دکتور س. ح. روغ

استقلال افغانستان از ۱۹۱۹

بخش سوم

سخن اول

  • مقام تاریخی دورهٔ هوتکی

دورۀ هوتکی را با این مشخصه تعریف می کنیم که با تسخیر «پایتخت» اصفهان به دست افغانان، یک «مرکز ثقل» نو تأسیس شد و اقتدار هوتکی در کرسی و در نقش اقتدار صفوی وارد صحنهٔ بین المللی شد.

اصفهان که مسنَد اقتدار هوتکی قرار گرفت یک مرکز مهم تعاملات در جهان آن زمان بود؛ امپراطوری صفوی که اقتدار محمود هوتکی به جای آن عروج کرد، یکی از سه امپراطوری عظیم آن دوران ( امپراطوری های عثمانی و صفوی و گورگانی) در آسیا بود.

در اروپای آن زمان تقسیمات کشوری پس از امپراطوری مقدس فقط ۵۰ سال قبل انجام شده بود؛ و اقتدار های اروپایی برای غلبه بر مشکلات داخلی، یکی به دنبال دیگری، در راه مستعمره ساختن جهان در مقابل این سه امپراطوری آسیایی قرار گرفتند؛

زایل ساختن این سه امپراطوری آسیایی از دستورالعمل های توسعهٔ استعماری شد

در میان این سه امپراطوری آسیایی هم ، بیش تر، مخاصمت برقرار بود؛ این مخاصمت از جانب امپراطوری عثمانی بر علیه امپراطوری صفوی، علاوه بر سایر عوامل ، دلایل جدی در تعصب مذهبی داشت. اسناد یقینی به دست هستند که استعمار بر این تعصب مذهبی متمرکز شد، و آن را با همه امکانات دامن زد و تشدید کرد.

از جانب دیگر در تمادی بیش تر از یک قرن رقابت خشن در میان صفویان و گورگانیان بر سر کندهار و هرات جریان داشت. بابر زمانی در کندهار کرسی داشت و از کندهار به هند فرود آمد. صفویان در ۱۶۴۸ کندهار را اشغال کردند و برغم مخالفت گورگانیان ، اشغال صفوی برای مدت ۶۰ سال ادامه یافت. روس ها در این دوران با قیام ها در دون و با جنگ در سویدن مصروف بودند و توجه به انکشافات کندهار را به بعد موکول کردند. عثمانیان که دورتر بودند، بیش تر از زمینهٔ مذهبی بر این برخورد ها اثر گذاشتند.

اقتدار میرویس خان هوتک در کندهار، که پسان تر بخش هایی از هرات را هم ضمیمه کرد، از مصب همین رقابت ها برخاست. ضعف های هر سه امپراطوری، مجال برای ظهور اقتدار هوتکی را گشود.

کشمکش در میان سه امپراطوری چارچوب تأریخی قیام میرویس خان را فراهم ساخت، و نارضایتی شدید مردم کندهار از مظالم گماشتهٔ صفوی مبنای داخلی قیام میرویس شد

برآمد ز هرسو ز افغان فغان

ز جور قزلباش، خواهانِ امان

بدرید گرگین چو گرگ یله

همه اهل آن مرز را چون گله

(محمد هاشم آصف؛ ۱۳۵۷؛ ص۱۱۶)

میرویس خان هوتک در ۱۷۰۹ م. اقتدار غیر وابستهٔ هوتکی در کندهار را بنیاد گذاشت و برای ۷ سال حکومت کرد. میرویس خان هوتک هجوم های صفویان را دفع کرد . پیروزی میرویس حاصل حمایت گورگانی نه بود، اما وی تفاهم حساب شدهٔ گورگانیان هند را داشت؛ هدف میرویس خان سقط اشغال صفوی بر کندهار بود و در این حرکت برحمایت فعال و مستقیم روحانیون و مردم متکی بود.

تا این زمان حکومت کندهار یک حکومت خود مختار، اما کاملاً محلی بود

پس از مرگ میرویس خان برادر وی عبدالعزیز خان حاکم کندهار شد. محمود هوتکی، که پسر میرویس خان بود، کاکای خود عبدالعزیز خان را عزل کرد و حاکم کندهار شد؛ محمود بر اصفهان هجوم برد و شاه حسین صفوی در۱۷۲۲م. به اختیار خود جیغهٔ شاهنشاهی صفوی را بر سر محمود هوتکی گذاشت.

پیروزی محمود هوتکی بالای اقتدار صفوی، علاوه از رشادت جنگی افغانان، و علاوه از اثر تشجیعی فتوای مذهبی، خاصتاً از مدرک فرسوده گی و فروپاشیده گی بیش از حدّ دستگاه شاه حسین صفوی واقع شد:

«در دستگاه، از بی تمیزی و عدم حساب و احتساب، چنان افراط و تفریطی در امور لشکرآرایی و رعیت پروری روی داد که از تهی دستی، غلامان خاصهٔ سرکارِ فیض آثار، و عمله جات دیوان عظمت مدار پادشاهی، همه کفش ساغری به پا و بی شلوار و تنبان بوده‌اند و زانو بر بالا نمی‌توانستند نشست که اسافل اعضایشان پیدا می‌شده و اسباب وآلات حربشان اکثراً به رهن و گرو یا شکسته و از کار افتاده بود.

آخرالامر دولتش (منظور شاه سلطان حسین است) چنان به مغلوبیت و مقهوریت و مخذولیت و منکوبیت و ذلت و افتضاح انجامید که ذکر آن‌ها باعث کلال و ملال و غم و هم شنوندگان خواهد شد» (محمد هاشم آصف؛ ۱۳۵۷؛ص۹۹)

لاکهارت در کتاب انقراض سلسلهٔ صفوی به اتکای محققین سرشناس اروپایی می نویسد:

«... علایم و آثار انحطاط ( اقتدار صفوی) به چشم می خورد و مرحلهٔ آخر چنان به سرعت نزدیک می شد که فاتحی که لیاقت و کفایت اسکندر کبیر را نداشت، می توانست ضربهٔ نهایی را فرود آرد» ( لاکهارت؛۱۳۹۳؛ ص۲۷)

این فاتح ، که لیاقت اسکندر را داشت، محمود هوتکی بود!

آن استثنا که واویلا و تعزیه خوانی ایران کنونی به هجوم هوتکیان به عنوان فتنهٔ «افاغنه»

نسبت می دهد، بیهوده گویی است. هم صفویان، و هم قاجاریان، خود شان قبایل «ایرانی» نه بوده اند، بل قبایل صحراگرد تورک بوده اند.

از این نظر، هرگاه صرفاً یک حقیقت را بر جسته کرده باشیم، آن حقیقت این است که رجز خوانی قومی و کنیتی در مورد جریان تأسیس اقتدارها در حوزهٔ ما، نشانۀ بی اطلاعی محض، و نشانهٔ بلاهت سیاسی، است.

پس آن چه اقتدار هوتکی را به یک استثنای تأریخ مبدل ساخت، در جای دیگری نهفته بوده است. آن استثنا این بود که افغانان، پس از اشغال اصفهان، در کرسی و در نقش امپراطوری صفوی ظاهر شدند. این حقیقت در نامهٔ اشرف افغان به پاشای عثمانی وضاحت دارد.

افغانان از حدود امپراطوری صفوی حراست کردند و در تعاملات منطقوی و جهانی چنان

صلاحیتی از خود نشان دادند که تاریخ با حیرت از آن یاد می کند.

افغانان اگر که تجربه و تجمل دو قرن امپراطوری صفوی را نه داشتند، با منش امپراطوران ظاهر شدند. اقتدار افغانان به رفع فوری مصایب مردم پرداخت، اذیت و مظالم عاملان اقتدارصفوی بر مردم را متوقف ساخت، به رفاه مردم و بهبود مواصلات و تجارت کوشید؛ این اقدامات باعث رضایت مردم فارس شد.

این جریانات را در نمونهٔ مناسبات هوتکیان با امپراطوری عثمانی به وضوح می بینیم.

این که دورهٔ هوتکی، حقیقتاً دوره ای بودکه یک«مرکزثقل»نو درمناسبات میان امپراطوری های آسیایی ظهور کرد، بیش از همه در باز شدن میدان برای مقابل شدن هوتکیان با ترکان عثمانی تأیید می شود.

سلطان عثمانی در برابر اشرف هوتکی آشکارا به نمایش قدرت می پردازد، اما همزمان از موضع این تفاهم سخن می گوید که غلبهٔ هوتکیان باعث شد مقابلهٔ صفوی – عثمانی، پایان بیابد که در مقابلهٔ شیعه- سنی پیاده شده بود؛ سلطان عثمانی که ظهور هوتکیان را تحت نام یکدست شدن «جهان اسلام» تجلیل می کند، در اصل در نظر دارد که بی رقیب شدن امپراطوری عثمانی در قلمرو اسلامی را جشن بگیرد، چون هنوز نشانه ها انحطاط امپراطوری عثمانی ظاهر نه شده است؛ و استعمار بسیار به آهستگی در عقب امپراطوری عثمانی جای محکم می کند؛ اما اشرف افغان سلطان عثمانی را از خواب و خیال می پراند، و در دفاع از مصلحت های امپراطوری هوتکی باکی از مقابل شدن با یک اقتدار «سنی» نه دارد.

عثمانیان، و اروپاییان، از صراحت و از شهامت هوتکیان حیرت زده می شوند.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد