I

محمد ولی

I

چه میتوان کرد ؟

I

باشکست حاکمیت چپ که حالا ۲۸ سال ازان میگذرد هیچ رژیمی نتوانست به خواستهای مبرم مردم جواب حداقل بدهد .
رژیم های که طی این زمان یکی پی دیگر امدندمصدر کدام کار مفید نشدند بلکه معضلات پیچیده تر گردید وگره بالای گره افزوده شد.
نمیشود سال به سال بد تر شدن اوضاع را تنها به چند عامل خارجی یا داخلی خلاصه کرد.شاید یکی از علل اساسی این حالت عدم پذیرش وحمایت مردم از اوضاع پیش امده باشد که عدم شرکت وسیع مردم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایینه تمام نمای نا رضایتی ، یاس وانزجار خاموش انان بوده میتواند.
درینجا دو طرز دید ودو نوع شعار مطرح میگردد؛
یکی حفظ وضع موجود وگذاره باان ودیگری پیش کشیدن خواستها برای برخی تحولات بنیادی، زیرا شکل وفورم دولت داری نزده ساله نه توانست حلال مشکلات باشد و حمایت مردم را جلب کند بلکه مشکلات روی مشکلات انبار شد وفاصله میان مردم وحاکمیت فساد زده وسیعتر گردید .
انانیکه دور خوان نعمت حاکمیت تحت حمایت امریکا نشسته اند، امتیاز دارند، حکم میرانند وبر ثروتهای شان می افزایند نظام را با همه کمبودی هایش باروال جاری غنیمت میدانند ، اگر گاهی حرفی از کدام تغیر بزبان می اورند منطور شان بهبود اوضاع نه بلکه ایجاد شرایط خوبتر برای بهره بیشتر میباشد.
اما اکثریت غیر شامل در قدرت وجانبدار مردم باید شعار های را در جامعه عام سازند وبه ذهنیتها جا دهند تا ان شعارها وخواسته ها بحیث مطالبه مردم فراگیر شده در روند سیاسی اثر گذار ودر صورت اتخاذ تصمیم از جانب محافل حاکم جایگاه روشن ترو موثر تر از محافظه کاران پیدا نماید.
برخی تغیرات لازم در قانون اساسی در گرفته شود، رژیم اقتصاد بازاز ازاد به رژیم اقتصاد دولتی، مختلط وخصوصی تبدیل گردد، دولت در توزیع فراورده ها وکنترول بازار نقش اصلی بازی کرده مرکزیت اساس کار قرار گیرد.
قوماندان الطوایفی محوگردد ، نقش ارگانهای محلی قدرت واداره دولتی بحدی بالا برده شود که مردم نه به قوماندان بل به حکومت مراجعه کند، سلاح جمع اوری گردد، شاه تا گدا تابع قانون گردد، با عقبگرایی مبارزه جدی صورت گیرد، حق به حق دار برسد، ملکیتهای غصب شده از نزد غاصبین گرفته شود، بادزدان و رهزنان وخائنین محاسبه شده ملکیت های نا مشروع شان مصادره گردد، رشوه خوار مجازات گردد، با فساد مبارزه ملی آغاز شود.
به جای رهبران تجار پیشه قومی شخصیت های نیک نام وصاحب عزت ووجاهت در سهمگیری امور ملی ومملکتی جلب گردد.
برای جلو گیری از فرار نیروی فکری وجسمی کار ، پلان منظم ایجاد شغل وکار تدوین وعملی گردد، معادن وداشته های زیر زمینی وروی زمینی از چنگ مافیا بیرون شود ، برای امحای کشت کوکنار مبارزه ملی اعلان گردد، از ابتلای جوانان به مواد مخدر جلوگیری شده راهها تداوی ونجات معتادان سنجیده وعملی گردد، پلانهای دراز مدت اسکان وباز گشت مهاجرین وبی جا شدگان روی دست گرفته شود.
