محترم حریف معروف

افشأی راز سوم!

داکتر نجیب الله را طالبان نکُشت!

توخی وجسفر را عمدأ گذاشتند که زنده باشند!

صبر کنید! حوصله داشته باشید! تاپه‌ها ومُهرهای (لابیگر، کارملی، نجیبی، کمونیست! زبان، قوم...) را در پوش بگذارید! علاقمندی های عاطفی، اسطوره سازی حافظه جمعی خودی و ترس از تکفیر شدن ها را کنار بگذارید.بالاکشیدن و کوچک ساختن اسم هر آدم رابدلیل نمایش مخالفت با طالبان و مخالفان شان نباید روی (اصل گپها) ماله کشی شود! لطفأ اول بخوانید وباز امضأ فرمائید ودر اخیر به آدرس من هرنوع کلام زیبا وزشت که دارید، مرحمت بفرمائید!

چرا میگویم "طالبان نجیب الله را نکشت"؟ طالب از ولسوالی بولدک وپنجوایی تا غزنی ومیدانشهر هرکسی که دم تیغ شان می‌آمد میکشتند. از خوانین وقوماندانهای نورزی تا مقُر، زابل وغزنی کسی ویا کسانی که مقابل ماشین جنگی شان قرار میگرفت مباح الدم مینمودند. دشمن بالفعل وبالقوه طالب گروه های جهادی بودند. داکتر نجیب الله بعد از چهارسال فرسوده گی حتی شامل لست (مباح الدم) طالب ها نبود. اما موجودیت زنده داکتر نجیب الله برای کی وکیها وچراخطرآفرین بود؟

شخصیتهای اثرگذار، جنبش ها، احزاب وحتا بسیاری پلانها وموسسات غیر منقول به اساس منافع کلان (سیاست واقتصاد) در سطوح ملی وبین المللی (کُشته) میشوند. در زمان جنگ سرد آدمها بنابر (چپ بودن وراست دویدن وملی اندیشیدن) کُشته میشدند، اما بزرگترین دشمن قدرتهای بزرگ پسا جنگ جهانی دوم (به غلیان آمدن حس ملی گرایی کشور ها ... وشخصیت ها) بود وهست. حتا اگر همباور ایدیولوژیک شان باشیم! (اصطلاحات همبستگی ایدیولوژیک ... قرارداد ستراتیژیک بخصوص با کشورهای دست نگر وفقیر بیشتر یک ترفند وبهانه است تا ستراتیژیک!)

مرور مختصر با چند مثال

۱- وجود قطعه قطعه شده پاتریس لوممبا را به کمک معلومات CIAوعملیات دولت استعماری بلژیک در تیزاب (حل ومل) کردند، وبعد از گذشت۴۱ سال (۲۰۰۲) دولت بلژیک رسمأ معذرت خواهی نمود (قاتلین بلژیکی وامریکایی نبودند). اما هیچ قدرت استعماری منابع لیتیوم، اورانیوم، الماس…. را که چپاول نمودند برنمیگردانند!

۲-چگووارای زنده وزخمی را تیم گری پرادو سالمن دربولیوی دستگیر، پیام (چگووارا نباید زنده بماند) را کارمند CIA به نام فلیکس رودریگز میرساند، وبا فیر تفنگ ماشیندار ماریو تران بولیوایی کُشته میشود.

۲- عبدالرحمن عارف، عبدالکریم قاسم در اعراق باپلانهای Mi6+CIA رفتند!

۳- سلوادور آلنده را درچیلی بنام پینوچه CIA بمبارد نمودند وکشتند!

حتا شخصیت انسان دوست داکتر ناکومارا نه در پلان کشتن طالب بود ونه عمل ترور اش را بدوش گرفتند و همین قاسم سلیمانی ایرانی نه بدلیل (باورمند به امام زمان بودن) کُشته میشود، بلکه خیلی محکم جلو داعش (امریکایی واسرائیلی) را گرفته بود، در روز روشن کُشتند.

از پلان مشترک رفقای! ناتو برای کشتن وغارت لبییا، اعراق، سوریه ...میگذریم، چون شما خود شاهد بودید که آدمها ویا گروهها نخست توسط (مهُره های داخلی) واگر نشد مستقیما یا بهمکاری مشترکتCIA، MI6 ، KGB ، ، DGSE، ISI، و ... ناتو (تارگیت) میشوند.

دور نمیرویم، در وطن خود ما همان احمدشاه مسعود، داکتر عبدالرحمن، حاجی قدیر وده ها تن دیگر با پلان از قبل تهیه شده (آنها) ترور میشوند. نواب نوروز خان ۱۹۶۴، خان عبدالصمد خان۱۹۷۳، نواب اکبر خان بوگتی ۲۰۰۶، بالاچ مری ۲۰۰۷، غوث‌بخش بزنجو ۱۹۸۹ – مرگ مشکوک بوتو، سردار داود، وبلاخره خودشخص قاتل بنام ضیأ الحق راالبته بعد از ختم وظایف ناشریف اش کُشتند!

منظور اینکه دوستانی که نفت، معادن مواد مهم وستراتیژیک، منابع آبی ونفوذ برمناطق حیاتی! را خیلی دوست دارند، زمانی که منافع بالا در خط افتد، بنام دموکراسی! باد وبخار حقوق بشر! آزادی! حقوق بین الملل! حقوق مدنی شان فوران میکنند و میُکشند!نابود میکنند، بمبارد میکنند! بخصوص کشورهای که بیشتر لاف دموکراسی!، آزادی!، حقوق بشر و ... میزنند برای به کرسی نشاندن خواستهای خویش گروه های خاص تربیه شده برای همین اهداف دارند. مثلا کشوری که ۷۰ هزار انسان را در همین دوسال قبل سلاخی نمود، گروپهای ، Sayeret Matkal، Shayete 13، Yaman، Kidon، که همین کیدون اش خیلی گپ ها در توبره خویش دارد.

آن برادر بزرگش گروپهای Delta Force، SEAL Team 6، CIA SOG، Rangers را دارند که آنها نیز از امریکای لاتین تا جنوب اسیا وافریقا عملیات میکنند. اگر خیلی قهر باشند مانند جنرال نوریگا یکبار بریاست جمهوری میرسانند و روز دیگر دستبند زده مانند گوسفند میبرندش!

همسایه قدیم بزرگ شمالی ما نیز Spetsnaz GRU، Alpha، Vympelوزینت را دارند. همسایه خیلی نابکار جنوبی ما بتعداد ۲۹ نوع قوای امنیتی - نظامی دارند که تمامأ از طریق کانال ISI فعالیت میکنند. همچنان چهار گروه عملیاتی خاص زمینی، بحری، هوایی وکوهستانی برای عملیات های سریع وبرق آسا دارند. که از آن جمله SSG، SSGN واحد های عملیاتی برای خارج از جغرافیه شان تربیه شده. مثلأ در سال ۲۰۰۱، بتعداد۱۸۰۰ تن سه واحد مختلط شان در ولایت کندز محاصره شدند، وبکمک جورج بوش در دو شب با پرواز های منظم طیاره های نظامی انتقال داده شدند.

داکتر نجیب الله نیز باید کشته میشد!

از قصه های خلق وپرچم، اخوان و مائویست‌ها ... بگذریم. چرا بدلیل اینکه عمدتأ بعد از سردار داود منطقه خیلی پر آشوب شد. وبلاخره از میان شعله‌های(انقلاب) جنگ وخاکستر ویرانی یک کشور (او) سربلند کرد.

پیش زمینه مختصر: بعدازماه ثور ۱۳۵۷ شمسی رهبران اول حزب ودولت یا به اساس وابستگی شدیدایدیالوژیک (اعم از سیاسی واقتصادی)، ویا هم مسله جنگ سرد (اشرار بازی وجیوپولتیک منطقه) وده ها دلیل پذیرفتنی و نازیبانمیخواستند ونمیتوانستند از زیر چتر مرشدان فراکشوری حرکتهای مستقلانه انجام دهند به این ترتیب، داکتر نجیب الله بدون پلینوم۱۸ و۱۹ وبیست ... در میان اعضای بیروی سیاسی خواهی نخواهی وارث تاج وتخت میبود. چرا؟

اول- بدلیل شناخت دقیق از کشور، مردم (تلفیق ومطالعه فرهنگ شهری وروستایی)

دوم- هیچ یک دیگر شان توانایی، کاریزما وصنعت رهبری اورا نداشت.نمیگویم که آن ۶ وهفت تن دیگر قدامت وپختگی لازم را نداشتند، داشتند ! اما اگر گیریم ۱۰ خصیصه گویا رهبری را کنار هم بنویسیم، او نسبت بهمه بُرد بیشتر داشت.

سوم- اوضاع به بن بست رسید، بعد از ملاقات ریگن در ریکجاویک کنار زدن مرحوم ببرک کارمل حتمی شد. جناب کشتمند نپذیرفت. مرحوم نور احمد نور جرئت پیش شدن را نداشت. حتی پشتو گپ زدن گلابزوی ووطنجار را کس درست نمیفهمید، چه رسد که فارسی - دری صحبت میکردند. متباقی یا سست وبیحال بودند ویا همان مقام منزلت را که داشتند، خیلی بیشتر از وزن شان بود.

چهارم- یکی از مسایل داغ وهمیشه فعال کشور سرحدات جنوب وتنظیم (پالیسی) دولت در ان ارتباط بود. و داکتر نجیب الله نسبت بتمامی رفقایش شناخت ودست بلند در ان امور داشت. و بلاخره او رئیس جمهور شد!

از قصه های پلینوم، آغاز زدنک داخلی می‌گذریم. جنگ ودفاع جلال آباد البته که به همت وشهامت تمامی سربازان، افسران ومردم شریف کشور، امتیاز کلان به رهبری داکتر نجیب بخشید. صحبتها وگفتگو با مردم کشور در سطوح مختلف پانگ ترازوی رهبری اش را از حزبی گری(سنترالیزم) به جانب ناسیونالیزم وطنی خم نمود. مسله مصالحه، پلورالیزم وکنار کشیدن حزب از (رهبری) جامعه باز هم در داخل وخارج کشور بی تأثیر نبود. (در مورد زد وبند داخلی حزب، کودتای تنی، کش وقوس فریکسیونهای داخلی ومخالفش نمیپردازم) چون از اصل قصه دور میشویم.

گروپکهای داخلی مخالف (هم حزبی های خودش) نه انسجام داشتند ونه هدف روشن!؛ زیرا یکروز حق العضویت واعانه جمع میکردند وروز بعد اش پرچاوی اعلان مینمودند. زمانی که داکتر نجیب یا از روی مصلحت و فشار ویا هم بنا بر تقاضای زمان مسله دعوت از شاه، تکنوکراتان، رهبران وقوماندانهای داخلی را اعلان نمود، مخالفین داخلی حزبش بیشتر رشته های سقوط شانرا با شوروی ها ومخالفین محکمتر گره زدند. اما بنا بر مشاهده من همه ی آن تقلا ها بدون دور اندیشی وپلان بود.(اگر قبول ندارید بروید بپرسید که بعد از نجیب الله چه پلان داشتید؟)

البته، قبلأدر مورد فعالیت های مخالفین درون حزب، قوماندان عبدالحق، آغا صاحب کلان واحمد شاه مسعود، نقش انگریز و۳۵ میلیون پوند نوشته ام.تکرار آنرا در اینجا لازم نمیبینم!

و اما نجیب الله چرا باید کشته میشد؟

بعد از خروج قوای شوروی، شکست پاکستان در جلال اباد وکنترول ۳ ساله تقریبأ اکثریت ولایات، غربی ها کم کم پای خویش از ماجرا کشیدند. حتی بباور مرحوم مجددی ومسعود روحیه جمعی جهادیون شکست عمیق برداشت.اما غربی ها نخست کنار رفتن ببرک کارمل وبعدأ کنار رفتن نجیب الله را شرط آوردن صلح!گفتند. وخلاصه کلام که بینن سیوان وطرح انتقال قدرت به ۲۲ نفر شخصیتهای ملی و(غیر ملی) نیز ناکام شد. پلان پاکستان، امریکا ... روسیه عملی وداکتر نجیب الله پناهنده دفتر سازمان ملل شد! به جزئیات وچرای آن نمیپردازم.

