دکتور س. ح. روغ

« استقلال افغانستان »

از ۱۹۱۹میلادی!

بخش اول

۲۰۲۵/۰۹/۲۵

سخن اول

چندی شد که خوانندگان وشنوندگان افغان با برخی ادعاها پیرامون «استقلال افغانستان » مواجه ساخته می شوند. این ادعا ها با فرارسیدن ۱۰۶سالروز استرداد استقلال افغانستان متراکم تر شدند. خوانندگان و شنوندگان آگاه این جا و آن جا در برابر این ادعا ها از حقیقت دفاع کردند.

وضع هنگامی بحرانی شد که «انجمن» تأریخ افغانستان هم به این ادعا ها پیوست و از نام و تحت عنوان «انجمن تأریخ افغانستان» به این ادعا ها کرسی داده شد، و از منبر منادی تأریخ، رسماً حماسهٔ استقلال افغانستان را زیر سوال برد.

معلوم است که چنین موضع گیری ها نه از وظایف، و نه از صلاحیت های کدام «انجمن» است؛ وظایف «انجمن»، و یا هر مرجعی که با تأریخ افغانستان کار می کند، برپا داشتن و حفظ و تداوم خاطرهٔ ملی افغان است.

لغزش در بحث استقلال، و در بحث استرداد استقلال افغانستان، چه قصدی و چه غیر قصدی، سرتاسر مباحث سیاسی ما را زیروزبر می کند. از همین نظر است که این ادعا ها با نگرانی های ما دربارهٔ تبعات گستردهٔ آن ها همراه می شوند.

بحث در استقلال افغانستان یک بحث کلیدی تأریخ سیاسی ما است.

پس یک ضرورت ملی است که در این بحث صاف را از مضاف جدا کنیم!

سه ادعا را برجسته می سازیم:

۱- از هوش مصنوعی پرسیدم؛ گفت افغانستان مستعمره نه بوده است.

۲- استقلال ۱۹۱۹درست نیست. کودتای۱۹۱۹ بگوییم.

۳- افغانستان وجود خارجی ندارد. این سرزمین بخشی از قلمرو ایران بوده است.

با نام های این اشخاص کاری نه داریم ؛ اما بدون مشکل درمی یابیم که این سه بیان در یک نقشهٔ واحد به هم وصل می شوند:

نقشه در این باره که موجودیت سیاسی معاصر وطن افغان در سایهٔ انکار رانده شود! تمامیت وطنی ما سلب و خلع شود!

راه برای تجزیهٔ وطن ما گشوده شود!

این نقشه با شنیع ترین چشم داشت های منطقوی و جهانی بر علیه افغانسان خویشاوند است. چنین نقشه ها همین اکنون هم در کار اند.

طرفه این که این مدعیان در بارهٔ خود هم ادعا های بلند دارند. گفتار شان با لوازم «اکادمیک» آرایش شده است. یکی شان فرموده ساخت که عییییین ۵۰ کتاب دربارهٔ افغانستان خوانده است!!

اما حاصل ادعا ها چنین است:

«بدانید و آگاه باشید که شما افغانان و افغانستان وجود خارجی نه دارید!!»

چرا؟

چون در زیر پا های تان ثروت های بی پایان نهفته است!!

این ثروت ها از شما افغانان نیستند!!

این ثروت ها باید به دست آنان تصاحب شوند !!

اکنون، پس ازپنجاه سال جنگ، جنگی که جنگ ما افغانان نه بود و نیست، این مجال خود را نشان می دهد تا افغانان دو باره به خود برگردند. در چنین احوالی سوال ها و اولویت های متعددی در برابر ما ظاهر می شوند. و از این میان یک سوال، مصرّانه تر از همه سوال ها، پیش می براید :

سوال از آغاز

سوال از آغاز، سوال بنیادی وضع کنونی ما است.

از کجا آغاز کنیم؟

و از چی آغاز کنیم؟

سوال از آغاز، ما را نه به ۵ هزار سال پیش، نه به یک هزار سال پیش، و نه به سه صد سال پیش، بل به صد سال پیش بر می گرداند. حتی همین چند نفر که به استقلال، وبه شاه بزرگ امان الله، تهمت و دشنام می نویسند، همین ها هم، نه دانسته، به همین صد سال پیش بر می گردند.

اما چرا چنین است؟

۱۹۱۹م. در تأریخ ما یک نهاد و یک نماد رمزینه است

چرا ؟

طی پاسخ هایی که دوستانِ حقیقتْ یاب نوشتند، «خیانت» و «توطئه» و«مزدور اجانب» و چنین خطاب ها، بیش تر برتری داشتند؛ اما چنین خطاب های شتابزده نه تنها حتماً وارد نیستند، بل چنین خطاب ها اصلاً پاسخ آن ادعا ها نیستند.

وانگهی بحث های ما افغانان معمولاً از دقت نظری فاصله دارند و اکثر فاقد دقت نظری هستند؛و ما برای رسیدن به یک دقت نظری قناعت بخش و «استاندارد» هنوز بسیار باید کار کنیم . باید مبانی دقیق برای مباحث ما وضع کنیم، و در این میان بحث دربارهٔ استقلال افغانستان اولویت خاص دارد. ما باید با اندیشهٔ روشن نشان بدهیم که چرا و چگونه مقابله با ادعا های بالا از شرایط امتناع ناپذیر یک رستاخیز نو افغان است.

ابراز نظر حق مسلّم هر افغان، حتی دربارهٔ مسایل دارای طیف و مقیاس«ملی» است؛ اما ابراز نظرها هنگامی اعتبار ملی می یابند که مرجع آن ها یک اجماع ملی استوار باشد.

ابراز نظر ها وقتی پُر از معضل می شوند که متکی بر یک مرجعیتی مطرح شوند که نتیجهٔ یک اجماع ملی نیست؛ «انجمن» تأریخ افغانستان دقیقاً از همین منظر، معضل آفریده است.

فکر و بحث را رشد بدهیم!

برای این که فکر و بحث را رشد بدهیم، باید سوال مطرح کنیم!

و برای یافتن سوال های بنیادی ما، باید پرسیدن را فرا بگیریم!

سوال ها نه مُرده اند!

سوال ها نه می میرند!

جنگ نه می تواند سوال ها را به گلوله ببندد!

مشکل ما این است که تنور پرسیدن در ما خاموش شده است!

این که ما دچار فراموشی از پرسیدن شده ایم، این همان انحطاط است:

انحطاط یعنی این که ما دچار این فراموشی شده ایم که خود را زیر سوال ببریم!

اندیشهٔ ضد انحطاطی یعنی این که ما خود را پیوسته و بی وقفه زیر سوال ببریم!

با پیگیری تمام به میدان بحث بر گردیم و بحث ها را نه شخصی، بل مفهومی و معنایی بسازیم. که بیدل گفت:

«طالبِ صحبتِ معنی نظران باید بود»

اینک این بحث را با همان چار مفهومی می گشاییم که در بالا به نقل آوردیم:

استعمار ؛ چرا افغانستان مستعمره ترین مستعمره در شرق بوده است؟

استقلال ؛ از چه وقت؟ چرا «استردادِ» استقلال افغانستان درست است؟

افغانستان ؛ چرا «وجود خارجی» افغانستان معاصر با «کشور» تعریف می شود؟

مشروطه ؛ آغاز ما؟ چرا آغاز ما نه می تواند به جز یک «مشروطهٔ نو» باشد؟

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد