دکتور س. ح. روغ

استقلال افغانستان از ۱۹۱۹

بخش پنجم

سخن اول

  • حاصل سخن

دورهٔ کوتاه هوتکی (۱۷۰۹تا۱۷۲۹) از دوره های جالب و پر افتخار تأریخ متأخر ما افغانان است.

دورۀ هوتکی را با این مشخصه تعریف می کنیم که با تسخیر «پایتخت» اصفهان به دست افغانان، یک «مرکز ثقل» نو تأسیس شد و اقتدار هوتکی در کرسی و در نقش اقتدار صفوی وارد صحنهٔ بین المللی شد .

اصولاً این جریان از مهم ترین وقایع آغاز قرن ۱۸م. محسوب می شود.

در این احوال این فرضیه که

« استقلال افغانستان در دورهٔ هوتکیان حاصل آمده است»

چگونه می تواند مستدل ساخته شود؟

در این بیان منظور از «استقلال» چیست؟

«استقلال» افغانستان از کی حاصل شده است؟

آیا این «استقلال» از استعمار گران اروپایی حاصل شده است؟

دقت می کنیم:

طی دورهٔ هوتکی نخستین تماس های یک اقتدار افغان با استعمار اروپایی صورت می بندد.

استعمار اروپایی هنوز در فارس در شکل شرکت های کوچک تجاری حضور دارد، از ضعف های ادارهٔ صفوی سود می برد، اما هنوز این امکان برای آن بوجود نیامده است که نقش و نفوذ قابل ذکری در جریانات داخلی فارس داشته باشند.

مناسبات هوتکیان صاحب اقتدار با فعالان این شرکت ها از موضع آمرانه است:

«زبردست خان دلالان شرکت هالند را فراخواند و عموم هالندیان و فرماندار کل و به ویژه اتلام را به باد ناسزا گرفت و گفت من به شما نشان خواهم داد که نوکر افغان ها هستید»

یعنی نسبت /استعمارگر اروپایی و تحت استعمار آسیایی/ هنوز بر قرار نه شده است.

پس سوال گرفتن استقلال از استعمار گران اروپایی هنوز مطرح نیست

این سوال پسان تر مطرح می شود.

آیا این «استقلال» از اقتدار صفوی حاصل شده است؟

اما اشغال کندهار بدست صفویان و متقابلاً اشغال اصفهان به دست هوتکیان ، هیچ کدام یک استثناء برای تأریخ ما نه بوده است. انتقال قدرت از قبیلهٔ تورک صفوی به قبیلهٔ پښتون هوتک، یک جریان معمولی بود. قرن ها انتقال اقتدار ها در حوزهٔ ما به همین منوال بوده است.

تا آغاز قرن ۲۰، همه میکانیزم های «داخلی» تحول و انتقال قدرت در حوزهٔ‌ ما ، پیوسته میکانیزم های «قومی» و «قبایلی» بوده اند؛ و مطابق به ظرفیت های «داخل» صورت پذیرفته اند. حدود امپراطوری های آسیایی پیوسته از همین مبنای قبیله یی و قومی در حال تحول بوده و کم و زیاد می شده است.

چنین انتقال قدرت از دستی به دست دیگر را نه می توان «استقلال» نامید

مهم ترین مشخصهٔ اشغال صفوی بر کندهار تحمیل اجباری مذهب شیعی بر مردمی بوده که قرن ها اهل تسنن بوده اند. این یک تحمیل خشن بوده وبه تمثیل از دورهٔ شاه اسماعیل صفوی، که شیعی ساختن مردم فارس را به ضرب شمشیر تحمیل کرد، تلاش برای شیعی ساختن اجباری مردم کندهار هم با خشونت تمام بر مردم اعمال می شده ، و مثلاً ابزار هایی در دست هستند که با آن زبان معترضان را می بریده اند.

چنین جریانی باعث نفرت شدید مردم شده بود. و دعوت میرویس به قیام علیه صفوی ها که فتوای شرعی از مکه عقبدار آن بود به اقبال عموم مواجه شده و روحانیون و متنفذان و سران و مردم به این دعوت پیوسته اند و قیام به «جهاد» کرده اند.

میرویس هوتک موفق شد که مردم کندهار را از یوغ این اجبار مذهبی رهایی ببخشد.

این رهایی مذهبی، و برقرار ساختن اصل شرعی آزادی در انتخاب مذهب، بسیار مهم بود.

اما یک رهایی مذهبی را نه می توان «استقلال» نامید.

و بعد در این بیان منظور از «افغانستان» چیست؟

در اسناد و مکاتبات هوتکیان که همه در دست هستند -

«هوتکی» و «غلجایی» ذکر است

«افغان» ذکر است

«مملکت افغان» ذکر است

«ممالک افغان» ذکر است

اما در اسناد و مکاتبات هوتکیان کلمهٔ‌ «افغانستان» اصلاً ذکر نیست!

هوتکیان مفهوم «افغانستان» را نه می شناختند!

اقتدار هوتکی شامل قلمرو های اقتدار درانی

و حتی شامل تمام قلمرو افغانستان کنونی نه بود.

کلمهٔ افغانستان پسان تر، و مقارن اقتدار ابدالی، در متون، و نقشه های اروپایی و انگلیسی ظاهر می شود.

پس

چگونه بنویسیم که هوتکیان استقلال «افغانستان» را حاصل کرده اند؟

پایان سخن اول

منابع و مأآخذ:

۱-آصف، محمد هاشم؛ رستم التواریخ؛ تهران ۱۳۵۷

۲- حبیبی، عبدالحی؛ هوتکیان؛ تاریخ مختصر افغانستان؛ کابل۱۳۴۶؛ ج۲؛ بخش ششم؛

۳- ستوده، ابراهیم؛ هوتکیان - کتابشناسی توصیفی؛ کابل۱۳۵۷؛ پی دی اف.

۴- طباطبایی س. ج. ؛ سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی؛ تهران۱۳۸۲

۵- فلور، ویلهلم ؛ اشرف افغان بر تختگاه اصفهان؛ ترجمهٔ ابوالقاسم سری؛ تهران ۱۳۶۷

۶- قطبی، سید ضیاالدین؛ کتابخانۀ سیار؛ کابل ۱۳۸۹

۷- لافو، دیو؛ ایران کلاه و شوش؛ پاریس۱۸۸۷؛ ترجمۀ فره وشی؛ تهران ۱۳۷۱

۸- لاکهارت، لارنس؛ انقراض سلسلهٔ صفویه؛ ترجمهٔ ا. دولتشاهی؛ تهران۱۳۹۳

۹- وارد محمد شفیع طهرانی؛ مرآت واردات؛ تاریخ سقوط صفویان؛به کوشش منصور صفت گل؛ تهران ۱۳۸۳

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد