کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی

نگاهی بر سیاست عمق استراتیژیک پاکستان

اشغال افغانستان توسط شوروی سابق در دسمبر۱۹۷۹در واقع پاکستان را در خط اول جبهۀ متحد ایالات متحده آمریکا ‏قرارداد.رژیم نظامی پاکستان برای شکل گیری مقاومت افغانستان از میان اردوگاه های پناهندگان افغان در اطراف خط ‏دیورند دست باز پیدا کرد. پاکستان‎ ‎‏ که‌ نمیخواست جهادبر ضد اتحاد شوروی توسط ناسیونالیست های تحصیل یافتۀ افغانستان مقیم ‏ آنکشور رهبری شود ‏بررهبران بنیادگرای اسلامی که در دهه هفتاد قرن بیستم برضد رژیم جمهوری داودخان دست به تخریبات زده بودندحساب ‏بازکرد. ازاینرو کمک های مالی امریکا، عربستان سعودی ، اروپای غربی، چین و همچنان سرمایه دارهای سخاوتمند ‏عربی درکشور های خلیج برای رهبران تنظمهای جهادی راجستر شده در سازمان اطلاعات نظامی آنکشورسرا زیر گردید.‏

جنرال ضیاءالحق جهاد برضد شورویها را در افغانستان بمثابۀ بخشی از اولویت برای رژیمش انکشاف داد. وی همچنان ‏باتشویق و ترویج افراط گرائی مذهبی میخواست به رژیمش مشروعیت ببخشد. در نتیجه این روند مناطق مرزی خط دیورند ‏را به مراکز پرورش افراطیون اسلامی مبدل نمود که امروز درد سر بزرگ برای خود پاکستان و افغانستان وهندوستان ‏شمرده میشوند.‏

از زمان ایجاد مدارس دینی تا مسلح ساختن اسلام گرایان داخلی، پاکستان دگرگونی خیلی بزرگ را در حیات ‏کشورش تجربه کرد. پاکستان در اوج جنگ سرد، جنگ های موفقانه را در داخل و خارج افغانستان به راه انداخت. همچنان ‏بعد از ختم جنگ سرد، جنگ های داخلی در افغانستان و جنگ علیه تروریسم را بحیث ابزاری در خدمت منافع امنیت ملی ‏خود بکار گرفت.

اسلام آباد، هندوستان را که هشت برابر پاکستان نفوس و منابع اقتصادی دارد، برای منافع ملی اش تهدیدی ‏برای خود می شمارد. از نگاه پاکستان نخبگان سیاسی هندوستان مشروعیت پاکستان را بحیث یک کشور مستقل تا هنوز ‏بطور کامل به رسمیت نه شناخته اند.‏

پاکستان در راستای نیل به "عمق استرتیژیک" خویش زمانی مجاهدین افغان را در مقابله با شوروی و بعداً طالبان را در ‏مقابل مجاهدین حمایت کرد تا مطمئن شود که در صورت جنگ با هندوستان، افغانستان در حمایت از پاکستان خاک و ‏فضای هوایی خود را در اختیار این کشور قرار خواهد داد. ‏

طراحان نظامی پاکستان این ایده را در واقع تلاش در راستای « عمق استرا تیژیک» می شمارند. مشابهت ها میان سرحدات ‏سه طبقه یی با تلاش ها در راستای تبدیل افغانستان به عمق استراتیژیک در واقع بیانگر تداوم سیاست استراتیژیک برتانیه ‏درین منطقه است. ‏

تلاش های پاکستان در افغانستان و تبدیل این کشور بحیث عمق استراتیژیک از طریق ایجاد حکومت طالبی بیشتر کاپی ‏سیاست« فارورد پالیسی» برتانیه در سدۀ نزدهم است. سیاست برتانیه، بر این بنیاد استوار بود که در افغانستان یک رژیم ‏دوست بر سر قدرت آید که قادر باشد مخالفین را در تحت کنترول خود داشته باشد. افزون بر آن این رژیم تضمین کند که ‏نیرو های دشمن عمدتا روسیه و نیز ایران نتوانند در آن جای پای داشته باشند. پاکستان نیز از رویکرد های سابق انگلیسها ‏استفاده کرد، چنانکه در هنگام ایجاد پاکستان به عنوان دولت مستقل در شبه قاره هند از روحانیون پشتون بر اصل اتحاد ‏نظامی و مسجد، استفاده کرد.