اصل قصه:

نام داکتر نجیب الله تقریبأ چهار سال سرلوحه داغ اخبار واطلاعات درون وبیرون مرزی کشور نبود. جنگهای داخلی شدت گرفت، کوچه ها وجاده ها ی پایتخت به چهار (پاچایی تقسیم شد. جمیعت وشورای نظار بهیچ صورت موافق آزاد سازی داکتر نجیب الله نبودند. بدو دلیل

۱- فشار حمیدگل وملاقات دومرتبه یی وی دقیقأ در همین ارتباط با مسعود در وزیر اکبرخان. گلبدین وسیاف حاضر بودند که گردنش را قطع کنند. میانه رو ها مانند همیشه دل یاررا به قیمت بدست آوردن زر نمیرنجاندند.

۲- هشت گانه ها در طول ۴ سال بفاصله ۱۵ کیلومتری داکتر نجیب الله مصروف صوف زدن غرب کابل بودند تا از شر موشکهای مسعود از بالای کوه آسمایی نجات یابند!اصلا به نجیب الله ۴ سال قبل نمی اندیشیدند.

بحث عمومی چرایی وتیوریک آن این بود که:

بصورت مختصر پاکستان بصفت جیزگر! سیاست، وتحمیل کننده سیاست غرب در منطقه وراه محاصره شمال بود، یعنی بعد از کوچ نمودن پیتر تامسن (زنگی مست) جغرافیه ما بود. با یک تیر دو هدف را میزد. اول- اشغال، رهبری افغانستان(به ویرانی وازبین بردن تمامی پوتانسیل نظامی - اقتصادی- سیاسی نمیپردازم)

و دوم- گسترش بنیاد گرایی وتحمیل سیاست غرب جانب شمال.

پاکستان بهمان پیمانه ای که از نجیب الله نفرت داشت، از گیلانی، گلبدین ... مسعود وملاعمر نفرت داشت! اما زیرکی آنها طوری بود که از هرکدامش تا بدست اوردن هدف خویش استفاده مینمود.. به این گونه می‌بینیم که حذف فزیکی داکتر نجیب‌الله نه‌فقط قتل یک انسان، بلکه حذف یک گزینهٔ مهم سیاسی مهم برای آیندهٔ افغانستان بود. اگر او زنده می‌ماند، احتمال داشتدر یکی از سه نقش (میانجی، رهبر ملی معتدل یا چهرهٔ وحدت‌بخش) نمایان میشد.

با این‌همه، ساختار پیچیدهٔ جنگ داخلی افغانستان باعث می‌شد هیچ نتیجه‌ای قطعی نباشد؛ اما حضور او می‌توانست مسیر تاریخ افغانستان را کمتر خونین و احتمالا کمتر وابسته جنگی به کشورهای خارجی سازد؛ چون ایشان در کنگره دوم حزب با تغییر در اساسنامه وبرنامه ... وبلاخره رهایی از قید وبند (ساختن جامعه بدون طبقات) وچنگ انداختن به ناسیونالیزم وطنی بزرگترین خطر بالقوه را برای پاکستان، روسیه ایران….، بوجود آورد.

تجلیل، تبلیغ وترویج روز ۲۷ ماه دلو (روز آزادی وتعطیل عمومی)، وخاص، خاطرات هنگری يوگوسلواویا وچکوسلواکیا ۱۹۶۸ رادرذهن روسها زنده نمود!یعنی برامدن از بحران ۳۰ ساله با آنهمه تجارب بدون فروپاشی خطر خیلی کلان برای (همه) بود.

افشای راز کُشتن:

نخستین آدمهای مهم وموسسین طالبها ملا پسنی، ملا عمر، ملا صمد، ملا بورجان، ملا یار محمد وبعدأ دادالله، عبیدالله… بودند.از این میان، ملا بور جان و یا دومین آدم میدانی وجنگی طالبان که از قندهار غزنی، چهار آسیاب، جلال اباد وسروبی را فتح!نموده، آدم باسواد ومکتبی بود.(فقط ملا نبود).

داکتر نجیب الله در نماینده گی سازمان ملل: ریاست!مرحوم مجددی خیلی کوتاه، وهمان چِک ده میلیونی نواز شریف نیز جعلی بود. با آغاز به اصطلاح ریاست مرحوم برهان الدین ربانی جنگ داخلی شدت گرفت. مرحوم نجیب الله، مرحو احمدزی،اسحق توخی وحیات الله جفسر در دفتر سازمان ملل تشریف داشتند. سه ویا چهارتن از اقارب داکتر بشمول مامایش اسدالله، هاشم پکتیانی بصورت منظم به ملاقات ایشان میامدند، تقریباأ یگنیم ماه خانم احمدی با خشوی داکتر صاحب نیز طور مهمان از هندوستان امده بودند. (البته با اجازه نامه رئیس امنیت قسیم فهیم).دقیق نمیدانم چند بار، جارالله فرزند استاد خلیلی نیز نزد داکتر نجیب الله امده بود.(شاید بدلیل اندیوالی شخصی قدیم)؟ پوسته امنیتی دفتر از جانب شورای نظار فکر کنم مسوول پوسته مختار نام بود.

اما گپ مخفی: جنرال حمیدگل ۲۴ ساعت سه نفر را در بیرون تعمیر بشکل پوسته سیار موظف نموده بود تا از بودن (آنها) درداخل تقریبأ همه روزه بمرکز شان (سفارت) گذارش دهد. افراد موظف سازمان استخبارات پاکستان بصفت کراچی وان، تکسی ران وکارگرعادی با امنیتی های دفتر روابط نیک ایجاد نموده بود، واین عمل آنها نزد فهیم وادارات دولتی افغانستان افشأ نبود.

دو پلان پاکستان در مورد داکتر نجیب الله

پلان A:

بعد از سپری شدن دوشب بینن سیوان سه سفیر و دوشارژ دافیر را به نمایندگی ملل متحد ملاقات میکنند واز آنها تقاضای پناهنده گی شان را مینمایند. سفیر هندوستان به بهانه درست ویا نادرست(مسله‎ی هندو باوران)افغانستان وامنیت شان خیلی دپلوماتیک شانه خالی میکند. شارژدافیر پاکستان (دفعتأ) به پناهنده گی او لبیک میگوید! (اگر پلان ازقبل نمیبود، شارژ دافیر یک کشور ایا چنین صلاحیت رادارد؟) سخن بنماینده جاپان وترکیه هیچ نرسید که داکتر نجیب الله گفت: من هرگز بکشورهای که دلیل تمامی بربادی وطنم است، یعنی روسیه و پاکستان نمیروم! وضیعت مجلس آشفته وصحبتها ختم شد.

پلان B: از قبل دردفتر راولپندی تهیه شده بود،" داکتر نجیب الله بهرقیمت که میشود قبل از رسیدنش بهندوستان باید از بین میرفت".

دوبار ملاقات حمیدگل با مرحوم احمدشاه مسعود.

بار نخست: موضوع اصلی بحث تقاضای تمامی دوسیه های افراد آنطرف دیورند از اداره امنیت، وزارت اقوام وقبائل واداره ل-۳۵ عمومی. با احمدشاه مسعود دوتن همکارانش نیز نشسته بودند و یادداشت مینمودند. در ختم ملاقات اول حمید گل گفت: "د داکتر نجیب الله تک هندوستان ته، تاسو او داسلامی نظام راتلونکو ته ډیر لوي گواښ دي! باید همدلته وساتل شی تر څو چی ستاسو ستونځو دهزاره گان او گلبدین سره حل شي. د دوستمی گروپونو او خطر همدااوس کابل کی دومره نشته."

دوتن بشمول یکنفر از باسوادان شورای نظار دستور گرفتند تا حدودأ ۵ کارتن دوسیه ها را بحضور مبارک حمیدگل تسلیم نمودند. (باید یاددآور شوم که همین اندیوال عضؤ هیت چندین دوسیه را نزد خود نگهداشت که بعدأ معلوماتهایش (لیک) شد.

در همینجا باید یاد آور شوم که در ماه دلو وحوت ۱۳۷۳ ملاربانی سه بار در ارگ ووزیر اکبر خان مهمان برهان الدین ربانی بود. همچنان قبل از سقوط کابل ملا بورجان، ملا غوث ورئیس باغران نیز در وزیر اکبر خان مهمان ربانی ومسعود بودند. (آرزومندم که مهماندارانشان که حیات هستند بنویسند). همچنان همزمان با همین ملاقاتها هلیکوپتر های می۱۷ وطیارات سوخو بامیان ومناطق هزاره نشین را بمبارد مینمودند!

تا آغاز ملاقات دوم حمید گل با مسعود، ریاست Operations Directorپاکستان

نقشه پلان B�(داکتر نجیب الله) را اماده نمود وبکمک گروپهای خاص مدیریت عملیات خاص/ S-Wing (Special Operations Wing) و واحدهای منطقه‌ایRegional Desk البته بکمک چند افسر واحد عملیاتی SSG را کاملأ آماده نمودند.

SSG همان گروه خاص کوماندیی است گه قبل از 2001 در کندز میجگیدند)۲۰۰۱

نکات مهم وخلاصه پلان کُشتن

۱- ملابورجان در چهار آسیاب به گلبدین گفت: مطابق فرمان امیرالامومنین ماباید تسلیم وبیعت اعلان کنید! گلبدین گفت موږ او تسو پښتانه یاستو، دا د شر اوفساد نظام نسکور گړي زه کومه مخالفت نلرم. او در جواب گفت: قصه پښتانه و تاجکنانه نیست. باید بیعت کنید وخلع سلاح شوید! درست همان حرف را که برای مسعود در میدان شهر در حضور داشت همه گفته بود.

زمانیکه ملا بور جانب کابل حرکت نمود، گلبدین با کشمیر خان وحدود چهل تن اهل وبیت جانب سروبی ولغمان (عقب نشینی تکتیکی) ویا شبانه فرار نمودند.دوروز بعدش ملا بور جان نخست چهارآسیاب… سروبی وجلال آباد را مسخر نمود. در جلال آباد شاید! دوتن نماینده های راولپندي او را ملاقات نمود وگفت: "اولین عمل شما باید ازمیان بردن داکتر نجیب الله باشد!" زمانی که ملابور جان از ملاقات فارغ شد در نزدیک قصر شاهی جلال آباد در حضور داشت چهار تن گفت: دا زموږ مُلک دي او زموږ خپله پریگړه دمور د ...س!دقیقأ که پاکستان در میان اطرافیان نزدیکش (آدم) داشتند. واز همان جلال آباد حمله جانب کابل آغاز شد. دوگروپ از مربوطات لوگر ومیدان جانب کابل حرکت نمودند. احمدشاه مسعود نیز با آگهی از حمله بکابل در مدت یکروز ویکشب مانند گلبدین (عقب نشینی تکتیکی) ویا اگر دوستانش خفه نمیشوند، گریخت!

شب ۲۶ سپتامبر ملا بور جان با چهار عراده موتر درپیشاپیش جانب کابل حرکت نمود . او با تعدادی از قوماندانها وافرادش در سروبی، لوگر ومیدان در ارتباط بود، در تاریکی شب نارسیده به شهرک سروبی با سه تن از همقطارانش تیرباران شد و طالب بتاریخ ۲۷ سپتامبر وارد شهر کابل شد.

۱- توخی، جفسر وشاپور احمدزی اصلأ در پلان B شامل نبودند.

۲- بلی چند جوان که به زبان پشتوصحبت مینمودند آمدند و داکتر نجیب الله را بردند (ارگ نزدبزرگانشان)؟ اما توجه داشته باشید که هنوز لا ولشکر طالب وارد کابل نشده بودند.

۳- توجه داشته باشید که فامیل برادرومادر خانمش داکتر در همان چند روز اخیر از هندوستان بملاقات آمده بود، او در جمع پناهنده گان آن دفتر نبود.

چرا او را کُشتند؟

بدلیل اینکه اگر زنده میماند همه میدانستند که آدمهای! داخل ارگ کی ها بودند! سوال مهمتر: چرا محمد اسحق توخی وجفسر زنده ماندند؟ در بالا نوشتم که آنها باید وحتمأ زنده میماندند! باز هم چرا؟

تا به جهانیان اعلان کنند که موتر طالبان آمد وداکتر نجیب الله را باخود بردند. زمانیکه جمله ی بالا از زبان نزدیکترین فرد برای نجیب الله گفته ونوشته میشود، یعنی از دیدگاه حقوقی وبین المللی هیچکس نتواند جانب پاکستان را نشانه گیرد!

میدانیم که طالبان اول از قندهار تا جلال اباد و کابل از قوماندان تا کلان قوم از اتباع خاجی تا هنرمند هر کسی را که میان میبُرد، فردایش بصورت علنی اعلان مینمودند که بلی ما، اما با تمامی همان شقاوت، انضباط و ... توخی وجفسر را میگذاشتند که نه بجانب شمال بلکه بطرف پشاور وهند سفر کنند؟!

نتیجه:

چون دیدگاه خودم است؛ شاید اشتباه و یا نادرست باشد، شاید اما شیره وشربت متن بالا در چهار شماره خلاصه میشود!

۱- داکتر نجیب الله را کُشتند تا خطر بالقوه و بالفعل کنار امدن دور یکشخص، بیداری ناسیونالیزم ملی-وطنی، دشمنی با پاکستان، چهره میانجی ووحدت بخش را بصورت فزیکی محو کنند.

۲- هاشم پکتیانی وملا بور جان را ترور نمودند، تا حوادث واتفاقات مخفی برملا نگردد، در حالیکه هاشم پکتیانی فقط یک پیام رسان بود.

۳- اسحق توخی وحیات الله جفسر را زنده ماندند تا به جهانیان بگویندکه:"داکتر نجیب الله را طالبان کشتند، نه کس دیگر"!

در اخیر باید علاوه کنم که تمامی معلومات، نظریات وحرفهای من در آوردی تا همین حالا از داخل ارگ وکُشتن داکتر نجیب الله همه من درآوردی، غیردقیق، حدس و گمان است. اگر توجه داشته باشید نا همین حالا طالبان بصورت رسمی در هیچ اعلامیه ... فتوای رسمی آن عمل را بصورت رسمی نپذیرفته!

یکبار دیگر به دوستداران ودشمنان داکتر نجیب الله خاطرنشان میسازم که او دوباره زنده نمیشود تا به یخن من مدال بیاویزد. همچنان من طالب نیستم تا روی اعمال اندیوالهایم ماله کشی کنم. بنابر شناخت و تجارب در بازی های کور، بخشی از تراژیدی و اندوه بزرگ را که بوجدان ملی ما ارتباط میگیرد نوشتم. و حاضرم به پرسش عزیزان جواب بگویم!

ریفرنس ها:

کتاب پیتر تامسن که از ۶۰۰ سند وزارت خارجه امریکا نوشته شده.

کتاب اختر عبدالرحمن

مصاحبه های بینن سیوان با دویچه ولی

خاموش مجاهد وتلک خرس

کتاب مشهور احمد رشید در باره طالبان، نفت وفندومنتالیزم اسیای میانه

کتاب جاناتن استیل راجع به طالبان ونقش قدرتهای خارجی

ــ افشای راز دوم : قصۀ محترم سیما سمر خود ما!

ــ افشای راز اول : ترورها و کشتار ذات البینی  سازمان رهایی

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد