم

قسمت سی وپنجم

قسمت سی و چهارم

قسمت سی وسوم

قسمت سی ودوم

قسمت سی ویکم

قسمت چهلم

قسمت سی و نهم

قسمت و هشتم

قسمت سی و هفتم

قسمت سی وششم

قسمت چهل پنجم

قسمت چهل چهارم

قسمت چهل وسوم

قسمت چهل ودوم

قسمت چهل ویکم

قسمت پنجاهم

قسمت چهل ونهم

قسمت چهل وهشتم

قسمت چهل وهفتم

قسمت چهل وششم

قسمت پنجاه و پنجم

قسمت پنجاه و چهارم

قسمت پنجاه و سوم

قسمت پنجاه ودوم

قسمت پنجاه ویکم

قسمت شصتم

قسمت پنجاه ونهم

قسمت پنجاه و هشتم

قسمت پنجاه و هفتم

قسمت پنجاه و ششم

قسمت شصت و پنجم

قسمت شصت وچهارم

قسمت شصت و سوم

قسمت شصت و دوم

قسمت شصت و یکم

قسمت هفتادم

قسمت شصت و نهم

قسمت شصت و هشتم

قسمت شصت و هفتم

قسمت شصت و ششم

قسمت هفتادو پنجم

قسمت هفتادوچهارم

قسمت هفتادو سوم

قسمت هفتادودوم

قسمت هفتادویکم

 

 

 

 

قسمت هفتادوششم