استفاده از روحانیون پشتون برای ایجاد دولت پاکستان در سر زمین نیم قاره هند چندین اهداف ‏را در خود داشت: یکی اینکه از معتقدات اسلامی آنها علیه هندوستان سکولار بهره گرفته شود و دوم اینکه ناسیونالیست های ‏پشتون و رهبران قبایل دو طرف خط دیورند را نیز با خود داشته باشند.‏

پاکستان گروه های اسلامی تندرو افغانی بخصوص حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و بعد ها طالبان را بخاطری حمایت کرد ‏که می خواست حکومت خود را بر کابل تحمیل کند و ازین کشور بحیث عمق استراتیژیک و ثبات در مناطق مرزی اش ‏استفاده نموده و هرگز جای برای حضور هندوستان در افغانستان باقی نگذارد.‏

مرز های طولانی و غیر قابل کنترول و مناطق قبایل سرحدی خود مختار در میان دو کشور افغانستان و پاکستان بستر خیلی ‏مساعد را برای ایجاد شبکه جنگ افروزی بدست پاکستان به مقصد دست یابی به اهداف استراتیژیک در دو جبهه: یکی در ‏کشمیر علیه هندوستان و دیگری علیه افغانستان فراهم ساخته است. این در حالی است که پاکستان خود را در زیر چتر ‏اسلحه اتمی محفوظ از تهدید ها قرار داده است. چنانکه این سیاست بی ثبات سازی چهار بار به شدت این دو کشور اتمی را در ‏مقابل هم قرارداد: یکی در سال ۱۹۹۹ در نتیجه مداخلات پاکستانی ها در کارگیل، در مناطق کشمیر تحت تسلط هندوستان و ‏بار دیگر در سال ۲۰۰۲ درحمله به پارلمان هند توسط تروریست های مستقر در خاک پاکستان،‏‎ ‎وبار سوم درنومبر۲۰۰۸ با ‏حملات تندوران اسلامی بربمبئی شهر بیست ملیونی هند که ده ها کشته وصدها زخمی را در مدت سه روز اشغال هوتل تاج ‏محل آن شهر امنیت ملی هند را باخطرجدی مواجه نمود.‏بارچهارم جنگ سه روزه موسوم به سندور که هند بخاطر ترور ۲۶ گردشگرهندی ازطرف افراطیون اسلامی پاکستان درجموی کشمیر در۷ ماه می ۲۰۲۵ آغازشد و این دوقدرت اتمی را به وصع خطرناکی دربرابرهم قرارداد اما خوشبختانه دونالدترامپ رئیس جمهوروساطت نمود وجلوجنگ را گرفت.

موضع گیری پاکستان در جبهه ائتلاف جهانی « جنگ علیه تروریسم» منجر به تنش میان اتحاد اسلامی- نظامی در رابطه با ‏دستگیری رهبران القاعده و حمایت از ایالات متحده علیه طالبان و ملیشه های محلی گردید. این در حالی است که ستیزه جویی ‏اسلامی تا هنوز بحیث سلاح خیلی موفق علیه عظمت منطقوی هندوستان ، بشمول نفوذ در افغانستان بکار گرفته شده ‏است. اما هندوستان با ارائه دو میلیارد دالر کمک در عرصه های اقتصادی و نظامی به حکومت کرزی، موقعیت خود را ‏در افغانستان خوب محکم نمود وتوانست دوقونسل گری خود را در قندهار وجلال اباد در سرحدات پاکستان ایجاد نماید.

پاکستان برای برچیدن این قونسلگریها درعهدحکومت سعی بلیغ نمود‌ولی به برچیدن آن ها دراین دوشهر موفق نګردید. اکنون هم پاکستان ازنزدیکی طالبان با هند بسیارخشم گین است وحملات اخیر آنکشور بر افغانستان اخطاری بود به طالبان تا ازنزدیکی با هندخود داری کنندولی نتیجه برخلاف توقع پاکستان بود ووزیردفاع طالبان دست به عکس العمل انتقام جویانه زد و با تلفات جانی واشغال پوسته های سرحدی پاکستان نشان داد که طالبان مثل تنظیم های جهادی نیستند که هرچه پاکستان بخواهد تالب عملی کند. ایستادگی طالبان دربرابر پاکستان سیلی محکی بر روی آنکشور بود و او را وادار به احترام متقابله با طالبان وامضای توافقنامه با ملایعقوب مجاهد وزیردفاع طالبان نمود.‏

پایان

۲۱ /۱۰ / ۲۰۲۵

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد