محترم حریف معروف

به یادبود داکتر نجیبالله

و قصهای از سیاست منطقه

داکتر نجیب‌الله یکی از برجسته‌ترین و در عین حال بحث‌برانگیزترین رهبران تاریخ معاصر افغانستان است. عده‌ای او را وطن‌دوست و مدیر توانمند می‌دانند و گروهی دیگر به دید انتقادی به او می‌نگرند. با این حال، حتی مخالفانش نمی‌توانند انکار کنند که او شناختی عمیق از واقعیت‌های سیاسی افغانستان و منطقه داشت.

نجیب‌الله بارها هشدار داده بود:

«فراموش نکنید، رهبران سیاسی پاکستان به‌مراتب نسبت به ما کارکشته‌تر، باتجربه‌تر و در سطح بین‌المللی بازیگران هوشیارتری هستند. به ظاهر ساده و سنتی‌شان نگاه نکنید:آن‌ها عمل‌گرا هستند و ما امکانات محدودی برای رقابت داریم.

ودر اغاز سال ۱۳۶۵ زمانیکه از ملاقات حضوری با بیګم نسیم ولی وشوهر برگشتیم داکتر نجیب الله برای شخص خودم چنین ګفت:

« باید دقیقأ در نظر داشته باشی که( اینها)بمراتب نسبت بما کارکُشته، با تجربه ودرسطح بین الملل بازیګران هوشیار هستن!

پُشت پیراهن وتنبان، نسوار وبرخورد های سنتی شان نگرد!

ما در برخورد با آنها وبازی های اپراتیفی (فقط) همین امکانات را داریم، یعنی اینکه عرصه وچوکات انتخاب ما محدود است،آنجا کدام حزب کاملأ چوکاتی تیپ اروپایی ویا شوروی مطابق با انظباط ایدیو لوژیک که در تیوری ها آمده وجود ندارد»

اینکه چرا داکتر نجیب الله این مطلب را توضیح میداد، قصه اش خیلی طولانی است وباشد برای آینده.

او در دهه شصت خورشیدی روابط گسترده‌ای با جریان‌های مختلف پاکستان برقرار کرد: از بلوچ‌ها و سندی‌ها گرفته تا عوامی نشنل و حزب مردم. حتی با خانواده بی‌نظیر بوتو روابط داشت. این سیاست نشان می‌داد که نجیب‌الله به منطقه نگاه استراتژیک دارد و می‌خواهد افغانستان را از قید وابستگی یک‌جانبه بیرون بکشد.

اما همین استقلال‌طلبی، خشم مسکو را برانگیخت. رهبران شوروی بیم داشتند که افغانستانِ نجیب‌الله مانند یوگسلاوی یا کوبا به‌سوی ملی‌گرایی مستقل برود. در کنار آن، اختلافات درونی حزب وطن، نقش‌آفرینی جنرالان، تماس‌های پنهانی با مخالفان و فشار مجاهدین همه دست‌به‌دست هم دادند تا موقعیت او تضعیف شود.

پاکستان در همان زمان نشان داد که چگونه با زیرکی سیاسی می‌تواند احزاب خود را زنده نگه دارد: یا در قدرت بودند یا در اپوزیسیون، و تنها معدودی از رهبران‌شان حذف فیزیکی شدند. در حالی‌که احزاب افغانستان، چه چپی و چه راستی، بیشتر درگیر ناپختگی، تنگ‌نظری و بازی‌های خام ایدئولوژیک بودند.

نجیب‌الله قربانی همان واقعیتی شد که خود بارها بیان کرده بود: فشار قدرت‌های خارجی از یک‌سو و ناپختگی سیاسی داخلی از سوی دیگر. مرگ تراژیک او تنها پایان یک فرد نبود؛ بلکه زخم ناسوری است بر وجدان ملی ما و آیینه‌ای از تراژدی تاریخی افغانستان:

کشوری که بارها میان رقابت قدرت‌های بیگانه و تفرقه‌ی داخلی، استقلال و آرامش خود را از دست داده است.

یادش گرامی

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد