محترم نعیم سلیمی
وجه تشابه دو زوال
۳ ثور ۱۴۰۴
چنین به نظر میرسدکه دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا در قرن بیست و یکم همان میخائیل گورباچف رهبر وا پسین اتحاد شوروی در سده بیستم میلادی باشد که میتوان اوراگورباچف امریکایی خطاب نمود .
همانگونه که حاکمان اتحاد شوروی با کشانیدن آن کشور به بازار آزاد ( کاپیتالیزم ) که زمینه های آن از قبل آماده گردیده بود وفراهم ساختن احساسات ناسیونالیستی در داخل و اشاعه آن در بیرون ازمرزهای آن اسباب سلسله جنگ های خونین را در اروپای شرقی، بخصوص شبه جزیره بالکان و جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی بعد از پایان دوران جنگ سرد فراهم نمود وزمینه های فروپاشی امپراتوری شوروی را سبب گردید، علایم و قرائن موجوددر آمریکا گواهی ازآن میدهدکه شاید دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا نیز مانند گورباچف زمینه های افول و سقوط فاز نهایی امپراتوری ایالات متحده آمریکا را که دوره های سیاه و تاریک آن از قبل آغاز گردیده است با دامن زدن به سیاست های ناسیونالیستی پروتکشنیستی که تقریبا دوسده قبل ساختار های سرمایه داری با آن وداع نموده اند ، فراهم نماید. دیپلوماسی متعجب ، دو پهلو و متردّداداره ترامپ مبنی برعدم اتخاذ تصامیم قاطع در بحرانهای تشنج افزای شرق میانه وخلیج فارس و به همین گونه در سطح جهانی ، احساسات ملی گرایی را در داخل امریکا دامن زده است که بطور مثال میتوان از کمپاین نظر خواهی همگانی اخیردر کالیفرنیا در میان مردم وانتشار آن درسایر ایالات این سرزمین برای جدایی از پیکر ایالات متحده امریکا نام برد ؛ یک علامت دیگر این زوال عبارت است از کاهش قریب به 50 درصدی نقش امریکا در اقتصاد جهانی میباشد .
آنچه را که میتوان درین جستار کوتاه یادآوری نموداین است که فروپاشی اتحاد شوروی به معنی ناکامی و شکست اندیشه های عدالت اجتماعی وفلسفه جامعه گرایی (سوسیالیسمِ) نی ، بلکه در واقعیت امر علت آن را در ظهور و پیدایش گرایش های منحط و گمراه کننده استالینیستی در وجود بوروکرات های امتیاز طلب طفیلی قدرت که خودرا بربالای جامعه قرار داده و دست آورد های انقلاب 1917 را به یغما بردند، جستجو نمود. منابع تاریخی برای اثبات این ادعا فراوان اند که تذکار مأخذ های اکادمیک آن در چنین یک اختصاری نمی گنجد .
عوامل عمده ظهور گرایشی را که به آن اشاره شد بطور فشرده یاد آوری می نمایم :
*عدم شیوع شعله های انقلاب به سایر کشور ها ، از آن جمله فنلاند ، مجارستان و آلمان که انتظار میرفت همزمان با انقلاب اکتوبر و ختم جنگ جهانی اول درین کشور هاانقلابات اجتماعی به وقوع بپیوندندکه بنابر اشتباهات نیرو هاوجنبش های انقلابی این کشور ها و مساعد نبودن زمینه های کامل مناسب ذهنی انقلاب علی الرغم مساعد بودن شرایط عینی برای دگرگونی های انقلابی، این نهال آرزو وامیدبه ثمر نرسید ؛
*خستگی و به استهلاک رفتن انرژی انقلابی توده های مردم جمهوریت شوروی در نتیجه جنگهای فرسایشی داخلی طولانی در برابر نیروهای ضد انقلابی در داخل و خارج از اتحاد شوروی در نتیجه مداخلات کشور های امپریالیستی سرمایه داری ؛
*عقب ماندگی جمعیت کارگران و بخصوص دهقانان روسیه شوروی آن زمان ؛
از نوشته ها و یادداشت های مورخین و نظریه پردازان انقلاب 1917 روسیه چنین بر می آید که زمینه های برگشت بسوی کاپیتالزم و انهدام دموکراسی نوبنیاد سوسیالیستی در دهه های 30 و 40 قرن گذشته آغاز گردیده بود و عملا نهاد های سترگ این دموکراسی از قبیل « شورا های کارگران ودهقانان » با امحاء اپوزسیون چپ انقلابی ، وجود عینی واقعی خود را از دست داده بودند.
با قبضه قدرت استالین در اتحاد شوروی در واقعیت « تمامی مدافعان و سنگر داران قدیم بلشویزم ، کلیه همکاران و همدستان لنین ، تمامی رزمنده گان انقلاب اکتوبر، تمامی قهرمانان جنگ داخلی توسط استالین به قتل رسیدند.»(۱)
پایان
1- نامه لئون تروتسکی به کارگران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که در ماه می 1940 نوشته شده و برای اولین بار در جلد اول ، شماره 5 ، صفحات 140 -141 نشرات انترناسیونال چهارم منتشر گردید ، آرشیف اینترنتی لئون تروتسکی