F

به ادامۀ گذشته، قسمت هشتاد و سوم، مؤرخ: 5 نوامبر 2018

فقیرمحمد ودان

مروری بـر یادداشتهای عبدالـوکیل سـابق عضو هیئت اجـرائیه

شورای سراسری حزب وطن و وزیر خارجۀ ج. ا تحت عنوان:

F

از پـادشـاهی مطلقـه الـی سقوط

جمهوری دموکراتیک افغانستان

F

قسمت هشتاد و سوم

F

اتهامات عبدالوکیل علیه دوکتور نجیب الله بعد از

پناهندگی او بـه مقر سـازمـان مـلل متحد در کابل

F

در انتهای قسمت قبلی همین سلسله خاطرنشان گردید که بعد از محصور نگهداشتن دوکتور نجیب الله در مقر سازمان ملل و حتی بعد از شهادت حماسه آفرین او نیز دارودستۀ مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» و سایر چهره های شاخص منسوب به دستگاهای استخباراتی فدراتیف روسیه، بازهم آرام نه نشستند و نه تنها جهت مستور نگهداشتن نقش ننگین تاریخی شان، به مسخ تاریخ و واژگون جلوه دادن حقایق بوقوع پیوسته پرداختند؛ بلکه به هدف ترور شخصیت او، توأم با تداوم تبلیغات سازمانداده شدۀ قبلی دستگاه های استخباراتی متذکره، به اتهامات دروغین و بی پایۀ جدید نیز مبادرت و به تبلیغ وسیع و دوامدار این اتهامات مبادرت ورزیدند و میورزند. درین زمینه و بخصوص سخنگو و سازمانده دولتی آنان (عبدالوکیل) چه در تبلیغاتِ بعد از سقوط حاکمیت و در آستانۀ تسلیمی قدرت به «حکومت انتقالی اسلامی» و چه در یادداشت های سیاسی کنونی خویش، دستِ کمی از سایر دروغپردازان و دروغپروران ندارد.

در همین سلسله است که به فردای پناهندگی اجباری دوکتور نجیب الله به دفتر سازمان ملل در کابل، مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم»، موج جدیدی از تبلیغاتِ از قبل سازمانداده شدۀ متذکره را به پیشگامی عبدالوکیل و از زبان او توأم با افتراآت و اتهامات آغاز نمودند که اینک با گذشت زمان و سر برآوردن آفتاب حقیقت از زیر ابرهای سیاه جعل و دروغ، حتی خود این دروغ پردازان و دروغپروران را وادار به انکار از آن ادعاهای شان ساخته و خواهد ساخت. زیرا این حقیقت مسلم که: با دروغ میتوان عده یی را تا مدتی فریب داد؛ ولی فریب دادن همه و برای همیشه ممکن نیست و سرانجام نقاب از چهره دروغ پردازان و عاملین فریب مردم، فرو غلتیده و رسوا می گردند. درست در چنین موقعیت است که اکنون عبدالوکیل در یادداشت های سیاسی مورد بحث خویش، با ابهام و حتی تبارز تلاش به هدف مستور نگهداشتن برخی از دروغهای آن وقت خویش؛ چنین نوشته است:«یک روز بعد از استعفای دکتور نجیب الله در مصاحبۀ مطبوعاتی که انجام دادم، عمل نجیب الله را با تندی و شدت مورد انتقاد قرار دادم که باعث تعجب و ناراحتی عده یی از دوستان، رفقا و هواداران نجیب الله و بعضی از اعضای خانواده ام گردید؛ زیرا بر مبنای مناسبات نزدیک و صمیمانۀ شخصی که طی سالهای طولانی با وی داشتم، آنها انتظار چنین موضعگیری را از من نداشتند.» (عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 911)

