
مدیر مسوول سایت «هوډ»
افغانستان، پاکستان و هند:
برگشت تاریخ در جغرافیای پرتنش جنوب آسیا
یاد داشت مدیر مسوول هوډ
در جنوب آسیا، جغرافیا بار دیگر تاریخ را تکرار میکند. روابط پرتنش میان کابل و اسلامآباد و همزمان نزدیکی تدریجی افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان با هند، نشانهای روشن از بازآرایی ژئوپلیتیک در منطقه است. پاکستان که زمانی طالبان را پرورش داد تا عمق استراتژیک خود را تثبیت کند، اکنون در برابر همان نیرو با چالش های جدی مواجه است؛ نیرویی که دیگر حاضر نیست نقش وابسته را بپذیرد و با تأکید بر حاکمیت ملی و استقلال، در پی یافتن موازنهای تازه در سیاست خارجی خود است.
درگیریهای مرزی خونین میان افغانستان و پاکستان در امتداد خط دیورند – خط فرضی که از زمان ترسیم در سال ۱۸۹۳ تا امروز همواره منبع مناقشه بوده – بار دیگر شکاف تاریخی دو کشور را آشکار ساخته است. اسلامآباد طالبان را متهم میکند که پناهگاه امنی برای اعضای تحریک طالبان پاکستان (TTP) فراهم کردهاند، در حالی که کابل این ادعا را رد کرده و حملات هوایی پاکستان به خاک افغانستان را نقض آشکار حاکمیت ملی خود میداند. به دنبال بمبارانهای مرگبار پاکستان در خوست، پکتیکا و ننگرهار در اکتبر ۲۰۲۵، روابط دو کشور به پایینترین سطح از زمان بازگشت دوباره طالبان به قدرت در سال۲۰۲۱ رسیده است.
در همین زمان، تحولی متضاد در شرق در حال شکلگیری است. سفر امیرخان متقی، وزیر خارجهی دولت طالبان، به دهلی نو و دیدار او با اس. جایشانکار، وزیر خارجهی هند، فصل تازهای را در مناسبات کابل و دهلی رقم زد. هند که تا چند سال پیش طالبان را ابزار سیاستهای پاکستان میدانست، اکنون با نگاهی عملگرایانه، راه گفتوگو و همکاری را برگزیده است. ارتقای دفتر فنی هند در کابل به سطح سفارت کامل، نمادی از این چرخش استراتژیک و بازگشت هند به صحنهی افغانستان محسوب میشود.
دهلی نو تلاش دارد تا از طریق پروژههای بشردوستانه، آموزشی و بهداشتی – از جمله ساخت مرکز تروما و انکولوژی در کابل – تاثیر گذاری خود را گسترش دهد، بیآنکه به رسمیت شناختن رسمی رژیم طالبان را اعلام کند. در مقابل، طالبان نیز وعده دادهاند که اجازه نخواهند داد هیچ گروه تروریستی از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر، بهویژه هند، فعالیت کند. این موضعگیری، بهویژه در زمانی که پاکستان متهم به «تروریسم دولتی» در جنوب آسیا است، معنایی سیاسی و نمادین دارد.
از دید ناظران منطقهای، این تحولات یادآور چرخهای تاریخی است که از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷ تا امروز بارها تکرار شده: هر حکومتی در کابل، فارغ از ایدئولوژی یا نظام سیاسیاش، دیر یا زود با اسلامآباد وارد تنش شده و به سوی هند گرایش یافته است. پاکستان از دهههای نخست استقلال خود کوشیده با استفاده از افراطگرایی دینی و نیروهای نیابتی، دولتهای کابل را تابع خود سازد؛ اما همانند استعمارگران پیشین، در مهار روحیه استقلالطلبانهی افغانها ناکام مانده است.
از سوی دیگر، هند با صبر راهبردی و استفاده از قدرت نرم – از کمکهای انساندوستانه تا سرمایهگذاری زیرساختی – جایگاهی باثبات در میان مردم افغانستان یافته است. در سالهای اخیر، طرحهایی چون بندر چابهار و کریدور هوایی هند-افغانستان، مسیرهای تازهای برای ارتباط دو کشور گشودهاند که بدون عبور از خاک پاکستان، تجارت و همکاری اقتصادی را ممکن میسازند.
در سطح ایدئولوژیک نیز، سفر متقی به مدرسهی دارالعلوم دیوبند در هند و دریافت عنوان افتخاری از این مرکز، پیامی نمادین در تأکید بر استقلال مذهبی طالبان از مدارس پاکستانی بود. این رویداد در فضای عمومی جنوب آسیا بازتابی گسترده داشت و به نوعی بازتعریف هویت فکری طالبان در برابر محور پاکستان تعبیر شد.
با این حال، معادلهی جدید هنوز شکننده است. پاکستان همچنان توانایی تخریب در افغانستان را دارد و حملات تحریک طالبان پاکستان در ایالت خیبر پختونخوا توازن امنیتی اسلامآباد را تهدید میکند. طالبان نیز، هرچند به دنبال تنوعبخشی روابط خارجیاند، اما از نظر اقتصادی و دیپلماتیک به شدت وابستهاند و از کمبود منابع برای اجرای طرحهای منطقهای رنج میبرند.
در نهایت، وضعیت کنونی جنوب آسیا یادآور تضاد دیرینهی تاریخ و جغرافیاست. اسلامآباد با از دست دادن نفوذ در کابل، در موقعیتی تدافعی قرار گرفته و در تلاش است تا با توسل به عملیات نظامی و روایتسازی رسانهای، نقش خود را در معادلات منطقهای حفظ کند. در مقابل، طالبان با رویکردی عملگرایانه و واقعبینانه، میکوشند روابط خود را متوازن سازند و از هند بهعنوان وزنهای سیاسی در برابر فشارهای پاکستان استفاده کنند.
به نظر میرسد جغرافیای سخت این منطقه آسیا بار دیگر قواعد بازی را تعیین کرده است: طالبان، زادهی پروژهی ژئوپلیتیکی پاکستان، اکنون در پی رهایی از مدار اسلامآباد اند؛ و هند، که زمانی افغانستان را میدان رقابت نیابتی میدید، امروز در پی آن است تا از راه توسعه، دیپلماسی و نفوذ نرم، ثبات را به این همسایهی دیرینه بازگرداند.
افغانستان، پاکستان و هند: بازگشت تاریخ در جغرافیای پرتنش جنوب آسیا
با اوجگیری تنشهای مرزی میان طالبان افغانستان و پاکستان، و همزمان گسترش روابط دیپلماتیک کابل و دهلینو، صحنهٔ ژئوپلیتیک منطقه بار دیگر در حال بازآرایی است. نیروهایی که روزگاری در مدار اسلامآباد میچرخیدند، اکنون به سوی دهلی گرایش یافتهاند و تاریخ خصومتها و ائتلافهای دیرینه، در قالبی تازه تکرار میشود.
از عمق استراتژیک تا بحران اعتماد
پاکستان که در دهههای گذشته طالبان را به عنوان ابزاری برای دستیابی به «عمق استراتژیک» در غرب پرورش داده بود، اکنون با واقعیتی معکوس روبهرو است. طالبان پس از بازگشت به قدرت در ۲۰۲۱، از پذیرش نقش تابع سر باز زده و بر استقلال و حاکمیت ملی افغانستان تأکید میکنند. در نتیجه، روابط دو کشور به سرعت رو به تیرگی گذاشته است.
حملات هوایی پاکستان به ولایتهای خوست، پکتیکا و ننگرهار در اکتبر ۲۰۲۵ که به بهانهٔ هدف قرار دادن رهبران تحریک طالبان پاکستان (TTP) انجام شد، دهها غیرنظامی را قربانی کرد و خشم کابل را برانگیخت. طالبان اسلامآباد را به «نقض آسمان افغانستان» متهم کردند و درگیریهای مرزی در امتداد خط دیورند بار دیگر شعلهور شد.
خط دیورند؛ خط فرضی که هرگز مرز نشد
از زمان ترسیم خط دیورند در سال ۱۸۹۳، هیچ دولت افغانستان – از سلطنت تا جمهوری و امارت – آن را به رسمیت نشناخته است. پاکستان اما بر رسمی بودن این مرز اصرار دارد و ساخت حصار امنیتی در امتداد آن را ادامه داده است. در سوی مقابل، طالبان همانند دولتهای پیشین کابل، این مرز استعماری را مردود میدانند و آن را نماد تجزیهٔ سرزمین افغانها تلقی میکنند.
افزایش حملات تحریک طالبان پاکستان در مناطق مرزی، بر شدت تنش افزوده است. این گروه تنها در چهار سال گذشته بیش از ششصد حمله در خاک پاکستان انجام داده است. اسلامآباد کابل را به پناه دادن به این گروه متهم میکند، اما طالبان میگویند بحران TTP مسئلهای داخلی پاکستان است که باید در مرزهای خود آن کشور حل شود.
سفر متقی به هند؛ آغاز فصل تازه در روابط کابل و دهلینو
در میان این تنشها، سفر یکهفتهای امیرخان متقی، وزیر خارجهٔ دولت طالبان، به هند نقطهٔ عطفی در سیاست خارجی افغانستان بود. دیدار او با اس. جایشانکار، وزیر خارجهٔ هند، و اعلام ارتقای دفتر فنی دهلینو در کابل به سطح سفارت، روابط دو کشور را وارد مرحلهای تازه کرد. هند که پیشتر طالبان را ابزار سیاستهای پاکستان میدانست، اکنون با رویکردی عملگرایانه و واقعگرایانه، بر تعامل تأکید دارد.
هند با تکیه بر دیپلماسی قدرت نرم، از پروژههای بشردوستانه و صحی مانند ساخت مرکز تروما و انکولوژی در کابل و ایجاد کلینیکهای مادر و کودک در خوست و پکتیا حمایت میکند. در مقابل، طالبان نیز وعده دادهاند که خاک افغانستان علیه هیچ کشور ثالث، بهویژه هند، مورد استفاده قرار نگیرد.
از سر گیری وتقویت روابط دیرینه
همسویی تازه میان کابل و دهلی، محصول تلاشهای کوتاهمدت نیست؛ بلکه بازگشت طبیعی به الگویی تاریخی است. از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷، تقریباً هر حکومت افغانستان دیر یا زود با اسلامآباد دچار تنش شده و به سوی هند متمایل گردیده است. طالبان امروز نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
پاکستان طی دههها کوشید با استفاده از گروههای نیابتی و افراطگرایی مذهبی، سیاست داخلی کابل را تحت تأثیر قرار دهد، اما نتیجه، تقویت ملیگرایی افغان و بیاعتمادی عمیقتر به نهادهای پاکستانی بود. در مقابل، هند با رویکردی آرام، کمکهای توسعهای محدود اما مؤثر، و احترام به حاکمیت افغانستان توانست جایگاهی باثبات در میان مردم این کشور بهدست آورد.
استقلال مذهبی و پیام نمادین دیوبند
یکی از نمادینترین لحظات سفر متقی به هند، دیدار او از مدرسهٔ اسلامی دارالعلوم دیوبند و دریافت گواهی افتخاری از این مرکز بود. این اقدام، افزون بر بُعد مذهبی، پیامی روشن به اسلامآباد داشت: طالبان در پی تعریف استقلال فکری و هویتی خود از مدارس پاکستانی هستند. این رویداد، شکاف ایدئولوژیک تازهای میان طالبان افغانستان و همتایان پاکستانیشان رقم زد.
چشمانداز تازه در ژئوپلیتیک جنوب آسیا
به باور ناظران، تیرگی روابط طالبان و پاکستان، انگیزهٔ اصلی نزدیکی کابل به دهلی است. هرچند افغانستان همچنان با محدودیتهای اقتصادی و سیاسی روبهروست، اما تلاش طالبان برای تنوعبخشی به روابط خارجی میتواند ساختار سنتی قدرت در منطقه را دگرگون کند.
در سوی دیگر، پاکستان هنوز توان تخریبی خود را حفظ کرده است و احتمال تلاش این کشور برای ایجاد شکاف در میان جناحهای طالبان یا مهندسی تغییر در کابل بعید نیست. با این حال، به نظر میرسد منطق جغرافیا بر تصمیمات سیاسی غلبه یافته است: طالبان که زادهٔ سیاستهای ژئوپلیتیکی پاکستان انگاشته میشد ند، اکنون در پی رهایی از مدار اسلامآباد اند؛ و هند، با بهرهگیری از دیپلماسی نرم و واقعگرایی استراتژیک، میکوشد جای پایی پایدار در افغانستان بیابد.
نتیجهگیری
در نهایت، افغانستان بار دیگر در نقطهٔ تلاقی رقابتهای تاریخی سه قدرت منطقهای قرار گرفته است. مرزهای استعماری و زخمهای کهنه هنوز التیام نیافتهاند، اما نظم تازهای در حال شکلگیری است؛ نظمی که در آن، کابل تلاش دارد استقلالیت و ارده جمیع افغانها را به نمایش بگذارد وبا کشور های مختلف واز جمله با دهلینو به عنوان شریک برابر، آیندهای متفاوتی را رقم بزند که ارزو دارد.
پاکستان در این چهل سال آنچه خواست و توانست بالای مردم ما آورد، ولی وضعیت کنونی بیانگر آن است که پاکستان دیگر شانس ندارد و این افغان ها اند که این بار آنچه اراده کنند ، میتوانند بدست ارند.









