محترم نعیم سلیمی
معیارسنجش اخلاقی«ارزش» درجهان سرمایه داری
دریکی ازروزهای فصل بهاری که آب وهوای شهرما درایالت نیوجرسی ایالات متحده آمریکا بسیارزیبا وگوارا شده بود وآفتاب بهاری با درخشش گرمی پرحلاوتش انسان را وامی داشت تا برای گرفتن هوای تازه بیرون برود. من هم با دنیائی ازخیالات واندوه وطن که برسرم زده بود وبردلم گرفتگی بی نطیری سنگینی می نمود؛ روانه پارک بزرگ تفریحی زیبائی که درعقب خانه ما موقعیت داشت شده و به گشت و گذار پرداختم. درجریان قدم زدن متوجه شدم که یک آقای آمریکائی سه تا ازسگ هائی را که به گمان اغلب ازخودش نبود و با نگهداشتن قلاده هایی بر گردن سگ ها؛ آن ها را با خود به گشت زنی بیرون نموده و این طرف و آن طرف می کشاند، برایش سلام داده و درب گفت و شنود را بازنمودم ؛ از میان این سگ ها که بینهایت ازریخت وقالب زیبائی برخوردار بودند؛ یکی هم شباهت بسیارزیاد به سگ های شکاری تازی مانند آنچه که ما در افغانستان داریم ،داشت. درباره نسل و نسب آنها کنجکاو شدم؛ این آقا برایم گفت که این سگ ها را از مصر آورده اند و به گفته خودش آنها را[نجات دادند]؛یعنی اینکه سرو کله ی آنها از مصر به اینجا رسیده است. با شنیدن این داستان بسیار خرسند شدم و گفتم که چه اقدام نیکی که انسان دریک جامعه مدنی پیشرفته حیوانات را از تلف شدن نجات می دهدو برای آن ارزش بزرگی را به لحاظ عاطفی و اخلاقی قایل می شود. ازمعلومات این
شخص وفرصتی را که برایم تخصیص داده بود تا با وی اندکی صحبت کنم ابراز امتنان نمودم وبه گشت خود ادامه دادم. وقتیکه گام برمیداشتم؛ تاهنوزخیالات اذیت کننده حادثه انتحاری در مهتاب قلعه ی دشت برچی درغرب کابل درجریان ثبت و راجستر انتخابات لعنتی ریاست جمهوری نامنهاد که جان ده ها تن از هموطنان ما را به قربانی گرفت از ذهنم پاک نشده بود؛ ناگهان به یاد گذشته های تاریکی از صفحات جنگ و تجاوز آمپریالیسم آمریکا دردهه 90 فرورفتم که درماه می سال 1996 برنامه «60دقیقه»یکی از شبکه های تلویزیونی آمریکا دردهه ی 90؛ به گمان اغلب برنامه شبکه ی «سی بی اس»؛ مصاحبه ای را با خانم مادلین آلبرایت انجام داد که درآن زمان سفیرونماینده فوق العاده رئیس جمهورکلنتن درملل متحد بود که بعداً به سمت وزیرخارجه ارتقا یافت. درین مصاحبه خبرنگاری بنام "لاسلی ستال" ازالبرایت چنین پرسید:«ماشنیده ایم که نیم ملیون اطفال به هلاکت رسیدند.منظورم این است که این رقم بیشترازتعداد اطفالی می باشد که در هیروشیما (جاپان)هلاک شدند. وشما راجع به آن آگاهی دارید. آیا بهای ارزش این کاررا داشت.»؛ درجواب البرایت گفت که«من فکر می کنم که چنین کاری ناشی از یک انتخاب دشوار است؛ اما راجع به بهای آن، مافکرمی کنیم ارزش چنین قیمتی را داشت.»
البته اشاره خبرنگار مذکوردررابطه با ارقام فوق شامل اطفال عراقی می گردید که به احتمال اغلب اززمان ختم جنگ خلیج فارس بنابروضع تعزیرات اقتصادی ازجانب شورای امنیت به هلاکت رسیدند که براساس سروی دوتن از ساینتیست های که عراق را از لحاظ سوء تغذی وزراعت از جانب سازمان خوراکه و زراعت جهانی سروی نمودند به نشر رسید که جزئیات آن زیرنام «تعزیرات عراق اطفال را به هلاکت می رساند؛ راپور های ملل متحد» به نشر رسیده است(آرشیف 1995 نیویارک تایمز).
هرچندی که بعداً تحت فشار افکار عامه جهانی وخشم روزافزون مردم، خانم البرایت اظهار چنین نظری را ازجانب خودش«حماقت»خوانده و ندامت خویش را ابراز نمود؛ ولی مهم این است که بیرون شدن چنین کلماتی را اززبان وی که آنهم به صبغه ی جمع «ما» نباید تصادفی و یا یک اشتباه لفظی تلقی نمود. آنانی که با دیدگاه های تبعیضی تفوق طلبانه سفید پوستان درحلقات حاکم سرمایه داری آمریک بلدیت دارند، بخوبی با این مطلب آشنا می باشند. برای این خانم که از نام و آدرس دیگران درقصر سفید سخن می گفت، نجات زندگی یک و یا نیم ملیون طفل و یا بیشتر و کمتر ازآن دربرابر آنچه که آنها آرزو می برند ارزشی نداشت.
بلی!چنین است معیار های سنجش اخلاقی ارزش بهای زندگی انسانی درجهان سرمایه داری و از آن جمله حلقه ی رهبری قصر سفید درایالات متحده آمریکا. اما در جای دیگری می بینیم که زیر تاثیرچنین طرزتفکری در جامعه سرمایه داری آمریکا، سگی را ازمصر«نجات» می دهند وشاید کسی آن را به فرزندی هم بگیرد!!
جان مطلب درینجا نهفته است که چنین شیوه ی اندیشیدن برای تعیین معیار های اخلاقی ارزش طی دودهه تجاوز واشغال در کشوری بنام افغانستان نیز شیوع یافت که مثال زنده آن را می توان درجلسه خبری 18 اپریل 2018 طلوع نیوز وقت که با گردانندگی آقای «سمیع مهدی» ژورنالیست این شبکه خبری و با شرکت دوتن از دلقک های سیاسی هریک «رنگین دادفرسپنتا» وزیر خارجه وقت و مشاور ارشد امنیتی حامد کرزی و زلمی خلیلزاد سفیراسبق آمریکا در افغانستان راه اندازی شده بود،سراغ نمود. درین جلسه خلیلزاد سعی نمود تا با تمام بی آبروئی و بی عزتی که بقول خودش به داشتن دو کلاه(خان دوسره)اعتراف نماید و روی تمامی شکست های سیاست ناکام آمریکا در افغانستان مبنی بر ادامه خشونت و عدم تأمین صلح، تسلط طالبان بربیشتراز50 درصد اراضی افغانستان در آنزمان ، پیدایش ده ها گروه تروریستی بشمول داعش در افغنستان طی 17 سال گذشته پرده انداخته و تمامی این برنامه های درهم شکسته را اشتباهات آمریکا قلمداد می نمود که گویا آمریکا حاظر است آنها را ترمیم نماید. نامبرده برای شنونده و بیننده این جلسه چنین تصوری را القا می نمود که همه چیزسرجایش قرار دارد و هیچگونه آبی از آبدان نپریده است؛ گویا فرقی نمی کند این که دونیم ملیون افغانستانی (شاید این رقم ازسه ملیون تجاوز نمایدکه هنوز سرشماری دقیق آن دردسترس نیست)به مواد مخدرمبتلا شده و درزندان های سرباز زیر پلهای پایتخت زندگی می کنند و با اینکه تمامی ثروتهای ما به یغمارفتند و همه روزه صد ها تن از هموطنان بیگناه ما در قربانگاه های این آستان تجاوز و اشغال کشته می شوندو ...؛ولی درقسمت اخیر این جلسه که خبرنگاری پرسید که جایگاه افغانستان را در2050 در کجا می بینید؛ خلیلزاد بدون هیچگونه درنگی جواب داد که «دموکراسی»وعلاوه نمود که «آیا بیست سال پیش می توانستیم چنین نشستی را داشته باشیم.»
معنی حرف خلیل زاد این بود که حالا ما از برکت ارزش جهاد آمریکا در افغانستان صاحب یک دموکراسی قلابی تاجدار هستیم که آزادی مطبوعات مدعی آن است و زینت این تاج گوشت و خونپاره های انتحاری می باشند و این بهائی بود که افغانستانی ها باید برای ارزش دموکراسی سرمایه داری آمریکا می پرداختند.
البته لازم به یاد آوری ست که این دردنامه اساساً دراوایل جنوری 2019 ؛ دوران جمهوریت در پورتال افغانستان آزاد منتشر گردید. اما در زمان نشر مجدد این مقال در ماه اگست 2025؛ برخلاف ادعای خلیلزاد؛ هنوزدهه 2050 ترسایی نارسیده؛ کاریکاتور دموکراسی بورژوائی جایش را برای استبداد تئوکراسی(دین سالاری ) تخلیه نموده ، فرار را بر قرار ترجیح داد.
پایان