محترم میر عبدالواحد سادات

درباره دموکراسی

تتبع و نگارش از میرعبدالواحد سادات                                                                                                                    

تعریف

دیموکراسی یکی از بحث برانگیزیرین مفاهیم در تاریخ اندیشه سیاسی است که هیچگاه نظر واحد به ارتباط آن وجود نداشته است . 

دیموکراسی یا مردم‌سالاری نظامی است که قدرت سیاسی در آن از مردم سرچشمه می‌گیرد. در معنای حداقلی، دموکراسی یعنی انتخابات آزاد و رقابتی 

اما در معنای حداکثری، علاوه بر انتخابات، آزادی‌های مدنی ، حقوق شهروندی و حقوق بشر نیز جزء جدایی‌ناپذیر آن است  ، در مقابل، دیکتاتوری یعنی نظامی که مردم در آن هیچ نقش واقعی در قدرت سیاسی ندارند.

تاریخچه

ریشه واژه دموکراسی به قرن پنجم پیش از میلاد  و در آتن برمی‌گردد. ابتدا تنها اقلیتی ممتاز حق مشارکت داشتند. اما در قرن‌های نوزدهم و بیستم، با جنبش‌های مدنی و مردمی حق رأی،  در دموکراسی  ها به تدریج همگانی گردید . 

انواع دموکراسی

دیموکراسی مستقیم: 

مشارکت بی‌واسطه مردم در تصمیم‌گیری.

دیموکراسی نمایندگی: انتخاب نمایندگان برای اداره امور

دیموکراسی لیبرال یا چندحزبی: 

همراه با تضمین آزادی‌ها (مانند اروپا و آمریکا).

دیموکراسی تک‌حزبی یا شبه‌دموکراسی: 

ساختاری محدود یا صوری (مانند چین یا برخی کشورهای در حال توسعه) 

نظام‌های سیاسی مبتنی بر دیموکراسی 

دموکراسی‌های مدرن معمولاً در چهار شکل تجربه گردیده اند : 

 - ۱ریاستی

۲- نیمه‌ریاستی

۳- پارلمانی

۴- نیمه‌پارلمانی 

تفاوت آن‌ها در میزان توزیع قدرت میان رئیس‌جمهور و پارلمان  بیان میگردد .

 

مشروعیت و چالش‌ها

دموکراسی امروز در سطح جهانی مشروع‌ترین نظام سیاسی شناخته می‌شود. با این حال، طبق شاخص‌های جهانی، تا سال (۲۰۲۲  م ) کمتر از نیمی از مردم دنیا در نظام‌های دموکراتیک زندگی می‌کردند. این نشان می‌دهد که دموکراسی همچنان نظامی آسیب‌پذیر است.

دیدگاه فیلسوفان  و متفکران در مورد دیموکراسی :

افلاطون: 

دموکراسی را حکومت توده نادان می‌دانست.

ارسطو: 

دیموکراسی را حکومت فقرا تلقی می‌کرد که تعادل سیاسی ندارند.

ماکیاولی: 

دیموکراسی  را در کنار دیگر اشکال حکومت خوب  و اما مستعد انحطاط میدانست 

مونتسکیو: 

معتقد بود در جمهوری‌ها حسادت و رقابت کمتر به خشونت می‌انجامد.

کارل مارکس: 

دموکراسی لیبرال  را پوششی برای سلطه بورژوازی میدانست که بدون عدالت اقتصادی معنایی ندارد.

کارل پوپر: 

ارزش دموکراسی در امکان برکناری مسالمت‌آمیز حاکمان بد است . 

او  دیموکراسی را بهترین نظام موجود می‌دانست.

گرامشی: دموکراسی لیبرال ابزاری برای هژمونی فرهنگی است، اما می‌تواند به دموکراسی مشارکتی و رهایی‌بخش تبدیل شود.

چامسکی: دموکراسی‌های معاصر تحت نفوذ شرکت‌ها و رسانه‌ها هستند، اما هنوز بهترین بستر برای مبارزه مدنی‌اند.

تجربه  دیموکراسی در افغانستان

دموکراسی در افغانستان مسیری پر فراز و نشیب داشته است:

نخستین تجربه رفتن به دیموکراسی با مشروطه‌خواهان و انفاذ اولین قانون اساسی و ایجاد نخستین دولت ملی در افغانستان  (۱۹۰۹–۱۹۱۹ م ) شروع میگردد . 

جنبش مشروطیت سوم و دوره هفتم شورا ، تجربه درخشان دیموکراسی در افغانستان است که همچون دولت مستعجل بزودی افول مینماید و حامیان دیموکراسی سرکوب میگردند . 

دهه دموکراسی و یا دهه مشروطیت  (۱۹۶۴–۱۹۷۳ م ) ، انفاذ قانون اساسی ( ۱۳۴۳ خورشیدی ) ، ایجاد پارلمان ، آزادی احزاب و مطبوعات ، نقطه اوج  این دوره است که با کودتای (۲۶) سرطان (۱۳۵۲ خورشیدی ) دروازه آن بسته میگردد . 

از (۱۹۷۳ وتا ۱۹۹۲ م ) افغانستان نظامهای جمهوری و جمهوری دیموکراتیک را در وجود قوانین اساسی آندوره ، تجربه مینماید . 

پس از دوره انارشیسم تنظیمی و استبداد اول طالبان ( ۱۹۹۲ - ۲۰۰۱ م ) ، افغانستان برای دو دهه دیموکراسی طراز امریکایی و غربی را تجربه مینماید که متاسفانه با وجود انفاذ قانون اساسی ، بخاطر فساد گسترده و حضور فساد کاران دشمن دیموکراسی ، به کلیپتوکراسی منتج میگردد . 

چهار سال اخیر ‌حاکمیت طالبان در افغانستان استبداد خشن مذهبی و شخص محور ، بد ترین دوره دشمنی با حقوق و ازادی مردم و بویژه زنان و دختران است .

منحیث جمع بندی صحبت باید گفت که : 

دموکراسی در نظر و تیوری نظامی  است ، برای تحقق اراده مردم و تضمین حقوق و آزادی‌ شهروندان 

که فیلسوفان و اندیشمندان علوم سیاسی هر یک  به سپک و سیاق خود ، آن را نقد یا دفاع کرده‌اند. 

البته در سه دهه اخیر و با اوجگیری راست افراطی در دیموکراسی های لیبرال و شکست افاده نیولیرالیزیم ، با بحرانات درون سیستمی سرمایداری و اوجگیری ملیتاریسم ، دیموکراسی معاصر غرب با چالش های بزرگ  مواجه می باشد .

تجربه  بیشتر از صد سال افغانستان نشان می‌دهد که بدون  حاکمیت قانون ، نهادهای پایدار و متعهد به تطبیق قانون ، بستر فرهنگی مساعد ، رشد اجتماعی و اقتصادی صحبت از دموکراسی  ، همیشه یک سراب فریبنده  می باشد . 

با حرمت

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد