محترم محمد ولی
جوانان بدانند ؛
مسعود نه قهرمان بود و نه آدم ملی !
اعضای خانواده یا گروهی از علاقمندان یک شخص در ستایش او و کارنامه هایش تحت تاثیر مناسبات خانوادگی یا علاقمندی های شخصی تاوم با حرمت گذاری غلو میکنند، اما این مردم است که در بیان نیکی ها و بدی ها دور از علایق شخصی و گروهی و جدا از تعصبات قضاوت مینماید.
در مورد مرحوم احمد شاه مسعود و ستایش کارنامه هایش،از غلو هم میگذرند، از او یک چهره روحانی ، قهرمان جنگ ، مجاهد بی بدیل ، صاحب دانش ، سیاستمدار مدار وغیره میسازند. اما او :
۱-- او یک اخوانی بود که با حکمتیار و برهان الدین ربانی به لانه اخونی های منطقه ( پاکستان ) پس از تحول شاهی به جمهوری رفت ، تعلیمات نظامی دید. مسلح گردید و به جنگ تخریبی علیه افغانستان فرستاده شد . به گفته حفیظ منصور یکی از همراهانش ، او در پنجشیر از جانب مردم رانده شد و دوبار به پاکستان گریخت .
۲-- جوان نزده ساله ایکه هنوز زمان خامی شکل گیری تفکر اخوانی گری اش بود بدست دستگاه پر قدرت ای. اس. ای. افتید که یکجا با تعلیمات نظامی اخوانیت را در ذهنش نهادینه ساختند . قاضی حسین احمد رهبر اخوانی های منطقه پیوسته با او میبود ودر افغانستان نیز اورا همراهی میکرد تصاویر زیادی از آنها به نشر رسیده است .
۳-- در سلول های مغز و رگه های وجود آن جوان نزده ساله یک چیز زرق شده بود ( بکش و ویران کن ) ، ازین جهت تا دممرگ میکشت و ویران میکرد.
۴-- اوکه در خامی سن در راس چند جوان دیگر قرار داده شد چنان خود خواه گردید که در منطقه خودش ( پنجشیر ) کسی را نگذاشت برابر یا برتر از او سربالا کند . ا ز قوم و منطقه خود چهره های متهور جنگی و تحصیل کرده هارا زیاد کشت و ترور نمود تا خودش یکه تاز میدان اخوانیت و ویرانگری باشد .
۵-- او با ذهنیت برتری طلبی قومی که با تفکر اخوانی گری آمیخته شدا بود تنها جهاد با کفر را نه بلکه جهاد برای برتری قومی را ادامه میداد. در به اصطلاح لکچر هاو صحبت ها با اطرافیانش لبه برتری جویی قومی برتر از جهاد فی سبیل الله
بود .
۶-- با تغییر سیاست شوروی نسبت به افغانستان و دعوت ربانی به ماسکو غرض به تفاهم رسیدن برای همکاری در سپردن کابل به جمعیت اسلامی و شورای نظار، شوروی در درون حاکمیت ( حزب وطن ) ریزرف های معتقد بخود شانرا درین مسیر فعال ساختند و چنین هم شد که حاکمیت در کابل بدست همین گروه افتید . اما مسعود بنابر همانخصایل شخصی خود پرستانه اش با این متحدینشت تا آخر نرفت ، با دوستم جنگید ، چهره های همکار سیاسی حاکمیت کابل را با کلمات سبک و شیوه بیان اهانت آمیز از خود دور کرد و به یکه تازی ا امه داد .
۷-- او عروس هزار داماد بود که با مراجع استخباراتی پاکستان ، ایران ، هند ، اتحاد شوروی ، فرانسه و آمریکا تبانی داشت ، هدایت میگرفت و پول بدست می آورد. گیری شروع آمر سی. ای. ای. برای جهاد افغانستان در کتاب جنگ اشباح از روابط مسعود با سی. آی . ای . پرده بر میدارد و مینویسد تنها برای مسدود ساختن شاهراه سالنگماهانه سه لک دالر به مسعود میپرداخت.
۸-- رفته رفته قاچاق سنگهای قیمتی بخصوص زمرد جزء جهاد این به اصطلاح قهرمان شد .
۹-- پنج سال حاکمیت یگانه جمعیت اسلامی و شورای نظار بر کابل زمان مستی مسعود بود تا استعدادش را در قتل و ویرانگری به نمایش بگذارد و بزعم خودش امر صاحب جنگ باشد .
کسیکه اغاز کارش برهنمایی ای.اس.ای. ، جریان کارش مبتلا شدن به قاچاق سنگهای قیمتی و نهایت کارش کشتار هفتاد هزار کابلی و ویرانی کابل در جنگ قدرت با دیگر تنظیمها باشد هر قدر استخبارات خارج و هوادارانش وی را ستایش کنند برای مردمپسندیده نبوده جایی را نمیگیرد.
شخصیت سازی مسعود از لحاظ تبلیغاتی به غرب و از لحاظ جنگی به ای.اس. ای . تعلق میگیرد.
آنچه از او بجا ماند یک مشت دزدان چپاولگر ، ویرانگر ، بی بند وبار ، قاچاقبر ، وابسته به دستگاههای استخباراتی خارج ، جاه طلب و فاقد حس ملی و وطنی و غیر پابند به موازین اخلاقی و دینی .
چنین است باز مانده های کسیکه در زمان اشغال آمریکا لقب قهرمان ملی بوی داده شد
او قهرمان نبود زیرا پیش کرده استخبارات منطقه بود . ملی نبود زیرا بوحدت ملی باور نداشت صرف محدود قوم و محل خودش بود .