عبدالوکیل بازهم در نقل قول فوق الذکر خود با ابهام از«مصاحبۀ مطبوعاتی» خود یاد نموده، بدون آنکه محتویات این «مصاحبۀ مطبوعاتی» را توضیح دهد. او بخاطری به کلی گویی ای مبنی بر اینکه «نجیب الله را با تندی و شدت مورد انتقاد قرار دادم»، مبادرت ورزیده است که اکنون توضیح محتویات این «انتقاد» را بنابر آشکار شدن حقایق، مایۀ شرمساری خویش میداند. بنابرین بهتر است مسایل با اهمیت محتویات اصلی اظهارات عبدالوکیل را طی همین گویا «مصاحبۀ مطبوعاتی» مورد توجه قرار دهیم که در حقیقت نه «مصاحبۀ مطبوعاتی»؛ بلکه کنفرانس مطبوعاتی با شرکت نمایندگان رسانه های گروهی داخلی و خارجی بود و محتویات آن شام همان روز از طریق رادیو تلویزون دولتی و تمام رسانه های گروهی جهانی پخش گردید.

همه بخاطر داریم که عبدالوکیل درین کنفرانس مطبوعاتی با تبارز حالت روانی، حرکات و اظهارات فردی ظاهر گردید که توأم با دستپاچگی و ناشیانه، احساس پیروزی مینماید. او ضمن آنکه دوکتور نجیب الله را «دکتاتور منفور» نامید و به «فرار دزدانه» متهم نمود، او را «مانع صلح و مصالحۀ ملی» خواند و به مردم افغانستان «مژده» داد؛ اکنون که این «مانع» رفع گردیده، «ما» با «برادران مجاهد» خویش «ایتلاف» نموده ایم و توأم با نامبردن از «برادر بزرگوار احمد شاه مسعود»،  اظهار داشت که «شما خواهید دید که این ایتلاف ما چگونه صلح سراسری را در کشور تامین مینماید.»

باید گفت که افزون بر اظهارات فوق الذکر، عبدالوکیل نه تنها در همین کنفرانس مطبوعاتی، بلکه طی سایر کنفرانسها و مصاحبه های مطبوعاتی، ملاقاتهای خویش با بنین سیوان و حتی اینک ضمن یادداشت های سیاسی خود، چه بطور مستقیم و با صراحت، چه بطور افاده های ضمنی، برخی اتهامات را علیه دوکتور نجیب الله و برخی از اعضای فامیل او مطرح نموده است که توجه به آنها، به هدف روشن شدن حقایق تاریخی لازمی پنداشته می شود. این اتهامات عبارتند از:

1 ـ عبدالوکیل با سؤاستفاده از اقدام وطنپرستانۀ سری دوکتور نجیب الله جهت مستور و محفوظ نگهداشتن ذخایر طلای بانک مرکزی و آثار تاریخی طلا تپه، هم در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود بعد از پناهندگی او به دفتر سازمان ملل در کابل، هم در ملاقات خود با بنین سیوان و هم به منابع و مراجع مرتبط خارجی خود، دوکتور نجیب الله را به سرقت و قاچاق طلاهای ذخایر دولتی متهم ساخت و هم اینک با وجود دریافت محل اختفا ذخایر طلای بانک مرکزی افغانستان و آثار باستانی متذکره در زمان ریاست جمهوری حامد کرزی ـ که باعث جلب احترام و اعزاز به دوکتور نجیب الله بخاطر این عمل وطنپرستانۀ او هم در داخل کشور و در عرصۀ جهانی گردید ـ باز هم عبدالوکیل نه با صراحت قبلی؛ بلکه با ایما و اشاره چنین اتهامی را به دوکتور نجیب الله وارد نموده است.

عبدالوکیل و چهره های شاخص مراکز سیاسی و نظامی «ستون پنجم» که از قبل و بنابر ماموریت شان می باید از انتقال دوکتور نجیب الله بخارج جلوگیری بعمل می آوردند، بهانه هایی را درین زمینه تراشیده و تلاش نموده بودند تا «اسناد» جعلی را برای موجه جلوه دادند این بهانه ها تهیه نمایند. آنها افزون بر افسانۀ «فرار»  ـ که در قسمت های قبلی این سلسله به آن پرداخته ایم ـ اتهام دروغین دستبرد به ذخایر طلای دولتی و اثار باستانی طلاتپه را بر دوکتور نجیب الله وارد و این بهانۀ دیگری بود که آنان میخواستند با توسل به چنین اتهام، مانع خروج دوکتور نجیب الله از کشور گردند. بر چنین بنیادِ از قبل پلان شده بود که عبدالوکیل در ملاقات مؤرخ 18 اپریل خویش با بنین سیوان و در مواجهه با تقاضای ملل متحد جهت «اعطای اجازۀ خروج نجیب الله»، در حالیکه نمایندگان سفارتهای «هند، پاکستان، روسیه و ایران» حضور داشتند، بنین سیوان را مخاطب ساخته؛ چنین گفته بود:[«وکیل: آیا شما میدانید که نجیب الله چه مقدار طلا از کشور قاچاق کرده است؟. او نمیتواند با چنین مقدار طلا خارج شود.

سیوان:«در مورد چنین چیزی هیچ نوع آگاهی ندارم. من صرف در بهبود و ارتقای پروسۀ صلح علاقمندم.»](فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 181).

فلیپ کاروین که در ملاقات فوق الذکر بنین سیوان با عبدالوکیل حضور داشت، مینویسد که بعد از همین ملاقات ساعت 22.30 شب به پناهگاه دوکتور نجیب الله رفته و ضمن ملاقات با او، پی میبرد که نجیب الله «کنفرانس مطبوعاتی وکیل را که امشب پخش شد، دیده و شنیده، عبدالوکیل او را بحیث یک دکتاتور نفرین شده متهم ساخت و تلاش کرد تا از نجیب فاصله بگیرد.»(همانجا، همان صفحه). کاروین در اشاره به ملاقات سیوان با وکیل، به دوکتورنجیب الله میگوید که «وکیل برخورد سختگیرانه داشته» و طبعاً از ادعای او مبنی بر «قاچاق طلا» نیز یادآوری نموده بود. در ادامه صحبت او با دوکتور نجیب الله، بنین سیوان نیز حضور یافت و در ضمن صحبت با او بود که دوکتور نجیب الله از سیوان «خواهش» نمود که:«میخواهد برای جوابدهی اتهاماتیکه به وی وارد شده یک محاکمۀ علنی دایر گردد. طوریکه [مخالفین او در] حزب وطن در یک سو و خودش تنها به جانب مقابل. آیا بنین میتواند این محاکمه را ترتیب دهد؟.» و به تعقیب آن خود فلیپ کاروین تبصره مینماید که:«واضحاً نجیب مانند یک رهبر خوب در مورد هریک [مخالفین] حزبی [خود] اطلاعاتی جمع آوری کرده، این یگانه دلیلی بود که میخواستند او را بکشند.» (رک: فلیپ کاروین، سرنوشت غم انگیز در افغانستان، ترجمۀ حکیم سروری، صفحه 183)

 همچنان همسر دوکتور نجیب الله (دوکتور فتانه نجیب) به نگارندۀ این ستور خاطرنشان ساخت که: «در روزهای بعد از سقوط دولت جمهوری افغانستان و پناهندگی دوکتور نجیب الله به دفتر سازمان ملل متحد و حتی بعد از شهادت او توسط طالبان، که من و اولادهای ما در دریایی از غم و اندوه فرو رفته و توأم با تشویش بسر می بردیم، بارها و بطور مکرر بوخرر مسوول آرشیف افغانستان از سویس زنگ میزد و می پرسید که:«طلاها را در کجا گذاشته اید؟. متوجه باشید که طلاهای مذکور تاریخی و بسیار قیمت بها است که آن را نفروشید» و من که از همه چیز بی خبر بودم، این اتهام و پرس و پال شخص خارجی مذکور را خلاف شان شخصیت همسر شهید خود و توهین به خویش میدانستم؛ در حالیکه باعث زجر و عذاب من می گردید، صرف جواب میدادم که: من از این طلاها چیزی نمیدانم و واقعاً هم نمیدانستم. تیلفون های بوخرر تا زمانی ادامه یافت که دولت حامد کرزی طلاهای متذکره مخفی نگهداشته شده توسط دوکتور نجیب الله را در سیف های زیرزمینی محفوظ بانک مرکزی افغانستان دریافت و افشای چگونگی واقعیت آن، توأم با نام دوکتور نجیب الله در رسانه های گروهی انعکاس وسیع یافت. بعد از این رویداد بود که بوخرر از طریق سفارت افغانستان در دهلی اطلاع داد که به هند می آید و میخواهد که با من ملاقات نماید. بعد از آمدن او به هندوستان من آقای بوخرر را در منزل خویش در حالی ملاقات نمودم که دختر بزرگم (هیله) هم حضور داشت. او طی این ملاقات ضمن غذرخواهی نسبت مزاحمت های مکرر خویش و اظهار اینکه به ما اطلاعات غلط و نادرست داده شده بود، کتابی از تصاویر طلاهای کشف شده در«طلا تپه» را توأم با این اظهارات به من اهدأ نمود که:«دوکتور نجیب الله یک رهبر واقعی و وطندوست بود که متأسفانه رفقای مغرض او نگذاشتند که سیاست مصالحۀ ملی به پیروزی برسد. این مسئله نزدم واضح است که این افراد کی ها بودند و چرا نمی خواستند که سیاست مصالحۀ ملی به پیروزی برسد. زیرا آنها وطندوستانه نمی اندیشیدند و در پیروزی سیاست مصالحه نابودی خود را میدیدند. ناکام شدن سیاست مصالحه تباهی وطن و ملت افغانستان بود و مردم افغانستان از خورد تا بزرگ رنج این مصیبت را کشیده اند و هنوز هم می کشند».

بعد از این ملاقات و معذرت خواستن بوخرر بود که از زجر روحی تیفونهای او گوشم آرام گردید. این اطلاعات غلط و نادرست را که بوخرر طی ملاقات خویش به آن اشاره کرد، به جز عبدالوکیل کسی دیگری به او نداده بود؛ زیرا عبدالوکیل با او و کلاوس ژاکوبی سکترجنرال وزارت خارجۀ سویس ارتباط داشت و آنها بودند که بعد از انجام ماموریت انتقال قدرت دولتی به «حکومت انتقالی اسلامی»، زمینه های اقامت با امتیاز عبدالوکیل را در سویس مساعد ساخته بودند.»](محتویات ارایه شده درین نقل قول متعلق به دوکتور فتانه نجیب است که با شیوه نگارش این قلم ارایه گردیده است).

عبدالوکیل جهت سند سازی برای ادعای مربوط به اینکه «نجیب چه مقدار طلا از کشور قاچاق کرده است»، در آستانۀ سقوط حاکمیت جمهوری افغانستان (بعد از 15 حمل 1371)، توسط حلقه یی از کارمندان سفارت افغانستان در دهلی که با سازمان مخفی محمود بریالی ارتباط داشتند، نه تنها ارسال تلگرامهای شک برانگیزی را با محتوی تراشیدن افسانۀ «صندوق های آهن چادر» به ادرس ریاست اول امنیت دولتی سازماندهی نمودند؛ بلکه شام 27 حمل 1371 دروازه منزل سفیر را ـ که در آن همسر و اولادهای دوکتور نجیب الله نیز بسر می بردند ـ با قرار دادن موترهای شان در برابر آن ـ مسدود ساخته و در حالیکه تعداد اوباش را رهبری مینمودند، توأم با دشنام و توهین، ساکنان منزل را مورد تهدید قرار دادند.

عبدالوکیل در یادداشتهای سیاسی خویش متن و فوتو کاپی تلگرامهای مؤرخ 17، 18 و دو تلگرام مؤرخ 20 حمل 1371 را که تهیه و ارسال آن را خود از قبل سازمان داده بود، منتشر ساخته (رک: عبدالوکل، همانجا، جلد دوم، صفحات 871 و 872) که سه تلگرام اول با امضای «بریالی آرین» و چهارمی بدون امضا، از سفارت افغانستان در دهلی، عنوانی رئیس ادارۀ اول امنیت دولتی با نام مستعار نیومن (که رئیس ادارۀ متذکره در آن وقت، دوکتور خواجه ضمیرالدین میهنپور است) ارسال گردیده اند. در این تلگرامها ادعا شده است که:

1 ـ در متن تلگرام 17. 1. 1372شماره 175:

«هراس موجود است که مبلغ سه لک دالر و یکنیم ملیون کلدار سفارت را که به امضای خودش [(احمد سرور سفیر افغانستان)] و واسع سکرتر دوم است با آن دستبرد زده شود.»

2 ـ در متن تلگرام مؤرخ 18. 1. 1371 شماره 195:

 «شب جمعه بر شنبه ساعت یازدۀ شب موتر لاری داخل منزل سفیر گردیده یک تعداد بکس های انتقال شده از کابل را در آن جابجا و پنج بکس اموال خویش را نیز در آن جابجا نموده توسط نعمت بادیگارد محترم داکتر صاحب به جای دیگر انتقال دادند.»

3 ـ در متن تلگرام مؤرخ 20. 1. 1371 شماره 220:

«شب 7 اپریل 32 بکس آهنی دیگر توسط نعمت الله به جای نا معلوم انتقال شد»

4 ـ در متن تلگرام مؤرخ 20. 1. 1371 شماره 150:

«به تعداد 45 صندوق های آهنچادر به اندازه های مختلف از ادرس ریاست جمهوری به ریزرویشن سفارت برای احمد سرور انتقال گردید. تا جائیکه معلومات بدست آمد این صندوق ها حاوی ظروف قیمتی و آشیای دیگر بوده است. علاوتاً تا امروز به مبلغ سه و نیم ملیون کلدار پاکستانی از طریق احمد سرور برای رفیق شعیب و ولی الله و عبدالواسع جهت تبادله به کلدار هندی و بعداً به دالر تحویل داده شده که نمونه های آن نزد ما موجود است. قرار معلوم مقدار دیگر کلدار نیز نزد مذکور باقی است که آن را از طریق اجنت های خارج از سفارت در بازار آزاد تبادله خواهد کرد. اطلاع موجود است که مهاجرین و گروپهای مخالف از آمدن بکس ها ... اطلاع حاصل نموده اند و احتمال دارد بالای منزل سفیر غرض دستیابی به اموال حمله نمایند

در محتوی تلگرامهای فوق الذکر، در مجموع دو مسئله ذیل ادعا میگردد:

یک ـ در مورد محمد سرور سفیر افغانستان: «هراس موجود است» که او به دارایی نقدی سفارت در بانک «دستبرد» بزند و همچنان اینکه او گویا توسط «رفیق شعیب و ولی الله و عبدالواسع» به تبادلۀ «سه و نیم میلون کلدار پاکستانی» پرداخته که «نمونه های آن» (!!!) «نزد» ادعا کنندگان ما «موجود است.»

نخست باید گفت که این «هراس» نه در واقعیتِ وجودِ محمد سرور سفیر جمهوری افغانستان در دهلی که مانند اکثریت سفرای جمهوری افغانستان، عالیترین سطح از تقوی را عملاً تبارز داده بود؛ بلکه در ذهن گماشتکانِ توطئه گران وجود داشت. زیرا حقایق بعدی نشان داد که دارایی های نقدی موجود در بانک و همچنان تمام اثاثیه مربوط به سفارت متذکره، کاملاً و بدون آنکه به زره یی از آن «دستبرد» زده شده باشد، صحیح و سلامت به سفیر گماشته شده از جانب حکومت انتقالی اسلامی (نجیب الله مجددی) سپرده شد. افزون بر آن دوکتور ضمیرالدین میهنپور رئیس ادارۀ اول وزارت امنیت دولتی ـ که عبدالوکیل تلاش نموده وی را چاپلوسانه، با توصیف و ترغیب برای ادعا های فوق الذکر خویش شاهد بیاورد ـ به تازگی و در مورد سؤاستفاده او از همین تلگرامها و گنجانیدن آن در یادداشتهای سیاسی خود؛ چنین نوشته اند:«... با مواصلت این تیلگرامها وسیگنال هائیکه درمورد اوضاع جاری در سفارت افغانستان در دهلی عنوانی من مواصلت ورزیده بود، نظربه اهمیت اطلاع، طبق معمول به وزیر امنیت دولتی و شخص رئیس جمهور گزارش داده شد و مطابق هدایت وزیر امنیت دولتی بعضی ازاین تیلگرامها شفاهن وعده یی هم جنسن به وزیر خارجه ارسال گردیده است. بنابر هدایت وزیر امنیت، به کارمندان اداره ما هدایت داده شد که سیگنال ابتدایی را در مورد احمد سرور تحت نظر داشته باشند و از صحت و سقم آن، مرکز را مطلع سازند.

سیگنال اولیه ازجانب کارمندان ما تدقیق و در جواب برای من و از طریق من برای وزیر امنیت دولتی گزارش گردید و چون نتیجه تدقیقات در دهلی صحت سگنال فرستاده شده را تائید نه نمودند بناءً اداره ما ایجاد دوسیه اپراتیفی را در مورد احمد سرور سفیر افغانستان در دهلی مسدود ساخت و خوشبختانه نه [تنها] پول های دولت افغانستان ضایع نگردید؛ بلکه صداقت احمد سرور و تقوایش به امر حزب ودولت افغانستان، پا بر جا باقیماند و اینکه وزیر خارجه چرا این اطلاعات را برای ارشیف خود شان فوتوکاپی نموده اند و بعدن ضمیمه کتاب خویش به نشرسپرده اند، از نظر من ضروریت نداشت که ازاین تیلگرامها استفادۀ سؤ نماید(دوکتور ضمیر میهنپور، توضیحات در مورد درخواست های آقای جمال کوچی، قسمت دوم، منتشر شده در صفحۀ فیسبوک دکتور ضمیر میهنپور، تاریخ نشر: 31 ژانویه 2018، تکیه از: ف. ودان)

بادرنظرداشت واقعیت فوق است که عبدالوکیل، به تعقیب نشر تلگرام های مورد بحث، ضمن تبصره بر این تلگرام ها، بدون اعترافِ مشخص مرتبط به سفارت هند؛ چنین مینگارد:«... در پایان عمر دولت جمهوری افغانستان تمام دارایی های مالی و پولی، منقول و غیر منقول کشور در داخل و خارج کشور با کمال امانت داری حفظ و تحویل دولت اسلامی افغانستان گردید. البته طوریکه همه هموطنان ما میدانند و شاهد بودند که بعداً همه چیز طور بیرحمانه مورد غارت و چپاول تنظیم های جهادی قرار گرفت.» (عبدالوکیل، همانجا، جلد دوم، صفحه 873)

هر فرد دارای عقل سلیم و وارد بر چگونگی مواضع کارمندان سفارت افغانستان در دهلی طی شرایط بحرانی مورد بحث، با یک نگاه سطحی روی متن شفر ارسالی مؤرخ 20 حمل 1371 مبنی بر تبادلۀ اسعار، به وضاحت بر دروغ بودن ادعای حاوی این تلگرام پی می برد. زیرا:

ـ  سه و نیم میلون کلدار پاکستانی که اگر همه بانکنوتهای 100 کلداری جدید می بودند، 350 بسته بانکی (هر بسته 100 قطعه بانکوت) می گردید. دادن این حجم از بانکنوت ها به سه کارمند متذکرۀ سفارت («رفیق شعیب و ولی الله و عبدالواسع»)، انتقال آن توسط این سه نفر و تبادلۀ دو مرتبه یی آن (نخست به کلدار هندی و بعداً به دالر)، به هیچوجه از نظر سایر کارمندان سفارت پنهان مانده نمیتوانست.

 ـ افزون بر آن اگر محمد سرور واقعاً «مبلغ سه و نیم میلون کلدار پاکستانی» را صاحب می بود و میخواست آن را نخست «به کلدار هندی و بعداً به دالر» تبدیل نماید، پول های دست داشتۀ خویش را نه بواسطه کارمندان حزبی و موظفین امنیت دولتی در سفارت و بخصوص توسط آنعده از کارمندان حزبی و مؤظفین امنیت دولتی تبادله مینمودند که تحت شرایط بحرانی آن زمان، آشکارا در ضدیت با دوکتور نجیب الله و در نتیجه در ضدیت با او عمل مینمودند؛ بلکه آن را توسط افراد و اشخاص خارج از سفارت و یا مستقیماً خود در یک معاملۀ مخفی با یک صراف که تعداد آنان در هند کم نبود و نیست، انجام میداد.

ـ بزرگترین سند و مدرک ارسال کنندگان تلگرام مبنی بر تبادله اسعار در زمینۀ شرکت شان درین معامله اینست که مدعی هستند «نمونه های» بانکنوتهای مورد تبادله «نزد» شان موجود است. یعنی آنها چند بانکنوت کلدار پاکستانی را بمثابه سند در جیب های شان نگهداشته و آن را سندی علیه سفیر وانمود می سازند. ادعا و سندی بیش از این مسخره نمیتواند وجود داشته باشد. برعلاوه، عبدالوکیل در یادداشت های خویش مدعیان «تبادله به کلدار هندی و بعداً به دالر» را در رابطه به فرستادن تلگرامهای مورد بحث؛ چنین توصیف  نموده است:«آنها چطور در آخرین روزهای عمر رژیم باز هم مسولانه و وطنپرستانه برای حفظ دارایی های کشور که یک امانت بزرگ برای آینده بود، عمل مینمودند و می اندیشیدن»(عبدالوکیل، همانجا،جلد دوم، صفحه 872). بنابرین عبدالوکیل میتواند درین رابطه به این سوال پاسخ گوید که مدعیان «تبادله به کلدار هندی و بعداً به دالر» اگر این صفات را میداشتند، چرا بمثابه عامل تبادلۀ این اسعار در خدمت سفیر قرار گرفتند و خود «در آخرین روزهای عمر رژیم»، در معامله یی جهت ضیاع «دارایی های کشور» شرکت نمودند؟.

بنابران و در واقعیت، نه چنین پولی و جود داشته و نه تبادله یی در میان بوده، صرف سند سازی بدنام کننده یی در میان بود که عبدالوکیل با سؤاستفاده از مقام وزارت خارجه و در شرایطی که دوکتور نجیب الله دیگر نمی باید در رأس قدرت قرار میداشت، چند تن از کارمندان جوان سفارت افغانستان در دهلی (بخصوص شعیب و رحمت الله) را اغوأ و به سازماندهی و ارسال چنین «اسناد» ترغیب و توظیف نموده بود.

عبدالوکیل و شرکای او توسط همین تعدادِ از کارمندان اغوأ شدۀ سفارت، نه تنها به جعل و ارسال تلگرامهای شک برانگیز متذکره اقدام نمودند؛ بلکه آنان را به انجام این عمل ماجراجویانه نیز توظیف نموده بودند که در شام 27 حمل 1371 در حالی محل اقامت سفیر (محمد سرور) را همراه با عدۀ یی از اوباشها محاصره و به تهدید و تخویف ساکنان اقامتگاه مذکور مبادرت ورزند که خود بمثابه سخنگوی این اوباشان فعال و عملکرد آنان را رهبری نمایند. حقایق پیرامون این مسئله و سایر اتهامات وارده از جانب عبدالوکیل را در قسمت بعدی همین سلسله دنبال مینمائیم.

ادامه دارد