بکار وبهبود زندگی دهقانان با ایجاد کوپراتیفهای زراعتی ودهقانی ومکانیزه سازی زراعت اولویت داده شود، اقدامات تاخیر نا پذیر برای ارتقای سطح عواید دولت اتخاد گردد تا به اتکای مطلق به امداد بیرونی خاتمه داده شود ، به سرمایگداری های دولتی ومختلط وخصوصی زمینه مساعد گردد و مصئونیت جانی ومالی سرمایدارن تامین گرد.
برای صنعتی سازی برقی سازی کشور ضرور است.
باید صداها برای این مطالبات رساتر وبلند تر گردد زیرا رکود ، قبول فقر وفقدان حق طلبی به عادت مردم دربرابر ستمگران وحاکمیت ستمکار تبدیل و سیاست خاموش سازی استعمار در بدل وعده های امروز وفردا وبرخی اجراات نمایشی بی بنیاد فراگیر تر میگردد.
نسخه نزده ساله امریکایی سر زخم خونین این کشوررا نه بست ولی زخم را عمق وپهنا بخشید .
ابتکار جنگ بدست طالبان افتیده، حکمتیار اکت اپوزیسیونی میکند وجمعیت اسلامی باغرق شدن در امتیازات اشغال سر رضا وتسلیم فرو نهاده است ، سائر تنظیمها طوری خاموش اند تا بیشتر بخود شان ورهبران شان ضرری عاید نگردد.
تحول طلبان ، روشن اندیشان ترقیخواه در بین این هر سه وحاکمیت دولتی ترکیب تکنو جهادی باید صدا بلند کند ، این صدا باید ابتکاری باشد تا به نسل جوان پیام اگهی و بیداری بدهد.
افتادگی
۲۸ ساله کار را بجای کشانیده است که برخی تحول طلبان وترقیخواهان در پناه یکی از ازدسته بندی ها جا گیرند ، درحالیکه باید درپناه قانون با طرحهای صریح وبسیج کننده مطابق به نیاز وقت ومردم واردمیدان میشدند.
طرح سیاسی برای بهبود اوضاع نه تروریسم است ونه عصیانگری بلکه میتواند ممد خوبی برای حاکمیت فانون وتحکیم قانونی پایه های سیستم سیاسی باشد ودر نهادینه سازی دمو کراسی حقیقی ادای دین نماید تا دموکراسی فدای خلافت خواهی ، امارت سازی ،بنیاد گرایی ویا لا ابالی گری نگردد.
برای موثریت این شعارها سوال اتحادها به میان می اید که بحیث وثیقه معتبر تحول طلبی برای مردم امید دهنده میباشدزیرا طیف وسیع گروههای ترقی پسند وتحول طلب در یک اتحاد استراتژیک برای باز نمودن روزنه های امید میتواند زعامت جنبش عدالتخواهی، ضدیت با جنگ ، مخالفت با تفرقه ملی وجانبداری از ثبات وپایداری اوضاع را بعهده گیرد .
سرنوشت حال واینده کشور ما بسته به انست که این نیروی باعاطفه ومردم دوست برای ختم جنگ وخونریزی کدام بدیل ارائه می نماید ؟ قطع جنگ وخونریزی خط صلح را از افغانستان به منطقه وجهان امتداد داده ریشه تروریسم را در مزرعه پاکستان می خشکد .
شعار ایجاد جبهه واحد ضد جنگ ازاهم شعارهاست باید ابتکار تبلیغ وسیع ختم جنگ وخونریزی را همین گروه وجمع وسیع روشنفکران بدست گیرند، شامل جنگ نیستند اما به شدت ازان متضرر میباشند ومنافع شان درصلح است نه جنگ .
اگر حاکمیت بعدی افغانستان با چنین پروگرام ملی ووطنپرستانه به کار آغاز کند باید نیروهای ملی ووطنپرست درهمکاری با ان شانه بدهند وصف شانرا وسعت بیشتر بخشند تا صف بندی ها میان عقبگرایی وپیشروی ، صلح خواهی وجنگ طلبی وطنپرستی ووطنفروشی نزد مردم مشخص شده هرکس بتواند با یک امید در بهبودی اوضاع به تحرک امده رخوت ورکود وبی تفاوتی بشکند وروحیه ملی مجددآ احیا گردد.