محترم نعیم سلیمی

یک اجمال کلی به کتاب وکتاب خوانی درافغانستان

۴   ثور ۱۴۰۴

ازسال ۱۹۹۵به این سوهر سال از روز ۲۳ اپریل برابر با پنجم ماه ثوربه عنوان روز جهانی کتاب وحق مولف که از جانب یونسکو شناخته شده و تجلیل بعمل می آید و درافغانستان علی الرغم استقرار سلطه حاکمیت پو شالی طی دو دهه اخیر با وصف عدم علاقمندی جوانان ما به کتاب و کمرنگ بودن فرهنگ کتاب خوانی هفته اخیر ماه ثور ( ۲۴–۳۰ ) تحت عنوان هفته کتاب مسمی گردیده است . ظاهرا چنین وانمود می گردد که فرهنگ مذکور درزمان کنونی از جایگاه خاصی نسبت به گذشته ها درتاریخ کشور ما برخوردار گردیده باشد که چنین نیست.

برای روشن شدن حالت کنونی فقدان علاقمندی به کتاب و کتاب خوانی در افغانستان که در عین زمان در واقعیت بیانگر سیر پریشان و آشفته حرکت روشنفکری درافغانستان میباشد بهتر است تا روایت چون و چرای این ماجرا را اززبان مجریان و گردانندگان کتاب درافغانستان به خوانش بگیریم :

" مرکز مطالعات استراتژیک و منطقوی " بتاریخ ۱۸می ۲۰۱۹ خود مطلبی را درینمورد منتشر نموده است که در قسمتی از آن چنین می خوانیم :

« باوصف بی علاه قگی افغان ها به کتاب وکمرنگ بودن فرهنگ کتابخوانی درکشور هفته اخیر ماه ثور تحت عنوان هفته کتاب مسمی گردیده است ... ، یک هفته درحالی از سوی دولت افغانستان به کتاب اختصاص داده شده است که ریاست بیهقی وزارت اطلاعات و فرهنگ در گزارش سالانه اش در سال ۱۳۹۷ از چاپ ۲۰ جلد کتاب که درین میان یک جلد آن سالنامه دولتی ، سه جلد آن تفسیر شریف و دو جلد آن ترجمه می باشد خبر داده است. از سوی دیگر حمید الله شهر انی رئیس کتابخانه های عامه افغانستان ، در یک نشست فرهنگی گفته است که دارای ۹۶ باب کتابخانه با ۸۰۰هزار جلد کتاب می باشد ، اما با تاسف تمام مراجعه کنندگان جریان یک سال در ۱۲ مرکز شهر شش میلیونی کابل ، به ده هزار تن نمی رسد. ... ؛ زبیر سروری معاون اداری تالار عمومی کتابخانه عامه ، می گوید : بعضی محصلین به کتابخانه می آیند و عوض نام و عنوان کتاب از کسانی می پرسند که در مقابل اجوره ، پایان نامه ( مونوگراف ) می نویسند « وی می افزاید : " در تالار عمومی مطالعه در کتابخانه عامه کابل در حدود ۳۱ هزار جلد کتاب موجود است اما در طول سال ۱۳۹۷ خورشیدی فقط ۱۸۰۰ تن که اکثریت ایشان محصلین سال چهارم پوهنتون ها بودند ، ازین تالار دیدن کرده‌ اند و بعضی بااخذ چند قطعه عکس ازصفحات محدود اکتفا کردند...»

دربالا از سیر پریشان وآشفته روشنفکری دررابطه با کتابخوانی ياد آور شدم. هر چند مقالات و جستار های زیادی در این زمینه از جانب پیشروان روشنفکری در افغانستان منتشر شده اند . ولی یک از مقالات که طرف توجه این قلم قرار گرفت عبارت بود از مضمون جناب محمد رضا صفوی زیر عنوان " بررسی سیر روشنفکری درافغانستان " که در سال پار درروزنامه « ماندگار » مرور نمودم ؛ نامبرده درین مقاله به محتوا و مضمون روشنفکری ، تعریف روشنفکری و تاریخچه آن که در یک هاله یی از ابهام قرار دارد مکث نموده و در مقدمه آن که می تواند نتیجه گیری اجمالی خوبی از وضعیت روشنفکری و کتابخوانی در افغانستان نیز باشد چنین می نویسد :

«سیر روشنفکری درافغانستان از آغاز کارتاکنون پریشان حال بوده و حتی نمیتوان به عنوان یک جریان ثابت شناخت. قشر روشنفکری در افغانستان به عنوان یک سلسله ی دوام دار نبوده و با حرکت مقطعی و گاه احساساتی شناخته می شود . این جریان از ارتباط با ریشه های اجتماعی توده ها محروم بوده و در طول صد سال گذشته روشنفکران و تحصیل کرد گان افغانستانی بیشتر سیاست ورزان حرفه ای بوده اند که گاهی جهت امرار معاش مشروطه خواهان بوده اند و گاهی به اقتضای زمانه مردم سالار و یا عدالت خواه.اکثر روشنفکران همیشه دردرون خود نوعی منش مرد سالار و قبیله گرا داشته اند ووجه مشترک اکثر روشنفکران افغانستان را در قرن بیستم می توان برتری علائق خونی و قبیله ای بر مشترکات زبانی و مذهبی دانست.امروزه با تشکیل حکومت پسا طالبانی و استقرار حکومت شبه دموکراتیک زمینه های رشد روشنفکران جوان فراهم گشته است اما اینکه در چارچوب یک ملت واحد وبا تاکید برمؤلفه های مشترک اجتماعی باشد ، در هاله ای از ابهام قرار دارد.»

من می توانم لا اقل با یک قسمت از اظهارات جناب صفوی مبنی بر نبود یک جریان ثابت و شناخته شده روشنفکری با حرکت های مقطعی و گاه احساساتی در جریان نهضت روشنفکری افغانستان موافقت نمایم . ولی بحث ایشان پیرامون امیدوار ساختن مردم ما به حکومت شبه دموکراتیک که در واقعیت یک کاریکاتور پو شالی دموکراسی بورژوازی را در افغانستان افاده می دهد ، کاملا بیجا و بیمورد پنداشته میشود.زیرا در اصول نقد مبنی بر جدا ساختن سره ازناسره و یااصل ازفرع جناب صفوی هنوز شاید به این باور باشند که نظام سرمایه داری در مراحل اولیه انباشت سرمایه در جهان با وجود اینکه از خون و عرق فقرا و توده های میلیونی انسان های تهیدست تغذیه مینمود ودر قرون گذشته صحنه زندگی را برای انکشاف تمدن انسانی رهگشا شد و نقش بزرگی را در قیافه ایدئولوژی بورژوا دموکراتیک (جمهوریت دموکراتیک ) ضد استبدادی و اشرافیت ایفا نمود،گویابازهم بتواند باردیگراین نقش رادر شرایط فعلی افغانستان به منصه ی اجرا درآورد .تحقق چنین رویا در دوران امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله رشد سرمایه داری وآنهم درشرایطی که دیگر تمامی ظرفیت های دموکراتيک گذشته آن به پایان رسیده ممکن نیست.زیراکه درس های تاریخی این ادعا را عملا در دوران استعمار ی و پسا استعماری به اثبات رسانیده است . شما کشوری را در همسایگی افغانستان و جهان سراغ ندارید که چنین نقش بورژوا دموکراتیک را مانند قرون ۱۷و۱۸اروپا در بستر تاریخی خودآزمایش نموده و به نتایج ثمر بخشی دست یافته باشد و اگر تأکید مادرزمینه بالای نیم قاره هند باشد،ما از همین اکنون شاهد شکل گیری گرایش های فاشیستی قدرت مبتنی برناسیونالیسم هندوئیستی حلقات قدرت متعلق به جنایاتا پارتی در آنجا میباشیم که موجودیت به اصطلاح یکی ازدموکراسی های بزرگ لیبرال را در جهان زیر سوال برده است که عواقب وخیم اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی آن مبنی بر ایجاد اغتشاش ها و حمله بر آزادی های دموکراتیک مردم اظهرمن الشمس است .

نکته دیگر اینکه آقای صفوی از فراهم شدن زمینه ها برای روشنفکران ما در چارچوب مؤلفه یک "ملت واحد"سخن می زند. سوال اساسی این است که آیاما هنوز یک ملت هستیم ؟ ؛ شما خود میدانید ملت و مفکوره " ملت – دولت " ویا دولت ملی طی چندین قرن در اروپاوآنهم بعد از انقلاب فرانسه تحقق یافت .معلوم است که نسخه امیدی را که ایشان و سایرین مانند آنها دیکته می نمایند به مثال فرستادن کسی به پشت نخود سیاه را می ماند که چنین چیزی اصلا میسر وممکن نیست .

نتیجه گیری

علل واسباب آشفتگی فکری در میان پیشروان جنبش رو شنفکری افغانستان و عدم تمایل مردم ما در جامعه را به مطالعه و کتاب می توان بطور فشرده چنین برشمرد :

*نقش بازدارنده ایدئولوژی کهن به ارث رسیده در کشور ما طی قرون متمادی و بخصوص یک قرن اخیرکه برخلاف کشور های اروپایی و برخی ازکشور های دیگرکه درآنجا ساختار های سرمایه داری سبب ایجاد رنسانس فکری درقرون ۱۷و ۱۸ درضدیت با استبداد ، کلیسا و نظام های فئودالی واشرافیت ارستوکراسی گردیده بود.

*حرف آخر اینکه به نظر من یک مساله مهم و مرکزی که در مقالات نویسندگان کشور ما به ندرت به نظر میرسد و مورد نقد قرار نگرفته پخش واشاعه آگاهی های کاذب و فریبنده ایدئولوژیک در وجود بازیگران چپ کج بحث و کج اندیش ، جناح های دست راستی فکری ایدیولوژیک و درین اواخر تکنوکرات های بورژوالیبرال می باشد که با تقدیس و بت سازی اندیشه ها، نقش ویرانگر خود را در عدم شکل گیری رشد بالنده نهضت فکری مردم ما و عدم علاقمندی آنها به کتابخوانی در یک قرن گذشته بجا گذاشته که جنگ ها ، مداخلات و تهاجم خارجی ها درنیمه دوم قرن بیستم وبطور مشخص تهاجم ناتو به افغانستان در سال ۲۰۰۱که آنهم به نوبه خود رابطه مشهود و مستقیم دردامن زدن جنگ های قبلی دارد ، به عطا لت وافول قبل ازطلوع کتابخوانی افزوده است که می تواند زمینه را برای بستر تدقیق وتحقیق پژوهشگران درآینده فراهم سازد .

یادداشت مدیر سایت هوډ:

سایت هوډ از روز اول به راه اندازی اش کتابخانه کوچکی الکترونی تدارک دیده است و کتابهای مورد نیاز را  تا جایی که مقدور بوده در این کتابخانه در خود جا داده است که اینک به اجازه نویسنده ی این نبشتار بالا،  لینک این کتابخانه و کتابها را جهت استفاده خواننده عزیز اینجا  میگذارم.

https://www.howd.org/2014-05-06-22-20-00.html

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد